< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قوایباطنی نفس حیوانی
انواع قوای باطنی: به طور کلی قوه مدرکه نفس انسان و حیوان به دو بخش تقسیم می شود:
1- قوای مدرکه جزئیات: که همان حواس باطنی است که مشترک بین انسان و حیوان است.
2- قوای مدرکه کلیات: که مختص انسان است و همان قوه نفس ناطقه انسانی است.
که عبارت از حس مشترک، خیال، واهمه، حافظه و متصرفه می باشد و این قوای باطنی نفس انسان چند گونه است:
1- مدرک فقط که حس مشترک است.
2- حافظ فقط که خیال و حافظه باشد.
3- متصرف که فقط متصرف است
4- مدرک و متصرف که قوه واهمه چنین است.
حس مشترک: این قوه مدرک صورت های جزئیه است مانند صورت زید و عمرو. صورتی هم که این جا گفته می شود اعم است از صور مبصرات و مسموعات و مذوقات و مشمومات و ملموسات. حس مشترک در این بین مانند حوض آبی است که از 5 نهر حواس ظاهری در آن آب ریخته می شود یعنی حس بینایی که حسی ظاهری است صورت مُبَصر و دیدنی را می گیرد و به حس مشترک می دهد یا سامعه صورت اصوات را از خارج گرفته، به حس مشترک می دهد و این قوه هم آن را ادراک می کند.
قوه خیال: این قوه حافظ و نگهدارنده و خزانه صور جزئی ای است که حس مشترک آن ها را درک می کند.
قوه واهمه: مدرک معانی جزئیه است مثلا صداقت زید و دشمنی عمرو با این قوه درک می شود این قوه در حیوانات هم هست گوسفند مهر مادری و دشمنی و خصومت گرگ را به طور جزئی به وسیله واهمه درک می کند.
قوه حافظه: خزانه معانی جزئیه ای است واهمه آن را درک می کند.
پس تاکنون دوتا از حواس مدرک است و دوتای دیگر حافظ می باشد؛ خیال و حافظه دو قوه حافظ و نگهدارنده اند و واهمه و حس مشترک مدرک می باشند.
قوه متصرفه: کار این قوه نه ادراک است و نه حفظ بلکه کار آن تصرف در مدرکات و محفوظات 4 قوه دیگر می باشد. تصرف گری قوه متصرفه به دو صورت است:
1- ترکیب
2- تقسیم و تجزیه
نتیجه تصرف این قوه اختراع اشیائی است که حقیقت و واقعیت ندارند مثل این که انسانی را به صورت پرنده ترکیب می کند و یا کوهی از زمرد و دریایی از جیوه را تصور می کند.و این که تفرق و جدا سازی می کند مثلا اعضا و جوارح انسان را از او جدا کرده و انسانی بدون دست و سر و پا می سازد
نام های دیگر قوه متصرفه: ایندو نام دیگر نیز دارد:
1- متخیله: این زمانی است که قوه متصرفه تحت استخدام واهمه در آید مانند مواردی که در بالا بیان شد
2- مُفکره: اگر قوه متصرفه تحت استخدام عاقله در آید نامش مفکره خواهد بود
بنا بر استخدام واهمه می توان نتیجه گرفت که واهمه هم مدرک است و هم متصرف و با ااستخدام متصرفه و تصرف در مدرکات و محفوظات قوای دیگر به ادراک و تصرف می پردازد مانند ادراک انسان پرنده.
قوه واهمه جایی که معانی جزئیه را ادراک می کند قوه مدرک است و جایی که در صور دیگر قوا با استخدام و تصرف در متصرفه تغییر و تصرف می کند واهمه متصرف می شود. گاهی نیز قوه عاقله متصرفه را استخدام می کند زمانی که در ترتیب فکر و مقدمات آن باشد. کار قوه عاقله ادراک کلیات است و معانی کلیه را درک می کند زیرا صور کلی نداریم و صورت ها همه جزئی اند اما معانی دو قسم اند: یا جزئی اند که آن را قوه واهمه ادراک می کند یا کلی اند که معانی قوه عاقله ادراک می کند
و در ترتیب فکر و چینش صغری و کبری دست به دامان متصرفه شده، آن را برای ترتیب فکر و مقدمات آن استخدام می کند در این صورت به متصرفه " مفکره " می گویند.
نظریاتی در باره نفس و قوای آن:
نظر مشاء: ایشان چون نفس حیوانی را مجرد نمی دانند برای این قوا ادراکی محل هایی را در مغز سر قایل اند مغز سر حیوان سه جوف و بطن دارد و به آن تجاویف ثلاثه می گویند. اولی بطن مقدم که در طرف پیشانی است و دومی بطن اوسط و سومی بطن مؤخر نام دارد. هرکدام از این بطن ها دو بخش مقدم و موخر دارند که در مجموع شش منطقه در مغز می شود.
مشاء می گوید:
- محل حس مشترک مقدم بطن مقدم است که نزدیک پیشانی است
- محل قوه خیال مؤخر بطن مقدم است.
- قوه متصرفه که کارش تصرف در مدرکات ومحفوظات دیگر قواست جایش وسط مغز است یعنی در مقدم بطن اوسط می باشد.
- جای واهمه هم در موخر بطن اوسط قرار دارد.
- مقدم بطن مؤخر محل قوه حافظه است.
- در مؤخر بطن مؤخر هم هیچ حس وقوه ای وجود ندارد.
البته محل این قوا در دماغ و مغز و محل های آن نیست بلکه جا آن ها در روح بخاری ایی است که در مغز سر وجود دارد.
روح بخاری در تصور قدما سه قسم است:
1- روح بخاری دماغی نفسی: که منبع آن دماغ و نفس و مجرایش اعصاب است. این روح بخاری بسیار لطیف است و گفته می شود در لطافت شبیه فلک که جوهری سماوی است، می باشد.
2- روح بخاری قلبی حیوانی: که منبع آن قلب و مجرایش شرائین و است.
3- روح بخاری کبدی نباتی: که منبع آن کبد و مجرایش وریدها و رگهاست.
نظر ملا صدرا: وی که به تجرد برزخی و غیر تام نفس حیوانی معتقد است محل هایی که مشائیان برای قوا بر شمردند را " مظهر قوا "برای حواس باطنه نفس حیوانی می داند.
4- نظر سوم: برخی نفس حیوانی را مجموع این حواس باطنی می دانند.
5- نظر چهارم: عده ای دیگر هم نفس حیوانی را فقط همان قوه واهمه می دانند.
قضاوت ملا صدرا: هر دواین اقوال وجه صحت دارندکه در مباحث آتی خواهد آمد. البته همه حیوانات قوه واهمه را ندارند در مورد حیواناتی که قوه واهمه دارند نفس حیوانی همان قوه واهمه است زیرا این قوه از دیگر قوا کامل تر است طوری که ملا صدرا می فرماید: وهم را " عقل مُنزَّل " می گویند چون عقل مدرِک معانی کلیه است و وهم مدرِک معانی جزئیه می باشد لذا واهمه را مرتبه نازله عاقله می دانند .
آن دسته از حیواناتی که قوه واهمه دارند در آن ها نفس حیوانی قوه واهمه است و دیگر قوا نیز تابع قوه واهمه می باشند اما حیواناتی که از قوه واهمه برخوردار نمی باشند مجموع این قوا و حواس نفس حیوانی تشکیل دهنده نفس ایشان است.
سپس ملا صدرا می فرماید: درباره قوای نفس ناطقه در فصل 3 باب 5 مشروح بحث می کنیم این جا بحثی در این مورد نیست آن چه مهم است بایستی در این جا دلیل اثبات این قوا را بیان کنیم که در فصل 5 از باب 2 مطرح می شود. قبل از ارائه براهین اثبات قوا در فصل بعد می فرماید: نخست باید ببینیم وجوهی که برای اختلاف قوا در کار است و گفته شده است را بیان و بررسی می کنیم که در این مورد 5 نظریه مطرح می شود. و سپس به ادله اثبات قوا پرداخته می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo