< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سخن سقرط در سبب توقف غاذیه

و قريب من هذا الوجه ما نقل عن سقراط أن فعل الحرارة الغريزية في المني- إذا وقع في الرحم يشبه فعل حرارة التنور في الرغيف الذي يلتصق به فإن حرارته تفعل في ظاهره حتى يحدث أولا شيئا كالقشر ثم يعمل في الباطن من تلك القشرة و تشويه حتى يحصل النضج و كذا الحرارة التي في المني تجعل أولا قشرا ثم تقشو تلك الحرارة بحسب مقدار بدن المولود و تنبسط فيه حسب انبساطه في الطول و العرض و العمق فما كانت الرطوبة في جوهره قليلة استكملت صورته بفعل المصورة في ستة أشهر و ما كانت الرطوبة في جوهره وافرة غالبة تمت الصورة في زمان أكثر حتى يبلغ زمان الحمل في الكثرة حسب زيادة الرطوبة إلى ثلثمائة و أربعة أيام فالمولود يولد و الرطوبة غالبة عليه- و لذلك لا يقدر على الانتصاب و الانبعاث في الحركات ثم لا يزال الحرارة الغريزية التي جعلها الباري مركوزة فيه عاملة في تجفيف رطوبات الأعضاء رويدا رويدا فيصير فيه أولا تهيؤ للقعود فتجلس ثم الانبعاث من غير انتصاب ثم للقيام ثم للمشي على حسب تقليل الرطوبات و من هذا الباب يتفاوت أوقات المشي في الأطفال و هكذا تفعل الحرارة «1» الغريزية في بدن الحيوان إلى أن تفنى رطوبته بالكلية فتنطفى‌ء الحرارة لانتفاء ما تقوم به و يحصل الموت فسبب الموت بعينه سبب الحياة و ذلك لأنه لو لم تكن الحرارة غالبة على الرطوبة لم تحصل الحياة ثم لزم من غلبة الحرارة على الرطوبة فناء الرطوبة و من فناء الرطوبة فناء الحرارة و كان تقدير الله سبحانه الحرارة بحيث يستولي على الرطوبة سببا للحياة أولا و للموت ثانيا هذا ما نقل عنه في شرح القانون و قد مر ما فيه فتأمل فإنه موضع تأمل فإنه بعد الاستقصاء يعرف صحته لإرجاعه إلى ما سنحققه‌.
الوجه الثالث‌:
ما وجدناه في كلام المحققين و هو أن السبب الموجب للموت في جميع الحيوانات هو أن البدل الذي تورده الغاذية و إن كان كافيا في قيامه بدلا عن ما يتحلل- و فاضلا على الكفاية بحسب الكمية لكن غير كاف بحسب الكيفية.
و بيان ذلك: أن الرطوبة الغريزية و الأصلية إنما تخمرت و نضجت في أوعية الغذاء أولا ثم في أوعية المني ثانيا ثم في الأرحام ثالثا و التي توردها الغاذية لم تتخمر و لم تنضج إلا في الأولى دون الأخريين فلم يكمل امتزاجها و لم تصل إلى مرتبة المبدل عنها فلم تقم مقامها كما يجب بل صارت قوتها أنقص من قوة الأولى- كمن أنقص زيت سراج و أورد بدله ماء فما دامت الكيفية الأولى الأصلية غالبة في الممتزج على الثانية المكتسبة كانت الحرارة الغريزية آخذة في زيادة الاشتعال موردة على الممتزج أكثر مما يتحلل فينمو الممتزج ثم إذا صارت مكسورة السورة بظهور الكيفية الثانية وقفت الحرارة الغريزية و ما قدرت على أن تورد أكثر مما يتحلل- و إذا غلبت الثانية انحط الممتزج و ضعفت الحرارة إلى أن لا تبقى أثر صالح للكيفية الأولى فيقع الموت ضرورة و ظهر من ذلك أن الرطوبة الغريزية الأصلية من أول تكونها آخذة في النقصان بحسب الكيفية و ذلك هو السبب الموجب لفساد الممتزج- و يعلم منه أن الغاذية لو كانت غير متناهية و كانت دائمة الإيراد لبدل ما يتحلل على السواء لا بمقدار واحد بل بمقدار ما يتحلل لما كان البدل تقاوم المبدل من حيث الكيف- و إن قاومه من حيث الكم.

ملا صدرا نزدیک به وجه دوم سخنی را می آورد که از سقراط در شرح قانون از قطب الدین شیرازی نقل شده است:
سخن سقراط: نقش حرارت غریزی و طبیعی بدن در رطوبت غریزی و منی ایی که در رحم است ایفاء می کند مانند نقشی است که حرارت تنور در گرده نانی که در تنور چسبیده می شود ایفاء می کند؛ حرارت تنور ابتدا در ظاهر این گرده نان تأثیر می گذارد و یک قشر و پوسته ای در گرده نان ایجاد می کند و سپس از این قشر به گرده نان نفوذ کرده و آن را می پزد حرارت غریزی هم همین فعل را در رطوبت غریزی و در منی داخل رحم انجام می دهد یعنی ابتدا حرارت غریزی در ظاهر منی تأثیر می گذارد و بعد از پوسته در داخل آن نفوذ کرده و حرارت در منی پخش می شود حالا اگر رطوبت غریزی در اصل خودش کم باشد فعل قوه مصوره در مدت زمان کمتری انجام می پذیرد و صورت کامل و تمام می شود اقل زمان حمل اتفاق می افتد که 6 ماه است ولی اگر رطوبت غریزی در اصل خودش زیاد باشد، فعل قوه مصوره در مدت بیشتری انجام شده و صورت کامل می شود و اکثر مدت حمل اتفاق می افتد که تا یک سال هم گفته شده است.
به هر حال وقتی نوزاد متولد می شود رطوبت بر آن غلبه دارد و لذا نوزاد نمی تواند بنشیند و بایستد و راه برود و همه این ها به خاطر غلبه رطوبت است کم کم حرارت غریزی این رطوبت را خشک می کند و پس از مدتی بچه در 6 ماهگی می تواند بنشیند و بعد باز هم حرارت رطوبت را تقلیل می دهد و خشک می کند و کم کم بچه می تواند چهار دست و پا راه برود و روی پا بایستد و راه برود بنابرین غلبه حرارت بر رطوبت سبب حیات و حرکت کودک است و این حرارت به تدریج کار خود را انجام می دهد و اندک اندک رطوبت غریزی را خشک می کند و در این صورت که رطوبت از بین رفت حرارت که قائم به رطوبت است و رطوبت غریزی محل آن است از بین می رود و سپس قوه غاذیه از کار می افتد و مرگ فرا می رسد پس دوباره خود غلبه حرارت بر رطوبت سبب مرگ است یعنی سبب مرگ و حیات یک چیز است همان چیزی که سبب حیات بود که غلبه حرارت بر رطوبت بود باز همان هم سبب مرگ می شود.
ملا صدرا ابتدا اشکالی به این وجه می کند که این اشکال در آخر فصل قبلی گذشت:
اشکال: هیچ گاه طبیعت اقتضای فعلی را بر ضد خود ندارد و ممکن نیست طبیعت سبب نابودی خودش بشود.
سپس ملا صدرا می فرماید: جا دارد در این وجه دقت و تأمل بیشتری بشود و اگر دقت بیشتری بشود این وجه به همان وجهی بر می گرددکه خودمان خواهیم گفت و بعد می آید.
وجه سوم وقوف غاذیه: این وجه در کلام محققین است و ایشان بر این باورند که گرچه قوه غاذیه به لحاظ کمیت می تواند جبران بخش تحلیل رفته از بدن را بکند اما به لحاظ کیفیت نمی تواند آن را جبران کند غاذیه از لحاظ کمی قادر است بدل ما یتحلل را تأمین کند اما به لحاظ کیفیت این توانایی را ندارد.
توضیح: رطوبت غریزی و طبیعی در سه جا پخته می شود:
1-در ظرف غذایی که پدر و مادر می خورند
2-در اُنثَیَین پدر که محل تولید و ظرف منی و نطفه است
3-در رحم مادر
غاذیه می خواهد با آن رطوبت غذایی تأمین بدل ما یتحلل کند و آن چه با رطوبت غریزی تحلیل رفته را با رطوبت غذایی جبران و جایگزین کند اما رطوبت غذایی فقط در یک محل پخته می شود و آن در ظرف غذا است لذا از نظر کیفیت رطوبت غذایی با رطوبت غریزی و طبیعی برابری نمی کند تا وقتی که رطوبت غریزی و کیفیت آن غلبه بر رطوبت غذایی دارد حرارت غریزی هم مشتعل است و نمو رخ می دهد بعد این حرارت غریزی و کیفیت آن از غلبه بر رطوبت غذایی می افتد و این مرحله دوم است مرحله سومی هم دارد که رطوبت مغلوب می شود وقتی از غلبه افتاد حرارت غریزی متوقف می شود و دیگر مشتعل نیست و در این حال نمو متوقف می شود و فقط فعل تغذیه انجام می شود در مرحله سوم هم که رطوبت غریزی مغلوب از رطوبت غذایی می شود قوه غاذیه از کار می افتد و مرگ فرا می رسد.
از این وجه دو نکته معلوم می شود:
نکته نخست: رطوبت غریزی از ابتدا رو به نقصان است و همین هم سبب وقوف قوه غاذیه و نابودی و از بین رفتن بدن می شود.
نکته دوم: اگر فعل قوه غاذیه دائمی بود و متناهی التأثیر نبود و غاذیه برای همیشه کار می کرد و می توانست به لحاظ کمی بدل ما یتحلل را جبران کند اما به لحاظ کیفی نمی توانست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo