< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراتب چهار گانه هضم
فصل (4)
في مراتب الهضم و أن للهضوم أربع مراتب‌
اعلم لا بد للحيوان و كذا للإنسان ما دام في عالم الدنيا و طبيعة الجسمية من غذاء يشبه المغتذي صورة و مادة و ذلك لأن هذه الأجسام دائمة الاستحالة و الذوبان ثم لكل عضو حصة من الغذاء تناسبه و تشاكله بعد مراتب النضج و الاستحالات و التصفية عن القشور و الفضول بالقوة الغاذية التي في البدن بمنزلة القوة العاقلة في النفس فمادة الغذاء إذا وردت في البدن و حضرت عند تصرف غاذية النفس فتصرفت فيها أحالتها في‌مراتب الهضم بقواها المسخرة لهذا الأمر و صيرتها بصنعة طبيعية يشبه الكيميا خالصة عن شوائب الغش و الغل مصفاة عن الفضول مقشرة عن القشور في أربع مراتب للهضوم و الإحالات إحداها في المعدة و ابتداء هذا الهضم من الفم بدليل أن الحنطة الممضوغة- تفعل في إنضاج الدماميل و الخراجات «1» ما لا يفعله المطبوخ بالماء و تمام هذا الهضم عند ما يرد «2» على المعدة و ينضج بحرارة جهنم المعدة التي إذا قيل لها هل امتلأت فتقول هل من مزيد فيتخلص عن ذنوب الفضلات بيد زبانية القوى المسخرة لهذا التعذيب- و التهذيب للخارج عن طاعة الله البعيد عن الوحدة الجميعة الاعتدالية المنحرف عن صراط الله المستقيم من الطبيعة «3» المدبرة للأجسام على منهج الحكمة الإلهية فتصير شبيها بماء الكشك الثخين و هو المسمى بالكيموس و المرتبة الثانية إذا تم ما فعلت هذه القوى به في هذه الطبقة السفلى و فرغت من أفاعيلها المأمورة بفعلها ارتفع قليلا عن هذه الطبقة الهاوية المظلمة إلى طبقة أخرى هي الكبد فوقع بعد ذلك بيد قوى و سدنة أخرى من هذا الصنف فعملت فيه شبه العمل السابق من الطبخ و الإذابة فانهضم في الكبد مرة أخرى و سقط منه بعض ما بقي من الأكدار و الفضول فصار أخلاطا أربعة متميزة بعض تمييز و مخلوطة بعض تخليط خلطوا عملا صالحا و آخر سيئا لخروجها عن تمام التعصي عن الطاعة الإلهية و قربها عن الصلاح و الانقياد لأمر الله ثم إن أصلح هذه الرفقاء الأربعة هو الجوهر المسمى بالدم فوقع قسط منها في مسالك العروق المسماة بماساريقا «1» إلى بيت القلب و سلك سبيل الطاعة للنفس و اشتغل في بيت القلب بالرياضة و المجاهدة و التصفية قدرا صالحا من الزمان حتى صلح لكسوة القبول و خلعة الصورة النفسانية و توزع ما بقي منه نافذا في العروق على الأعضاء فينهضم مرة أخرى و يتشبه بالأعضاء بعد إخراج الفضول الباقية منه و كل قسط من الدم يتشبه بعضو خاص فيتصل به و يحشر إليه كما يحشر ذلك القسط الصالح منه إلى القلب كل إلى شبيهه.
و أقسام الفضول أربعة: بعدد أقسام الهضم ففضلة الهضم الأول الذي في المعدة البراز و هو مندفع من المعاء و فضلة الهضم الثاني أكثرها البول و يندفع من المثانة- و باقيه يندفع من الطحال و المرارة و فضلة الهضم الثالث يندفع بالعرق و ما يجري مجراه من الفضول المندفعة من منافذ محسوسة كالأنف و الأذن و العين كما في الدموع- أو غير محسوسة كالمسام و فضلة الهضم الرابع يندفع بعضها بالمني و يخرج بعضها بما ينبت من زوائد البدن كالشعور و الأظفار و الأوساخ و ما يدفعه الطبيعة كالأورام المنفجرة و غيرها.
چهار هضم روی غذا در بدن صورت می گیرد و هر هضمی 6 ساعت طول می کشد پس 24 ساعت که یک شبانروز کامل است لازم است تا غذا هضم گردد. ملا صدار می فرماید: حیوان و انسان تا زمانی که در دار طبیعت و دنیا است دائما بدنش بواسطه حرارات اربع به تحلیل می رود چهار حرارت وجود دارد:
1-حرارت اسطقسیه: یا حرارت عنصر آتش
2-حرارت غریزیه: که 37 درجه حرارت طبیعی بدن انسان است
3-حرارت کوکبیه: مانند حرارت خورشید
4-حرارت حاصل از حرکات بدنیه و نفسانیه انسان مانند فکر کردن
این حرارات ها مدام بدن انسان را تحلیل می برد و انسان نیاز به بدل ما یتحلل دارد که غذایی است که جایگزین بخش فرسایش یافته بدن می شود منتها این غذا برای جایگزین شدن باید اعمال و عملیاتی روی آن صورت بگیرد تا تبدیل به عضو گردد البته غذا مادةَ و صورةَ باید شبیه بدن حیوان و انسان باشد تا تبدیل به بدن انسان گردد از نظر ماده غذا باید از عناصر تشکیل شود و از نظر صورت هم باید صورت بدن انسان و صورت اعضای بدن انسان را پیدا کند تا تبدیل گردد. این عملیات نضج و استحاله و تصفیه است یعنی غذا باید طبخ و نضج و پخته شود و تغییر بیابد و باید پاکسازی از فضولات و زواید شود و پس از صاف شدن به بدن انسان و حیوان تبدیل گردد این عملیات در بدن انسان توسط قوه غاذیه صورت می گیرد قوه غاذیه در بدن مانند قوه عاقله در نفس است یعنی همان نقشی که قوه عاقله در نفس و روح و باطن انسان ایفاء می کند قوه غاذیه هم همان نقش را در بدن و جسم و ظاهر انسان ایفاء می کندن همان طور که اول در باطن انسان عقل بالقوه وجود دارد و بعد به عقل بالفعل می رسد در ظاهر انسان هم اول غذا بالقوه است و بعد غاذیه این غذای بالقوه را به غذای بالفعل تبدیل می کند. یا همان طور که مراتب ادارک و علم و تعقل در تجرید متفاوت و مختلف اند – 4 مرتبه ادراکی است و هر کدام در مرتبه ای از تجرد است و بهره ای ازتجرد دارد- غذا هم که این 4 هضم توسط غاذیه در بدن روی آن صورت می گیرد هر چه به هضم چهارم نزدیک تر می شود قوه غذا به فعلیت عضو و بدن انسان نزدیک تر می شود این عملیات را غاذیه روی غذا با خادم های خود انجام می دهد که خوادم اربع غاذیه یعنی ماسکه و هاضمه و جاذبه و دافعه است این خادم ها عملیات نضج و استحاله و تصفیه را روی غذا انجام می دهند تا غذا شبیه عضو شود و جزء بدن انسان گردد این عملیات را غاذیه توسط خوادم خود در 4 مرحله انجام می دهد:
مرتبه نخست هضم: غذا از طریق دهان وارد جهنم معده می شود و با حرارات جهنم معده عملیات نضج و استحاله و تصفیه انجام می شود اسید معده بسیار سوزانده است وجه تشبیه معده به جهنم این است که روز رستاخیز خداوند به جهنم می فرماید: «و یقول یومئذِ لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید؟» معده هم چنین است طوری که برخی می گویند: «معده را بگیری مشت است و رها کنی دشت است» هر چه انسان غذا وارد معده کند باز هم می خواهد و فریاد هل من مزید آن بلند است.

ولی صدیقٌ بطنه کالهاویة****کأنّ فی امعائه معاویه

معاویه هرچه غذا می خورد سیر نمی شد. این غذا در جهنم معده توسط زبانیه که فرشتگان عذاب جهنم اند و در معده همان خوادم غاذیه اند، تعذیب می شود یعنی نضج و پخته می شود و استحاله و تغییر می یابد و تصفیه و پاک می شود تا گناهانش ریخته شود چون غذا تکویناَ گناه کار است زیرا از صراط مستقیم وحدت و جمعیت انحراف دارد و لذا باید در جهنم بسوزد و پاک گردد. غذا کثرت دارد و از وحدت منحرف است و باید در این عملیاتی که در بدن صورت می گیرد بسوزد و تصفیه و صاف شود غذا مرکب است و از عناصر ترکیب شده و وحدت ندارد باید در این عملیات در بدن روی غذا صورت می گیرد قرار گرفته و به وحدت برسد این عناصر در غذا افتراق دارند و باید اجتماع پیدا کنند یعنی باید وحدت مزاج حاصل گردد و عناصر اختلاط و امتزاج پیدا کنند مزاج کیفیتی بین عناصر و متوسط بین کیفیات عناصر است یعنی حرارت و یبوست و رطوبت و برودت در مزاج در حد اعتدال اند قبل از مزاج در حد اعتدال نمی باشند لذا غذا در جهنم معده و با حرارت و داغی آن تعذیب و تصفیه و هضم می شود تا این که در معده کیلوس ساخته می شود عصاره و شیره ای که جوهری شبیه آب کشک غلیظ است.
سپس توسط رگ های باریکی به نام ماساریقا صافی کیلوس به کبد دفع شده و وارد کبد می شود و از این طبقه تاریک و ظلمانی جهنم معده کمی بالاتر می آید و وارد کبد می شود.
هضم دوم: در کبد صورت می گیرد و حاصل آن کیموسات اریعه یا همان اخلاط اربعه است:
1-دم
2-سوداء
3-صفراء
4-بلغم
در این مرحله از هضم که خون در کبد ساخته می شود باز خون با فضولات و زوائد و سه خلط دیگر مخلوط است و هنوز آن عصیان که از طاعت الهی داشت به طور کامل مرتفع نمی شود و هنوز کاملا از آن کثرت و انحراف از وحدت خود نرهیده است تمثیل این مرتبه از غذا این آیه شریفه است که: « و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا عسی الله ان یتوب علیهم ان الله غفور رحیم » آمیخته ای از خوب و بعد یا اطاعت و معصیت در ایشان و غذا هست لذا باید عملیات دیگری هم روی غذا صورت بگیرد.
در این جا خون ساخته شده در کبد دو قسمت می شود:
الف- صافی از این خون از کبد به سمت راست قلب وارد می شود و در آن جا حرارت می بیند و بخار لطیفی از آن متصاعد می شود که در اصطلاح طب قدیم به آن روح بخاری گفته می شود بعد از قسمت راست قلب وارد قسمت چپ می شود و حرارت بیشتر ی می بیند و این بخار لطافت بیشتری می یابد و از نظر لطافت شبیه اجرام سماوی و افلاک می شود سپس وارد شریان ها شده و از آن طریق به مغز می رسد و در آن جا مظهر ادارکات حیوان و انسان می شود مانند کسی که از لوازم طبیعت و دنیایی که مثل جهنم می ماند خلاصی یافته و معتکف در بیت الحرامی شده که قلب باشد و در آن جا به عبادت پرداخته و بعد هم عروج به آسمان پیدا کرده است این تمثیل حالات غذا است.
ب- بخش دیگری از خون وارد رگ ها می شود و هضم سوم در عروق و رگ ها صورت می گیرد
سپس از رگ ها غذا به اعضاء می رسد و در آن جا هضم چهارم انجام می شود تا در نهایت غذا تبدیل به عضو گردد.
هر مرتبه ای از این مراتب هضم هم فضولاتی دارد:
-فضولات هضم غذا در معده مدفوع است که از طریق روده ها دفع می شود
-فضولات هضم غذا در کبد دو قسمت است:
1- بیشتر آن بول است که از طریق کلیه ها و مثانه و مجرا دفع می شود
2-مقداری از فضولات آن نیز صفرا و سوداء است و به مراره و طحال که همان کیسه صفراء و کیسه سوداء است.
بلغم هم جزء فضولات به حساب نمی آورند به دو جهت:
1-رطوبت اعضا توسط بلغم نگه داشته و محفوظ می ماند.
2-در وقت قحطی و بی غذایی بلغم تبدیل به غذا می شود.
-فضولات هضم سوم هم با عرق از بدن دفع می گردد.
-فضولات هضم چهارم توسط ناخن و مو و منی از بدن دفع می گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo