< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی وجه دوم توقف قوه غاذیه

فنقول الوجه الثاني‌: أن الشيخ ذكر في القانون أن الرطوبة الغريزية بعد سن الوقوف لا بد و أن تأخذ في الانتقاص المتأدي إلى الانحلال بالكلية و ذلك لاستيلاء الحرارة- على الرطوبة الغريزية بالتحليل و متى انحلت الرطوبة فلا بد من انطفاء الحرارة الغريزية- فحينئذ يحصل الموت.
و إنما قلنا: إن الرطوبة لا بد و أن يأخذ في الانتقاص لأمور ثلاثة- أحدها استيلاء الهواء المحيط بها و هي لحرارتها يفني الرطوبة و ثانيها معاونة الحرارة الغريزية من داخل على ذلك و ثالثها معاضدة الحركات البدنية و النفسانية.
فإن قيل: لم لا يجوز أن تورد الغاذية بدل ما يتحلل من الرطوبات.
قلنا: هب أن هذه القوة تورد في سن الكهولة مثل ما كانت تورد في سن الشباب إلا أن المتحلل وقت الكهولة أكثر من المتحلل وقت الشباب و إذا كان كذلك لم يكن ما تورده الغاذية في هذا الوقت مساويا لما يتحلل بل أقل منه فلا جرم ينتهي إلى النقصان- و ذلك يؤدي إلى الفساد و البطلان و الحاصل أنه كلما كان السن أكبر كان تأثير المجففات الثلاثة أكثر فكان الجفاف أكثر و كانت الحرارة أقل فكان ضعف الغاذية أكثر- و استمرار ذلك مما يؤدي إلى الانقطاع فيعرض الموت.
و يمكن أن يعود السائل و يقول: إن مقدار التحلل كان في زمان الشباب مساويا لمقدار الوارد في وقت الشباب فإن لم يكن مساويا له في وقت الكهولة لكان إما لأن‌المحلل صار أقوى فصار التحليل أكثر أو لأن الغاذية صارت أضعف فصار الغذاء الوارد أقل و الأول باطل لأن المحلل ليس إلا الأمور الثلاثة المذكورة و هي الحار الداخلي و الحار الخارجي و الحركات البدنية و النفسانية و هذه الأسباب الثلاثة كان وجودها في زمان الشباب مثل وجودها في زمان الكهولة و إذا لم يزدد المحلل استحال أن يزداد التحلل و الثاني أيضا باطل لأن الغاذية لا تصير ضعيفة إلا لنقصان الحرارة و لا ينتقص الحرارة إلا لنقصان الرطوبة فإذا جعلنا «1» انتقاص الرطوبة بسبب ضعف الغاذية لزم الدور و هو محال.
و ما قيل: من أن المحلل و إن كان وقت الكهولة هي الأمور الثلاثة التي كانت موجودة في زمان الشباب و لكن مدة تأثيرها في زمان الكهولة أطول من مدة تأثيرها في زمان الشباب و ذلك لأن الضعيف قد يكون أقوى أثرا من القوي إذا كان أطول مدة من الآخر و إذا كان كذلك فأسباب التجفيف تأثيرها في الكهل أدوم من تأثيرها في الشباب- فالجفاف فيه أكثر منه في الشباب.
فكلام لا حاصل له «2» لأن دوام العمل كما هو حاصل في سبب الجفاف كذلك‌ حاصل في السبب المورد للغذاء فكما أن دوام فاعل التجفيف يعطي زيادة الجفاف- فكذلك دوام فاعل التغذية يعطي زيادة الرطوبة الغذائية المزيلة للجفاف. و قريب من هذا الوجه ما نقل عن سقراط.

درباره سبب وقوف غاذیه و ضرورت موت 6 وجه نقل و بررسی می شود و سپس مرحوم ملا صدرا تحقیق خود را در این مورد بیان می فرماید.
وجه نخست: غاذیه قوه و فاعلی جسمانی است و تأثیری متناهی دارد
نقض: فاعل حرکت فلک هم جسمانی است و شما نفس حیوانی فلک را مادی می دانید اما تأثیر آن که حرکت جرم فلک است را دائمی می دانید؟
جواب: ابن سینا فرمود: حرکت دائمی فلک به جهت اتصال نفس فلک به نور عقل مفارق است و عقل مفارق در کلام ابن سینا غیر از عقل دهم و یا عقل فعال است مشّاء درباره عقل فعال بر این باور است که « الیه مفوّضَة کدخدائیّة عالم العناصر» دهبانی روستای عالم عناصر از طرف حق تعالی به عهده عقل دهم نهاده شده است اما در این جا مراد از عقل مفارق سایر عقول عشره است هرچند همه عقول فعال اند.
اشکال: بهمنیار به شیخ نوشت: همین سخن را در باره قوه غاذیه هم بگویید؛ غاذیه با وجود جسمانیت به جهت اتصال به عقل مفارق و فعال؛ فعلش دائمی است؟
جواب: شیخ فرمود: غاذیه این قابلیت را ندارد و این سخن را درباره قوای بدنی نمی توان گفت چون بدن از عناصر متضاده تشکیل شده و هر طبیعتی در پی رسیدن به مقتضای خود است و این اجتماع عناصر و طبایع در بدن قسری است قسر هم نمی تواند دائمی و اکثری باشد.
سخن ملا صدرا: پس این وجه نخست به وجه دیگری منجر می شود که درباره آن باید بحث کرد
وجه دوم: سبب وقوف غاذیه ترکیب بدن از عناصر متضاده است این وجه را ابن سینا در کتاب قانون بیان فرموده است؛ رطوبت غریزی که به طور طبیعی در بدن انسان است بعد از سن توقف رشد و در دوران میان سالی کم کم رو به نقصان می رود و این نیز تحت تأثیر مجففات ثلاث است.
خشک کننده های سه گانه:
1-هوای گرم محیط
2-حرارت غریزی و طبیعی بدن که همان 37 درجه دمای بدن است.
3-حرارت حاصله از حرکات بدنی و فکری ( حرارت حاصل از متابولیسم بدن )
این حرارتها باعث می شود که رطوبت غریزی بدن در دوران میانسالی رو به نقصان رفته و در نهایت از بین برود در این صورت حرارت غریززی هم از بین می رود چون محل حرارت غریزی رطوبت غریزی و طبیعی است و با از بین رفتن حرارت غریزی قوه غاذیه نابود می شود چون غاذیه با واسطه خادمش، قوه هاضمه و به کمک حرارت غریزی غذا را هضم می کند و بدون آن یارای هضم غذا را ندارد.
نقد وجه دوم: در دوران میانسالی رطوبت غریزی رو به نقصان می رود این درست است اما امکان دارد قوه غاذیه این نقصان را تدارک و جبران کند همان طور که در سن جوانی و رشد غاذیه نقصان رطوبت غریزی را جبران می کند.
جواب نقد: خشکی و جفاف و تحلیل رفتن بدن از راه کم شدن رطوبت غریزی در دوران میان سالی بیشتر است غاذیه هم می خواهد آن را جبران کند اما نمی تواند و عقب می ماند چون تحلل بدن در میان سالی بیشتر از تحلل در سن جوانی است و غاذیه از آن جا می ماند.
اشکال: ملا صدرا می فرماید: می توان این اشکال را این گونه مورد مناقشه قرار داد که چرا تحلل بدن در میان سالی بیشتر از دوران جوانی است؟ این فزونی باید به یکی به خاطر یکی از دو احتمال زیر باشد:
1-مجففات در میان سالی بیشتر و قوی تر شده اند
2-یا غاذیه ضعیف تر شده است
ولی هر دو احتمال غلط است چون مجففات سه گانه دوران میانسالی بیشتر نشده است و همان سه تای دوران جوانی است و نمی توان گفت غاذیه ضعف پیدا کرده است چون مستلزم دور است و محال
بیان دور: ضعف غاذیه باید به خاطر نقصان حرارت غریزی باشد و نقصان حرارت غریزی باید به واسطه نقصان رطوبت غریزی باشد و اگر این را مستند به ضعف قوه غاذیه بکنیم دور لازم می آید. برای ضعیف شدن غاذیه باید حرارت غریزی نقصان بیابد تا غاذیه با واسطه هاضمه و به کمک حرارت نتواند فعل هضم را خوب انجام بدهد و اگر حرارت غریزی نقصان بیابد باید محل و قابلش که رطوبت غریزی است نقصان بیابد. نقصان رطوبت غریزی که همان جفاف دوران جوانی است و اگر آن را به ضعف غاذیه مستند کنیم دور لازم می آید و دور هم محال است پس نقد به سبب دوم همچنان برقرار است و وجه دوم هنوز اشکال دارد.
سخن فخر رازی: این که جفاف و تحلل بدن در میان سالی بیشتر است از این روی است که طول مدت مجففات ثلاث زیادتر است و مدت جوانی کوتاه است:
بهار آمد به صحرا و در و دشت****جوانی هم بهاری بود و بگذشت

اما مدت میان سالی طول زمان بیشتری دارد و چون مجففات ثلاث از طول مدت بیشتری در میان سالی نسبت به جوانی بر خوردار است لذا تحلیل بدن در میان سالی بیشتر است.
اشکال ملا صدرا به فخر رازی: کلام وی بی حاصل است چون همان طوری که مُجففات در دوران میان سالی طول زمان بیشتری دارد قوه غاذیه هم طول زمان بیشتری دارد غاذیه هم در همین طول زمان مجففات هست و این تحلیل و جفاف را تدارک و جبران می کند.
سپس ملا صدرا می فرماید: قریب به این وجه دوم وجهی است که از سقراط نقل شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo