< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه برهان های مغایرت نفس با مزاج
برهان سوم در مغایرت نفس و مزاج این بود که محرک جسم انسان و حیوان نفس ایشان است نه جسم مزاج آنها واز اینجا معلوم می شود که نفس چیزی جز مزاج است چون اگر محرک جسم مزاج آن بود نباید خستگی عارض آن می شد وافراد گرفتار رعشه نباید دچار لرزش اندام می شدند زیرا خستگی وقتی عارض می شود که جسم حرکتی برخلاف اقتضای طبیعتش انجام دهد چون اقتضای طبیعت جسم انسان سفل ومرکز زمین است وقتی نفس انسان بخواهد این بدن را به سمت بالا ببرد مثل کوه پیمایی چون حرکتش برخلاف اقتضای جسم است ودو عنصر خفیف در بدن انسان مغلوبند ومیل به بالا دارند ولی دوعنصر ثقیل در بدن انسان اقتضا ومیل به پایین دارند لذا در بالا رفتن خستگی در جسم غارض می شود.
ملا صدرا فرمود: ممکن نیست چنین گفته شود که عناصر قبل از امتزاج یک اقتضایی دارد و بعد از آن اقتضایی دیگر دارند وبعد از ترکیب اقتضای علو دارد خیر چنین حرفی زده نمی شود چون لازم می آید این عناصر دو امر متفاوت را اقتضا کند قبل وبعد هم چنین توفیری ندارد تنها تفاوت به ضعف وقوت است.
دراین جا دوشارح اشارات با هم اختلاف دارند، فخر وخواجه.که در این اختلافات دقت نظر این دو شارح سنجیده می شود وبه دست می آید.
ابن سینا در اشارات وهمین برهان اشاره می کند ومی فرماید محرک انسان وحیوان نفشس است نه مزاج وجسم بلکه مزاج مانع نفس است وحیوان وانسان در حال جهت وخود حرکت مزاج مخالف ومزاحم حرکت است. سه تعبیر داریم: فی حال حرکته وفی جهه و نفس حرکته.
سه تعبیر داریم که فخر تعبیری از آنها ارایه داده است اما خواجه تفسیر اورا قبول ندارد.
فخر می گوید: حال حرکت یعنی وصف حرکت مراد از آن نیز کندی و سرعت حرکت است جسم ومزاج مانع حیوان است در حال حرکت یعنی نسبت به وصف حرکت که سرعت آن است مزاحمت ایجاد می کند فخر این گونه توضیح می دهد که هنگام خستگی می خواهد سریع حرکت کند وقدم بردارد لیکن این سرعت اتفاق نمی افتد وبه ناچار کند راه می رود.
اما این توضیح فخر ربطی به برهان ندارد. انسان با خستگی نمی تواند تند راه برود وبرهان این بود که چون محرک، نفس است وجسم خسته می شود درست است این که فخر رازی می گوید، حرف ما در برهان این است که حرکت موجب خستگی می شود واین نظر به برهان دارد خواجه بعد خود تفسیر می کند.
تفسیر فخر برای جهت حرکت این است که درمثال رعشه نفس می خواهد دست را بالا بیاورد ولی طبیعت جسم آن را پایین می آورد .خوتجه بعدا اشکالی به تفسیر فخر از رعشه وارد می کند.
تفسیر فخر از نفس حرکت هم این است که گاه خستگی به اندازه ای است که نفس قدرت حرکت دادن جسم را ندارد این حرف درست است ولی چه ربطی به برهان دارد؟ برهان این است که حرکت موجب بروز خستگی به جسم می شود .
تفسیر خواجه- منظور از حال حرکت وقت وزمان حرکت است نه وصف سرعت وکندی آن، بلکه وقتی است که حیوان می خواهد حرکت کند.
جهت حرکت وممانعت مزاج جسم مانند این است که انسان بخواهد از کوه بالا برود در این صورت اقتضای طبیعت انسان پایین وسفل است یعنی جهت مقابل حرکت.
ومنظور از نفس حرکت مثل این که انسان بخواهد روی زمین صاف و هموار راه برود ولی طبیعت اقتضای سکون دارد.
اشکال خواجه به فخر در تعریف رعشه- رعشه منحصر به جهت حرکت فوق و تحت نیست و نفس در مورد رعشه، اندام و عضو را به هر طرفی کهخ بخواهد ببرد طبیعت و جسم آن را به طرف مقابل می برد.
برهان چهارم- انسان دستش را داخل آب گرم فرو می برد دست گرم می شود و کیفیت حرارت را از آب می گیرد حال این حرارت را خود دست ادراک می کند آیا خود دست دست ادراک گرما می کند؟ کدام دست؟ دستی که گرم شده است یا دستی که هنوز گرم نشده است؟ یا نفس است که ادراک گرما می کند؟ در هر دو حالت نفس باقی است و خود دست نمی تواند این کیفیت را ادراک کند و بفهمد. دست قبلا گرم نبود با فرو رفتن در آب گرما پیدا کرد و دست گرم تازه بوجود آمده است؟
هیچ کدام نیست چون دست اولی خودش را ادراک نمی کند چه برسد به دستی که گرم شده و یک عرض زاید بر خود نیز به آن افزوده شده است چون احساس، انفعال است و هیچ گاه شیئ از خودش منفعل نمی شود دست خودش را درک نمی کرد حالا که عارضی پیدا کرده است باز هم نمی تواند گرمای آن را درک کند.
برهان پنجم- حیوان در مزاج خود حرکت می کند بچه در مزاجش از ضعف به قوت می رود و سالمند در مزاجش از قوت رو به ضعف می رود مزاج مدام از ضعف به قوت و از قوت به ضعف حرکت می کند و متحرک باید غیر از متحرکٌ فیه باشد حیوان متحرک و مزاج متحرکٌ فیه است پس معلوم می شود که انسان و مزاج یکی نیست وانسان نفسی دارد که غیر از مزاج است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo