< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

92/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:
متن درس:
و مما يجب أن يعلم أن استكمال المغتذي بالغذاء كاستكمال المتعلم بالعلم- و العقل بالقوة بالمعقول بالفعل و كما أن المعلوم سواء كان محسوسا أو معقولا قد يكون بالقوة و قد يكون بالفعل و الذي هو كمال للحس هو ما يكون محسوسا بالفعل كالصورة الحاصلة في الحاسة لا التي في المواد الخارجية من الألوان و الأصوات و الطعوم و الروائح- و كذا الذي هو كمال للقوة العاقلة هو ما يكون معقولا بالفعل من الصور العقلية الموجودة للعقل بالفعل لا التي في الخارج من الفلك و الحيوان و النبات و الأرض و غيرها و إذا علمت بالبراهين أن المحسوسات بالفعل هي متحدة بالجوهر الحاس و كذا المعقولات بالفعل لا بد و أن تكون متحدة بالجوهر العاقل فالكامل «2» عين ما يكمل به- و الحساس نفس ما يحس به و العاقل عين ما يكون معقولا له فكذا المغتذي عين الغذاء بالفعل دون الغذاء بالقوة فالحنطة مثلا فيها قوة بعيدة للتغذية و الكيلوس الحاصل منها في المعدة أقرب منه بحسب القوة ثم الكيموس الحاصل في الكبد ثم الدم الحاصل في العروق أقرب استعدادا للغذائية من كل ما سبق فالذي يتصل بالعضو و يصير لحما أو عظما أو عضوا آخر هو الغذاء بالفعل و هو بعينه العضو المغتذي فالغذاء و المغتذي شي‌ء واحد بعينه لا يتغايران إلا بضرب من التحليل حيث يعتبر العقل ذلك الشخص المغتذي أو العضو المغتذي تارة باعتباره في نفسه عند خلوه عما يرد عليه من الكمال- و تارة باعتبار تمامه و كماله الحاصل في نفسه بحسب سبق أفعال و حركات معدة لذلك الكمال كالحال في استكمال النفس بالصور العلمية الكمالية على ما بيناه و من دقائق «1» ما يقع به الاستبصار في هذا المقام وقوع مراتب الهضم في الاغتذاء على وزان مراتب التجريد في التعقل‌
به نام ایزد پاک
ملا صدرا در باب تغذیه و نمو مانند برخی از حکمای طبیعی اعتقاد ندارد که به مجرد مجاورت اجسام غذائیه سبب تغذیه می شود بلکه معتقد است این مجاورت مُعد است تا نفسِ در مرحله طبیعت، صورت غذای بالفعل را به ماده بدن افاضه می کند این صورت هم واحد است چون این صورت با اتصال و استمرار از جانب نفس به ماده بدن افاضه می شود لذا وحدت جسم نبات و حیوان محفوظ می ماند و دست و پا و اعضاء بدن در قبل و بعد همان است که بود و وحدت حفظ می شود. اگر نظر حکمای طبیعی درست باشد و غذا موجب تنمیه گردد بدن هر لحظه در حال تبدل خواهد بود زیرا هر لحظه ای که انسان و حیوان و نبات غذایی می خورد باید وحدت نداشته باشد چون غذا ها متفاوت و متغیر است اما اگر گفتیم غذا خوردن و مجاورت اجسام غذایی مُعد است تا نفس در مرتبه طبیعت صورت غذا را که غذای بالفعل است و جزء عضو و شبیه آن می شود را به ماده بدن حیوان و انسان علی الاتصال و الاستمرار افاضه می کند بدون هیچ گسست و انقطاع در بین این نفس در مرحله طبیعت مشغول عضو سازی است و غذا خوردن ما مُعد برای افاضه نفس و فاعلیت آن است. و چون اتصال هم با وحدت شخصیه تساوق دارد در این صورت عضویه وحدت شخصیه دارد یعنی این شخص دست همان دست قبلی است و وحدت آن نیز منثلم نمی شود و از بین نمی رود اما اگر بگویی غذا فاعل تغذیه است غذا متبدل و متغیر است و هر دم غذایی استفاده می شود و در این صورت موضوع نمو وحدت ندارد و این جسم نبات و حیوان و انسان به چه واسطه ای وحدتش حفظ می شود؟
این خلاصه نظر ملا صدرا بود و برای فهم آن 4 نکته بیان شد؛ از آن جمله این که: مراد از این غذا، غذای بالفعل است نه غذای بالقوه مانند گندم و نان که قوه بعیده است و تا تبدیل به عضو باید 4 هضم روی آن صورت بگیرد و مراتب ساخته شدن و کیلوس و کیموس و خون و شبیه عضو شود و غذای بالفعل گردد
حاجی سبزواری در حاشیه می فرماید: مراد از این غذای بالفعل صورت غذا است نه ماده غذا چون ماده ابهام دارد و با صورت تعین پیدا می کند گرچه طبق نظر ملا صدرا ترکیب اتحادی دارند حاجی سبزواری می فرماید:

ان بقول السید السناد****ترکیب عینیة اتحاد

اصل نظریه ترکیب اتحادی از آن سید سند است و ملا صدرا از ایشان تبعیت کرده است. به هر حال ماده ابهام دارد و با صورت غذا از ماده رفع ابهام می شود چون ماده غذائی می تواند هر غذایی باشد اما صورت به آن تعین می دهد و همان صورت عضو دست و پا می شود.
دیگر این که غذا کمال مغتذی است مانند علم که به طور کلی کمال متعلم است و محسوس کمال حس است و متوهَم کمال وهم و مُتَخیّل کمال خیال و ... است البته این جا هم علم بالفعل و محسوس بالفعل و .... کمال است. بالفعل یعنی صورت محسوس و همان محسوس بالذات است که کمال می باشد و تا برای حس و وهم و خیال حاصل نگردد کمالی هم رخ نمی دهد و صورت معقول بالفعل و بالذات مثلا از فلک که ماهیت فلک است و برای عاقله حاصل می شود کمال اوست نه معقول بالعرض آن.
پس کمال مغتذی هم به غذای بالفعل است و با آن به کمال می رسد فرق غذا و مغتذی به اعتبار است مغتذی با قطع نظر از کمال مغتذی است و با نظر به آن کمال، غذا می شود.
و در نهایت، غذا و مغتذی یکی است کما این که حس و محسوس، عاقل و عقل و معقول، خیال و متخیل، وهم و متوهم و ... یکی است و با غذا است که مغتذی متحقق می شود کمال که می گوییم به این معناست.
این نکاتی در فهم نظریه ملا صدرا بود که پیشتر هم بیان شد و با این نظر ملا صدرا نفس دائم در حال عضو سازی در مرتبه طبیعت است و وحدت شخصیه در عضو محفوظ می باشد. در نمو و حتی در ذبول هم مطلب همین است در دوران پیری که اجزای اصلی بدن کاهش می یابد باز نفس در مرتبه طبیعت است که ضعف و ناتوانی یافته و اجزاء بدن فرسایش می یابد و غذا باز نقش اعدادی دارد نه نقش فاعلیت.
خاتمه: در پایان مرحوم صدرا مطلبی را درباره مراتب هضم بیان می کند و حاجی سبزواری دو جور آن را در حاشیه تفسیر می نماید.
ملا صدرا می فرماید: مراتب هضم شبیه مراتب تجرید در تعقل است.
تفسیر حاجی سبزواری:
تفسیر اول: غذا در این مراتب هضم شبیه مراتب قوه نظریه و شبیه مراتب عقل نظری است زیرا در عقل نظری ابتدا تعقل بالقوه است که استعداد تعقل می باشد مانند کودکی که تازه زاده شده بعد به مراتب بالفعل عقل می رسد
مراتب عقل نظری:
1-عقل هیولانی یا بالقوه
2-عقل بالملکه
3-عقل بالفعل
4-عقل مستفاد
غذا هم این مراتب را دارد غذا در ابتدا بالقوه است مانند گندم و نان و در نهایت مراحل هضم بالفعل و شبیه عضو و جزء آن می شود.
تفسیر دوم: مراتب 4 گانه ادراک یعنی:
1-حسی
2-خیالی
3-وهمی
4-عقلی
ادراک در تمام این مراتب مجرد است منتها تجرید مراتبی دارد:
-در ادراک احساسی مُدرَک مجرد از ماده است ولیکن شرط حضور ماده در این مرتبه از ادراک وجود دارد
-در ادراک خیالی نیز چنین است الا این که شرط حضور ماده را ندارد چون فرق احساس و تخیل به حضور و غیاب مدرک خارجی در پیشگاه حواس است. هردو صورت خیالی و محسوس مجرد از ماده اند اما در یکی شرط حضور ماده است و در دیگری نیست.
-در ادراک وهمی که معانی جزئیه را درک می کند تجردش بالاتر از دو مرحله قبلی است. چون در ادراک حسی و خیالی مدرَک مجرد از مقدار و شکل نبود بر خلاف مدرَک در ادراک وهمی که از مقدار و شکل هم مجرد است لذا بالاتر از ادراک حسی و خیالی است
-در ادراک عقلی که بالاترین مرتبه تجرد را دارد چون مُدرَک وهمی مجرد از اضافه به محسوس نیست و ادراک معانی جزئی است یعنی معنای منتسب به محسوس اما مدرَک عقلی از انتساب و اضافه به جزئیات و محسوسات و متغیرات هم مجرد است.
همان طور که تجرید در تعقل مراتبی دارد مراتب هضم هم شبیه مراتب تعقل است البته حاجی سبزواری گوید: ملا صدرا باید به جای تعقل، علم می فرمود چون تعقل فقط یک مرتبه را شامل می شود ولی اگر علم بگوید تمام 4 مرتبه را شامل می شود که التبه توجیه هم دارد.
به هر حال هضم هم مانند ادراک 4 مرتبه دارد که با هر مرتبه غذای بالقوه به عضو و شباهت به آن نزدیک تر می شود مانند ادراک که مراتب آن در تجرد بالا می رود.
بحث مراتب هضم در فصل بعد به طور مفصل مطرح می شود و بهتر بود این یک سطر پایانی این فصل در باره مراتب هضم را مرحوم ملا صدرا در این جا نمی آورد در عنوان فصل هم این توهم را در خواننده بوجود نمی آورد که قرار است نظر علمای طبیعی را در این فصل بیان بفرماید در حالی که فقط دو مطلب از ایشان نقل و نقد شد و مراتب هضم را در پایان فصل از خودشان می فرمایند نه نظر علمای طبیعی. حاجی سبزواری هم ایراد می گیرد و بعد می فرماید « ولکن الامر هیّن » این ایراد مهمی بر مرحوم ملا صدرا نمی باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo