< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد وجه پنجم در تعدد قوا
و إذا علمت أن منشأ تعدد القوى ليس شيئا من الوجوه «1» المذكورة فاعلم أن المركوز في مدارك المتأخرين من أهل البحث أن الحجة في تعدد القوى عند الحكماء كالشيخ و غيره أن القوى بسائط و البسيط لا يصدر عنه بالذات إلا فعل واحد- فإذن القوة الواحدة لا يجوز أن يكون مبدأ لأكثر من فعل واحد بالقصد الأول بل يجوز ذلك بالقصد الثاني و بالعرض مثل أن «2» الإبصار إنما هو قوة واحدة على إدراك اللون- ثم ذلك اللون في نفسه قد يكون سوادا و قد يكون بياضا و القوة الخيالية هي التي من شأنها استثبات الصورة المجردة عن المادة تجريدا غير بالغ إلى حد المعقولية ثم يعرض أن تكون تلك الصورة لونا و طعما و رائحة و صوتا و حرارة مثلا و القوة العاقلة هي التي تدرك الأمور البريئة عن المادة و علائقها ثم تارة تكون فلكا و تارة تكون حيوانا أو جمادا أو كيفا أو كما أو وضعا أو أينا أو غير ذلك من المقولات و أجناسها و أنواعها.
و هذا ليس كما زعموه إذ تلك الحجة «3» غير جارية إلا في الواحد الحقيقي الذي هوواحد من كل الوجوه و ليست القوى كذلك لتضاعف الجهات الإمكانية فيها.
و أيضا الدليل الدال على أن الواحد بالنوع أو الجنس لا يصدر عنه إلا واحد بالنوع أو الجنس كذلك دل على أن الواحد بالشخص لا يصدر عنه إلا الواحد بالشخص فيلزم أن «1» تكون القوة الباصرة التي أدركنا بها سوادا غير الباصرة التي أدركنا بها سوادا آخر فإذا جوز كون القوة الشخصية مبدأ لأفعال كثيرة بالعدد فليجز صدور الكثيرة بالنوع عن القوة الواحدة.
فقد علم أن المعول عليه في تعدد القوى ليس القاعدة المذكورة بل‌البرهان على تعدد القوى أحد أمرين «2»
أحدهما «3» انفكاك وجود قوة عن قوة أخرى:
فدل على تغايرهما و ذلك لبطلان «4»
النامية «1» مع وجود الغاذية في الحيوان بل النبات أيضا فحكم بأن القوة النامية تغاير للقوة الغاذية و كذا قد يفقد المولدة مع وجود النامية
و الثاني تناقض الفعلين‌:
الوجوديين كالجذب و الدفع أو القبول و الحفظ و أما مجرد «2» اختلاف الآثار ماهية و نوعا فلم يستلزم تعدد القوى لجواز أن تكون القوة واحدة- و الاعتبارات و الجهات فيها مختلفة فيصدر عنها بحسب كل حيثية نوع آخر من الفعل- كالعقل الأول يصدر عنه من جهة كمالية الوجود و تأكده جوهر عقلي آخر و من جهة قصوره و ماهيته الممكنة جوهر فلكي لكن الجهات الفاعلية لم يجز أن تكون منشأ اختلاف الآثار بالعدد لأن اختلاف الأشخاص بالعدد مع اتحادها بالنوع لا يمكن إلا بالمادة القابلة للأحوال الحادثة من جهة الأسباب الاتفاقية من الحركات و غيرها مما لم يوجد في أول الفطرة على سبيل اللزوم.
به نام ایزد پاک
ملا صدرا وجه 5 را دوباره تکرار کردند که در باره اختلاف وجه آثار بود اما در تکرار اختلاف آثار در جنس را بیان کردند نه در نوع. حاجی سبزواری این تکرار را قول به تفصیل می داند و مدرس زنوزی نظر دیگری دارد که بیان کامل آن اکنون بیان می شود
نظریه آقا علی مدرس: اختلاف نوعی آثار در این تکرار ذکر نشده چون اگر بطلان منشائیت اختلاف جنس برای تعدد قوا ثابت شد دیگر بطلان منشائیت اختلاف نوعی آثار برای تعدد آثار پر واضح است. اگر ثابت شود اختلاف آثار در جنس نمی تواند منشاء تعدد قوا باشد در نوع به طریق اولی نمی تواند منشاء تعدد قوا باشد چون اختلاف آثار در اختلاف جنس قوی تر است (کلمه بطلان در جلسه قبل مورد غفلت واقع شده بود)
این وجه 5 نظر مختار ابن سینا است که اختلاف آثار و افعال را موجب تعدد قوا می داند اما بنا بر چه مبنا و اساسی؟
مبنای نظر ابن سینا قاعده الواحد است که در تیتر فصل 5 باب 2 از سفر رابع بیان شده بود: "فی قاعدة تستلم منها تعدد القوی" که آیا این قاعده الواحد است چنان چه ابننسینا می فرماید یاچیز دیگری است و ملا صدرا نظر ابن سینا را قبول ندارد؟
شیخ می فرماید: قوه واحده بنا بر قاعده الواحد از آن جز اثر و فعل واحد از آن صادر نمی گردد و آثار متعدد نمی تواند از قوه واحده و از فاعل واحد صادر شود لذا ابن سینا و متأخرین تابع ایشان، اختلاف افعال و آثار را منشاء تعدد قوا می دانند البته این که شیخ می گوید: قوه واحده لا یصدر منها الا اثر واحد و فعل واحد، بر این باور است که لایصدر منها اولا و بالذات لایصدر منها فعل واحد اما ثانیا و بالعرض ممکن است افعال و آثار گوناگونی از آن صادر گردد مثلا از قوه باصره اولا و بالذات از آن جز ادراک و ابصار الوان صادر نمی گردد اما بعدها، این رنگ ممکن است سفید و سیاه و ...هر رنگ دیگری باشد و این ابصار از قوه باصره ثانیا و بالعرض است و این از این روی است که الوان جور به جور و گوناگون اند.
یا مثلا قوه خیال که یک قوه است فقط یک فعل از آن بیشتر صادر نمی گردد آن فعل هم همان ثابت نگه داشتن صوَری است که تجرد مثالی و برزخی و غیر تام از ماده دارند مثلا ما شخص زید را به ابصار می بینیم سپس ک زید از پیشگاه حواس ما غتیب شد و صورت زید در ذهن ما ثابت نگه داشته شد این تخیل است این صورت تجرد برزخی و غیر تام از ماده دارد و این همان اثر واحدی است که از قوه خیال صادر می گردد آن هم اولاً و بالذات. اما بعدا این صور می تواند صوَر مشمومات و مذوقات و مسموعات و.. باشد و صور همه این ها را قوه خیال ثابت نگه می دارد و این آثار از قوه تخیا ثانیاَ و بالعرض است چون صوَر اعم است از همه صوَر ادراکات ظاهری.
یا مثلا قوه عاقله که قوه ای واحدی است اثری که اولا و بالذات از آن صادر می گردد ادراک معقولات و کلیات است یعنی مجردات تامه را اولا و بالذات عاقله درک می کند اما بعداً کلی ممکن است فلک، ملک، حیوان، جوهر، عرض با اقسام نه گانه اش ، باشد و قوه عاقله همه آن ها را ثانیا و بالعرض ادراک می کند.
بنابرین مبنای نظر ابن سینا و تابعان ایشان در اختلاف آثار و افعال را منشاء تعدد قوا می دانند قاعده الواحد است البته با این توضیح که؛ القوة الواحدة لایصدر منها اولاَ و بالذات الّا اثر واحد و فعل واحد اما ثانیا و بالعرض ممکن است افعال متعدد از یک قوه صادر گردد.
ملا صدرا دو اشکال بر ابن سینا دارد و نظر ایشان را بر نمی تابد که قاعده الواحد باعث اختلاف آثار سبب اختلاف قوا و تعدد آن گردد؛
اشکال نخست: قاعده الواحد اختصاص دارد به واحد حقیقی که حق تعالی و تقدس است اما در واحدهای غیر حقیقی که حیثیات مختلفی دارند این قاعده در آن ها جاری نمی شود و قوا واحد حقیقی نیست چون حیثیات و جهات گوناگونی در قوا وجود دارد مثلا هر قوه وجودی دارد و ماهیتی . که وجود آن ممکن به امکان فقری است و ماهیت آن نیز ممکن به امکان ذاتی است پس در هر قوه حداقل دو جهت امکانی دارد و واحد حقیقی نیست واحد حقیقی منحصر در واجب تعالی و تقدس است که هیچ تعدد حیثیات و ترکیب از جهات گوناگون در او نیست.
اشکال بر ملا صدرا: حاجی سبزواری در تعلیقه مرقوم فرمودند: به این اشکال ملا صدرا بر ابن سینا می توان اشکال کرد که فرمود: مجرای قاعده الواحد فقط در واحد حقیقی است که حق تعالی می باشد چون ملا صدرا در جلد 6 اسفار اربعه در فصلی که راجع به قاعده الواحد است، می گوید: مجرای قاعده الواحد یکی حق تعالی است و دیگری هم واحد من حیث وهو واحد است هر واحدی از جهت وحدتش جز اثر واحد از آن صادر نمی گردد پس در آن فصل خود ملا صدرا قائل به اختصاص این قاعده به حق تعالی نیست پس با فرمایش خود صدرا می توان بر او اشکال کرد و حاجی سبزواری می گوید: ملا صدرا تبعاَ للقوم درباره این که شکل طبیعی اجسام کره است قاعده الواحد را اجرا می کند جسم لو خّلی و طبعه اگر خودش باشد و خودش شکل طبیعی آن کره خواهد بود چون فاعل واحد که طبیعت جسم یا همان صورت نوعیه جسم است در قابل واحد که ماده است تنها فعل و اثر واحد دارد که شکل کره است چون کره ساده ترین و بسیط ترین اشکال است. پس خود ملا صدرا از قاعده الواحد در مورد دیگری هم استفاده نموده اند و اختصاصی به واجب تعالی ندارد.
اشکال دوم ملا صدرا به ابن سینا: اگر قاعده الواحد باعث شود که قوه واحدة بالنوع یا بالجنس که وحدت نوعی و جنسی دارد فقط همین می تواند یک اثر و فعل داشته باشد نه چند نوع و چند جنس بنابر نظر ابن سینا، بنا بر ای صورت قوه واحده شخصی هم جز یک اثر و فعل واحد شخصی نمی تواند داشته باشد پس در نتیجه اگر در یک موردی یک قوه باصره شخصیه یک رنگ سیاه شخصی را دید دیگر این قوه باصره نمی تواند شخص دیگری از سیاهی را بنگرد مثلا اگر قوه باصره سیاهی ذغال را دید دیگر نمی تواند سیاهی در پارچه سیاه را ببیند و برای دیدن این فرد از سیاهی باید قوه باصره و چشم دیگری را به کار گرفت.
برهان اثبات تعدد قوا: لذا ملا صدرا می فرماید: قاعده الواحد نمی تواند مبنای تعدد قوا باشد و از روی این قاعده نمی توان به تعدد قوا ملتزم شد بلکه آن چه مبنای تعدد قوا است دو تا برهان دیگر است.
برهان نخست: انفکاک قوا از یکدیگر است و با این برهان می توان تعد د قوا را اثبات کرد مثلا در انسان تا در سن رشد و جوانی است در وجود او قوه نامیه و غاذیه هست اما قوه مولده نیست کودک نطفه و منی ندارد بعد از آن که رشد متوقف می شود بر عکس می شود و انسان قوه مولده پیدا می کند اما قوه نامیه ندارد و غذای اضافی به جای تبدیل به تنمیه و رشد شود تبدیل به منی می شود و موجب تولید مثل می شود در حیوان و نبات هم همین طور است.
برهان دوم: تعاند افعال و آثار و تناقض بین آثار قوا برهان دوم بر اثبات تعدد قوا است. مثلا آثار و افعال یک قوه دفع است و اثر دیگری جذب است یکی جاذبه و دیگری دافعه است و این دو از خادم های قوه غاذیه می باشد در قوای نفس نباتی. بین جذب و دفع تعاند و تناقض است چطور می تواند به یک قوه مستند باشد؟!
در وجه نخست که اختلاف مفهومی را دلیل و مستلزم تعدد قوا می دانست در آن جا یک حاشیه تکمیلی از حاجی سبزواری بود؛ اختلاف مفهوم نمی تواند مستلزم تعدد مصداق باشد و چند مفهوم نتواند بر یک شیء صدق کند حاجی سبزواری فرمود: در صورتی که مفاهیم مختلفی که بین آن ها تعاند نباشد در مانند جذب و دفع تعاند و تناقض است و یک قوه نمی تواند هم جاذبه باشد و هم دافعه.
یا مثلا قبول و حفظ هم دو معنای معند اند حس مشترک صور را قبول می کند و خیال صوَر را حفظ می کند و این دو نمی تواند مربوط به یک قوه باشد.
این دو برهان از نظر ملا صدرا مبنای تعدد قوا می باشد.
تا این جا در تکراری است که ملا صدرا در وجه 5 نمود و جواب داد درباره اختلاف جنسی آثار بود و میان دو محشی بزرگوار هم اختلاف بود که بیان شد.
اختلاف نوعی آثار: آیا این اختلاف می تواند موجب تعدد قوا باشد؟ خیر چون ممکن است دو نوع مختلف از یک قوه صادر شود اما هر کدام به جهتی باشد. مثلا یک شیء حیثیات متعدد دارد و از هر جهت و حیثیت آن شیئی صادر می شود مانند عقول عشره در نظر مشائیان به اعتبار وجوداتشان از هر کدام یک عقل دیگری صادر می شود یعنی نوع عقل و به اعتبار ماهیتشان یک فلک از آن ها صادر می گردد که نوع دیگری است. مثلا مشاء گوید: عقل اول با وجودش منشائ پیداش علت برای عقل دوم می شود به اذن الله و با ماهیتش علت می شود برای فلک اطلس یا فلک کلی و فلک الافلاک و هکذا بقیه عقول. پس اختلاف نوعی آثار نمی تواند دلیل بر تعدد قوا باشد.
در این مثال عقول با دو حیثیت وجود و ماهیت که منشاء نوع عقل و نوع فلک می شود نوع افلاک و مجردات منصر در فرد است عقل اول نوعی است که فقط یک فرد دارد افلاک هم همین طوراند. ملا صدرا گوید: عقل نمی تواند منشاء کثرت عددی و فردی گردد البته منشاء کترت نوعی می شود که یک نوع عقل و یک نوع فلک از آن صادر گردد. عقل منشاء فردی نمی شود چون این کثرت زیر سر ماده است و در مرتبه وجود عقل هنوز ماده ای را نیافته و ایجاد نشده است. حرکات افلاک مخصص می شود برای حدوث استعداد در ماده هیولای عناصر و به خاطر آن یک صورت جدیدی به هیولای عالم عناصر افاضه می شود مثلا زید و عمرو متولد می شود پس باید افلاک حرکت کنند و با رسیدن افلاک به یک نقطه معین در حرکت خود باعث تخصص حدوث استعداد می شود در هیولای عالم عناصر و بدین صورت از مبادی عالیه صورت جدیدی افاضه می شود اما در مرتبه وجود عقل که هنوز فلک و حرکت و هیولای عالم عناصر و ماده ای نیست تا حرکت افلا باعث پیدایش استعداد تازه ای در عالم ماده گردد و صورت جدیدی به ماده افاضه شود و کثرت فردی صادر از عقل گردد. پس فقط کثرت نوعی از عقل صادر می گردد نه کثرت فردی. ر.ک. آخر نمط 5 یا 6 در الاشارات و تنبیهات بیان شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo