< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

87/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقریر برهان صدیقین

و تقريره:

     أن الوجود كما مرَّ حقيقة عينية واحدة بسيطة[1]

     لا اختلاف بين‌ أفرادها[2] لذاتها إلا بالكمال و النقص و الشدة و الضعف أو بأمور زائدة (مغایرة) كما في أفراد ماهية نوعية[3]

     و غاية كمالها ما لا أتم منه و هو الذي لا يكون متعلقا بغيره و لا يتصور ما هو أتم منه- إذ كل ناقص متعلق بغيره مفتقر إلى تمامه[4]

     و قد تبين فيما سبق أن التمام قبل النقص و الفعل قبل القوة و الوجود قبل العدم

     و بُيِّن أيضا أن تمام الشي‌ء هو الشي‌ء و ما يفضل عليه-

فإذن الوجود إما مستغن عن غيره و إما مفتقر لذاته إلى غيره.

و الأول: هو واجب الوجود و هو صرف الوجود الذي لا أتمَّ منه و لا يشوبه عدم و لا نقص[5] .

و الثاني: هو ما سواه من أفعاله و آثاره و لا قوام لما سواه إلا به لما مرَّ أن‌ حقيقة الوجود لا نقص لها و أنما يلحقه النقص لأجل المعلولية و ذلك لأن المعلول- لا يمكن أن يكون في فضيلة الوجود مساويا لعلته فلو لم يكن الوجود مجعولا ذا قاهر- يوجده و يحصله كما يقتضيه[6] لا يتصور أن يكون له نحو من القصور لأن حقيقة الوجود كما علمت بسيطة لا حد لها و لا تعين إلا محض الفعلية و الحصول و إلا لكان فيه تركيب أو له ماهية غير الموجودية.

و قد مرَّ أيضا: أن الوجود إذا كان معلولا كان مجعولا بنفسه جعلا بسيطا و كان ذاته بذاته مفتقرا إلى جاعل (مرتبه ی کامله وجود که همان واجب است) و هو متعلق الجوهر و الذات بجاعله

فإذن قد ثبت و اتضح أن الوجود؛

     إما تام الحقيقة واجب الهوية

     و إما مفتقر الذات إليه متعلق الجوهرية

و على أي القسمين يثبت و يتبين أن وجود واجب الوجود غني الهوية عما سواه و هذا هو ما أردناه.

 

صدیقین مبالغه ی در صادق است یعنی کسی که بسیار راستگو است. و مبالغه در این جا به این معناست که صدیقین در قول و فعل و در اعتقاد و عمل ملازم و همراه با صدق اند زیرا در سایر برهان ها از راه ممکنات و ماهیات پیش می روند تا به واجب برسند و ماهیت در حد ذات باطل است «الممکن من حد ذاته ان یکون لیس و من علته ان یکون ایس» و؛

الا کل شیئ ما خلا الله باطل    و کل نعیم لا محالة زائل

 

کسانی که از راه غیر واجب پیش می روند تا به واجب برسند از راههائی باطل پیش می روند زیرا راه غیر صدیقین مشوب به باطل و کذب است اما صدیقین از راه خود واجب پیش می روند تا به واجب برسند لذا ایشان در قول و عمل و اعتقاد راستگو هستند

برای تقریر برهان صدیقین نیاز به 5 مقدمه است که 2 تای آنها اصلی است و بقیه متفرع بر مقدمه ی دوم است و آنها مقدمات فرعی اند و برهان صدیقین بر دو مقدمه و اصل فلسفی مبتنی است بنا بر تقریر ملا صدرا اما تقریر علامه طباطبائی ابتکار ایشان است که فرق دارد.

اما مقدمات؛

مقدمه اصلی نخست: اصالت و وحدت و بساطت وجود

وجود اصیل و واحد و بسیط است و در این مورد 3 مطلب را باید توضیح بدهیم؛

    1. اصالت وجود: دار تحقق را وجود تشکیل داده و اصالت و واقعیت و خارجیت ملک طلق وجود است ماهیت امری اعتباری است که از حد و محدودیت وجود امکانی انتزاع می گردد این اصالت وجود در امور عامه در جلد نخست گذشته است

    2. وحدت وجود: حاجی سبزواری در منظومه حکمت می فرماید:

و ما له تکثّرٌ قد حصلا    ففیه ما سواه قد تخللا

اما الوجود ما له من ثان    لیس قراء وراء عبادان

 

چیزی کثیر می شود که ماسوای او در او متخلل شود و در آن وارد شود و اگر یک شیئ فقط خودش باشد کثرت نمی یابد کثرت از در آمیختگی غیر شیئ حاصل می شود و غیر از وجود، چیزی واقعیت ندارد تا در آن در آید و قدم در میدان بگذارد و وجود را کثیر کند و وقتی فقط خود وجود بود دیگر کثرتی نمی یابد

    3. بساطت وجود: یعنی وجود ترکیب ندارد زیرا اصل وجود ماهیت و حد و قوت و عدم و قصور نقص و کاستی و فتور ندارد لذا وجود بسیط خواهد بود اما چطور وجود این ها را ندارد؟

وجود فقط فعلیت است و فقط حصول است و کمال است زیرا اگر وجود ماهیت و حد و ... داشته باشد باید ماهیتی غیر از وجود و ماهیت خواهد داشت ممکن اضافه بر وجود ماهیتی دارد «اعلم ان کل ممکن زوج ترکیبی له ماهیة و وجود» لذا ممکن ماهیتی غیر از وجود می یابد اگر قرار باشد وجود حد و ماهیتی داشته باشد لازم می آید وجود ماهیتی غیر از وجود و ماهیت آن (به معنی الاعم) داشته باشد پس وجود بسیط خواهد بود

مقدمه اصلی دوم: اگرچه وجود حقیقتی واحده است لکن دو کثرت متوجه وجود است؛

    1. کثرت ذاتی طولی نوری: همان کثرت مراتب است وجود مراتبی می یابد که آنها مختلف اند از نظر کمال بدن و شدت و ضعف و وجود مرتبه ای کامل و مرتبه ای ناقص می یابد و مرتبه ای شدید و ومرتبه ای ضعیف می یابد

الفهلویون الوجود عندهم    حقیقة ذات تشکک تعم

مراتبا غنی و فقرا تختلف    کالنور حیث ما تقوّی و ضعُف

 

وجود مانند نور دارای مراتب شدید و ضعیف است و لذا؛

     این کثرت را طولی گویند زیرا مرتبه ای است

     و کثرت نوری می گویند زیرا زیر سر خود وجود است

     و کثرت ذاتی می گویند زیرا مربوط به خود وجود است و تشکیک در وجود تشکیک خاصی است نه عامی

تشکیک خاصی: تشکیکی که در آن مابه الاختلاف با ما به الاتفاق یکی باشد حاجی سبزواری می فرماید:

و فی الوجود ما به افتراق    یکون عین ما به الاتفاق

 

در این مراتب کثیره "مابه الاتفاق" وجود است و "مابه الافتراق" هم وجود است و مرتبه ی کامله از وجود و کمال درست نمی شود و مرتبه ی ناقصه هم وجود با نقص نمی باشد بلکه مرتبه ی ناقصه یک وجود کاستی دارد و ناقصی است و چیزی غیر از وجود نیست لذا به آن کثرت نوری و ذاتی می گویند

    2. کثرت عرضی عرَضی ظلمانی: همان که از ناحیه ماهیات به وجود می رسد این کثرتی است که بین موجودات یک مرتبه از مراتب وجود پیدا می شود و موجوداتی که در عرض هم هستند این کثرت را می یابند و عرضی گویند زیرا این کثرت مربوط به ماهیت است و مربوط به خود وجود و ذات آن نیست و کثزت ظلمانی گویند زیرا این کثرت مربوط به ماهیت است و ماهیت در حد ذات تاریک از نور وجود است «الممکن من وجوده ان یکون لیس»

اشکال: علامه طباطبائی در آخرین حاشیه بر جلد اول اسفار بحث مهمی را مطرح می کند؛ با توجه به اصالت وجود و این که در دار تحقق و واقعیت چیزی جز وجود نیست وماهیت امری انتزاعی و اعتباری است چطور می تواند موجب کثرت وجودی باشد که اصیل و حقیقی است؟

جواب: ایشان پاسخ می دهد: باید بابی در فلسفه به عنوان تشکیک عرضی منعقد و باز شود زیرا تشکیک به کثرت طولی گفته می شود و به کثرت عرضی تشکیک گفته نمی شود و در این باب جدید فلسفه باید گفته شود: کثرت عرضی وجود هم مربوط به خود وجود است و ماهیت اعتباری نمی تواند سبب کثرت وجود حقیقی شود.

تقریر برهان صدیقین ملا صدرا بر همین دو مقدمه مبتنی است و بعد از بحث اصالت و تشکیک و وحدت وجود می توان تقریر ایشان را بیان داشت

مقدمه ی سوم: مرتبه ی کامل وجود همان است که وابسته ی به غیر خود نیست و مرتبه ای که وابسته به غیر است ناقص است و کامل نیست و اگر وجودی وابسته و متقوم به غیر خود شد آن وجود ناقص است و مرتبه ناقصه است زیرا تا آن غیر نباشد این وجود هم نخواهد بود

مقدمه ی چهارم: مرتبه ی کامله بر مرتبه ی ناقصه تقدم دارد که این مقدمه را ملا صدرا به تعبیر های مختلفی بیان می دارد؛

     وجود تقدم بر عدم دارد تا وجود نباشد عدم و نقص و کاستی معنا ندارد

     فعلیت تقدم بر قوه دارد تا فعلیت و حصول نباشد امکان و قوه و ماهیت در کار نخواهد بود

     کمال بر نقص تقدم دارد و تا مرتبه ی کامله نباشد مرتبه ناقصه ای نخواهد بود.

مقدمه ی پنجم: مرتبه ی کامل جامع مرتبه ناقص است با زیادت و اضافه

این 3 مقدمه اخیر متفرع بر مقدمه دوم است و این 3 مقدمه خاصیت نظام مراتب است در هرجا که مراتبی انتظام پیدا کرد این 3 مقدمه هم خواهد آمد

تقریر برهان صدیقین به روش ملا صدرا: وجود دو مرتبه دارد؛

    1. مرتبه ی کامله که حقیقت وجود است و اصل و خود وجود است کامل ترین مراتب وجود خود و اصل و صرف وجود است این مرتبه ذات واجب است و صفاتش عین ذات اوست

    2. مرتبه دیگر وجود هم وجود ناقصی است که متقوم و وابسته ی آن مرتبه ی کامله است و این مرتبه افعال و آثار واجب یعنی ممکنات می شود

وجود یعنی هست و نمی تواند پذیرای عدم باشد و نقیض خود را بپذیرد لذا آن مرتبه کامل وجود اصل و حقیقت وجود و مرتبه ذات و صفات واجب تعالی است و یک مرتبه ی ناقصه و وابسته هم وجود دارد که افعال واجب و همان ممکنات است اما این که مرتبه ی ناقصه وابسته و متقوم به آن مرتبه کامله است از این روی که فعل و اثر و معلول هیچ گاه هم طراز و هم رتبه ی و هم شأن علت خود نخواهد بود مرحوم کمپانی در تحفة الحکیم می فرماید:

و لیس فی الشرکة من تشبیه    و الظل لا یبلغ شأن ذیه

 

اگر وجود ناقص که افعال و آثار واجب و همان ممکنات است متقوم به وجود کامل نباشد که اصل و ذات وجود و ذات و صفات واجب است به این معنا است که هم طراز با حقیقت وجود باشد و در این صورت باید وجود ناقص و واسطه باید حد و ماهیت نداشته باشد و قوه و نقص نداشته باشد و بسیط باشد و در نتیجه نباید ممکن باشد و باید واجب باشد نه فعل و اثر واجب و این خلاف فرض است.

بنابرین مرتبه ناقص که ممکن و فعل و اثر واجب است متقوم به مرتبه کامل وجود است که حقیقت وجود و ذات واجب تعالی است و مرتبه ی کامله واجب است که وجود ممکن را به جعل بسیط یک مفعولی ایجاد می کند

در نتیجه تقریر برهان صدیقین به روش ملا صدرا این است که وجود چه مرتبه ی ناقصه یا کامل آن باشد در این صورت یا واجب است و یا ممکناتی است که متقوم به واجب است و در هر دو صورت واجب تعالی اثبات می شود.


[1] . در جلد اول اسفار و امور عامه وجود.
[2] . در تشکیک وکثرت طولی چنین است اما در تشکیک عرضی افراد با هم اختلاف می یابند کما این که در تعلیقه آخر اسفار ج1 علامه طباطبایی این بحث را بیان کرده است واین بابی است که باید در فلسفه به عنوان مسأله جدید بحث شود.
[3] . ماهیت توهمی بیش نیست و عینیت وتحقق از آن وجود است وتنها وجود است و غیری در کار نیستنیست در خانه ی دلم به غیر از یار    لیس فی الدار غیره دیّار.
[4] . کمال معلول در علت است ووجودش در علت کامل می گردد.
[5] . زیرا وجود بسیط است.
[6] . این اقتضای اشتیاقی است نه احتیاجی واو می خواهد کمالات خود را در ممکنات متجلی ببیندسایه معشوق بر عاشق اگر افتد چه شد    ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo