< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پاسخ شبهات بحث نفس
ملا صدرا در فصل اول از باب دوم در سفر چهارم، در این مورد که نفس غیر از مزاج است 9 برهان اقامه فرموده است مزاجی که از اختلاط عناصر اربعه بوجود می آید.
محور برهان نخست این بود که حافظ مزاج نفس است و حافظ شییء نمی تواند عین آن شییء باشد پس نفس غیر از مزاج است در این مورد 4 شک و تردید پدید آمد که ملاصدرا با عنوان "منها" به آن پرداخته و از این شک ها پاسخ می دهد. در ابتدای بحث شبهه دوم را با "سلّمنا" به شک اول الحاق فرمودند.
شک نخست این بود که نفس حافظ مزاج نیست بلکه اجتماع و ترکیب عناصر بالقسر است یعنی عناصر با حرکت فلک مقسور می شوند و با هم اختلاط و امتزاج می یابد و تا زمانی هم باقی می مانند هرچند که اختلاط و امتزاج بر خلاف طبیعت عناصر است و عناصر بر حسب طبع از هم گریزان اند ولی با حرکت فلک، فعلی قسری از آن ها صادر می شود که همان اجتماع و ترکیب است.
ملاصدرا در جواب این شبهه فرمود: اگر این عناصر بخواهند بالقسر باهم اجتماع کنند فقط در دو صورت این ترکیب امکان دارد؛
صورت نخست- یک دژ مستحکم و استواری در این بین باشد و مانع از تفرق و صعود آتش و هوا به بالا شود چون این دو عنصر صاعد بالطبع اند و میل به جهت بالا دارند لذا به آن ها خفیفان گفته می شود همان طوری که آب و خاک هابط بالطبع اند و به آن ها ثقیلان گفته می شود و میل به پایین دارند.
صورت دوم- این که آتش و هوا در این اجتماع عناصر و تشکیل مزاج برحسب مقدار در اقلیت باشند یا اینکه آب زیاد باشد و اجزای تشکیل دهنده را در بر گیرد مانند روغنی که با آب فراوانی مخلوط گردد و روغن نتواند خود را از ترکیب با آب رها سازد چون روغن کم و آب زیاد است. اما در نطفه انسان این طور نیست که عنصر آتش و هوا در اقلیت و کمی باشد و آب زیاد باشد تا آتش و هوا و دود و بخار و به اصطلاح قدما روح بخاری و روح دخانی نتواند از این امتزاج و ترکیب نجات یابد و همین امتزاج با آب فراوان مزاج را پایدار نگه دارد و حفظ کند و نفس در حفظ مزاج کاره ای نباشد. خلاصه این که حفظ مزاج توسط نفس است و غیر از جسمیتی که عناصر می سازند بازهم پای نفسی در میان است لذا اگر نطفه انسان در خارج از رحم قرار گیرد و در معرض سرما و گرما قرار گیرد حفظ نمی شود پس حافظ مزاج نفس است نه امتزاج و ترکیب عناصربسیطه باهم در اثر حرکت فلک تا عناصر را مقسور حرکت خود کند و مزاج را حفظ نماید.
شک دوم- در ادامه شبهه اول گفته شد: قبول می کنیم که قاسری در میان نیست اما چه اشکالی دارد که ثقل اجزا و عناصر سبب حفظ اجتماع مزاج گردد اجزای ناری و هوایی آن قدر کوچک اند که می توانند خود را از اجتماع عناصر رها سازند.
جواب- کوچکی و صغر اجزا در صورتی موجب تفصّی و رهایی از اجتماع می گردد که آب فراوانی اجزای ناری و هوایی را فرا گیرد که کوچکی آن ها نمی تواند موجب رهایی آن ها گردد اما در نطفه انسان این طور نیست و نطفه با قرار گرفتن در خارج از رحم غلظت خود را از دست می دهد و دیگر نمی تواند خود را حفظ کند پس به هر حال باید نفسی در کار باشد تا مزاج را نگهداری کند.
ان قُلتَ:
1- ملاصدرا می فرماید: اگر کسی اشکال کند که کثرت آب و خاک حقیقی نیست بلکه اضافی است و در نطفه انسان آتش و هوا غلبه ندارد والّا بایستی نطفه به بالا می رفت چون این دو عنصر صاعد بالطبع اند پس غلبه و اکثریت با آب و خاک است و فراوانی این دو عنصر به نسبت آتش و هوا بیشتر است و این کثرت نیز اضافی است نه حقیقی و وقتی با هم سنجیده می شود کثرت آب و خاک بیشتر از آتش و هوا است و بر آن غلبه دارد و آتش و هوا گرفتار و محبوس در آب و خاک می باشد و قسر است.
قُلتُ- جواب این است که اگر غلبه با آب و خاک به نسبت آتش و هوا باشد سبب می شود که اجتماع مزاج را ترک نکند و حتی اگر نطفه در معرض گرما و سرما قرار گیرد باز هم گرمی و حرارت خود را حفظ کند و از بین نرود در حالی که امر چنین نیست و نطفه در معرض سرما از بین می رود.
اشکال2- دوباره مستشکل می گوید: اگر نطفه در خارج از رحم قرار گیرد خراب می شود این به خاطر آب موجود در نطفه است که سبب سردی و خراب شدن آن می شود نه به خاطر جدا شدن آتش و هوا و حرارت از نطفه که سبب بی اثر شدن و خرابی و فساد آن شود.
جواب- این خراب شدن نطفه بایستی زمانی طول بکشد تا مقداری از حجم نطفه باقی بماند بخصوص وقتی که قاسری هم از حرکت فلک در کار نباشد. این زمان مذکور در اینجا وجود ندارد.
اشکال3- ابتدا آب و خاک باهم اجتماع می کنند بدین صورت که آب در خاک نفوذ می کند و در آن فرو می رود سپس که آب و خاک باهم ترکیب شدند آتش به این مجموعه تعلق می گیرد مانند آتشی که به جان هیزم می افتد در این بین نفسی هم در کار نیست سخن از اجتماع آب و خاک است.
جواب- اگر آب بخواهد در خاک نفوذ کند و خاک نیز آن را جذب کندباید هوجای خود را به آب بدهد والا آب در خاک فرو می رود بنابرین هوا باید از این امتزاج خارج گردد در حالی که در مزاج هر چهار عنصر بسیط باید حضور داشته باشد تا مزاج تشکیل گردد.
سلّمنا ملاصدرا می فرماید: در مورد آب و خاک قبول داریم چون این دو عنصر از ثقلان اند و میل به مرکز و پایین دارند و در آنجا اجتماع می کنند اما هوا و آتش چطور باههم اجتماع می یابند؟ و اگر نفسی در کار نباشد سبب اجتماع آن ها چیست؟ اما در مورد تعلق آتش به هیزم و فیتیله چراغ که روشن می شود این طور نیست که فقط در لحظه سوختن آتش بگیرد بلکه یک آتش از بین می رود و پس از آن آتش دیگری حادث می شود و به طور مستمر آتش ها در حال تجدید اند مانند آب رودخانه که نو به نو تبدیل می گردد:
شد مبدل آب این جو چند بار****عکس ماه و عکس اختر برقرار
پس در این صورت در مزاج یک عنصر آتش باید باقی بماند و در عناصر دیگر با کسر و انکسار و تاثیر و تاثر برقرار شود تا از تعادل میان عناصر مزاج تشکیل گردد مثل آتش که با حرارت خود برودت هوا را می شکند و با تعادل در کیفیات مزاج پدید آید.
شک سوم- اعمال و حرکات پدر و مادر است که موجب اجتماع عناصر می گردد و مزاج را حفظ می کند نه نفس. در واقع این مزاج رحم است که موجب اجتماع عناصر اربع می گردد و عمل مقاربت در این امتزاج دخالت دارد.
ملاصدرا از این شک سه جواب می دهد:
جواب نخست- اصل اجتماع عناصر با مقاربت است اما حفظ این اجتماع و انضمام دیگر اعضای حیوان به نطفه چطور؟ سبب آن چیست؟ سبب و علت آن نفس مولود استمنتهی نفس در مرتبه طبع چون عرفا برای نفس آدمی هفت مرتبه بر شمرده اند؛ طبع، عقل،قلب، روح ، سرّ، خفی و اخفا. مرتبه طبع نفس همین مرتبه جسمانیت آن است که مبدء حرکت و سکون می باشد . نفس نوزاد در مرتبه طبع آن هم طبع لابشرط نه بشرط لا یعنی طبعی که می تواند بالا برود و اوج بگیرد نه طبعی که در مرتبه ماده باقی مانده است و رکود یافته، این طبع سبب حفظ و اجتماع مزاج است .
اجسام یا اثیری اند و یا عنصری و جسم عنصری خود یا بسط است مانند عناصر اربعه آب و آتش و خاک و هوا و یا جسم مرکب است آن هم یا تامّ است مانند معدن و نبات و حیوان انسان و یا مرکب غیر تامّ است که یا عمری کوتاه دارد و یا عمری بلند. حال حاجی سبزواری می فرماید: جای بسی شگفتی است که سخن از حفظ مزاج را تنها در موالید نبات و حیوان و انسان مطرح می کنند و در بقیه انواع اجسام هیچ این حرف و حدیث ها پیش نمی آید.
جواب دوم- اگر پای نفس در نطفه برای انضمام اعضای آن در میان نباشد پس بایستی اول اعضای ظاهری در نطفه شکل گیرد مانند دست و پا چون فاعل جسمانی با جسم جسد کار می کند نه با قوه و نیرو. دیگر اینکه این گونه فاعل جسمانی بالمماسه و انضمام است مثلا برای جابجایی یک شییء باید دست به آن منضم شود و با دست آن را گرفت و سپس آن را جابجا کرد. و بایستی نخستین عضوی که در نطفه تکون می یابد نزدیک ترین عضو به آن باشد در حالی که اولین عضو قلب است که بوجود می آید و بنابر نظر فلاسفه قلب عضوی باطنی است(البته منظور از قلب بخش صنوبری سمت چپ بدن نیست)
جواب سوم- بسیاری از حیوانات نیز با تولید بوجود می آیند نه با توالد که رفتاری اشتراکی بوسیله پدر و مادر است اما در تولیدویکی از دو والد برای بوجود آوردن نوزاد کافی است مانند ماهی ها پس حرکات پدر و مادر در پیدایش و حفظ مزاج دخالت ندارد و حفظ مزاج توسط نفس صورت می گیرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo