< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تتمه بحث ضرورت مرگ و رحمت بودن موت

و بالجملة الموت طبيعي للبدن و معناه مفارقة النفوس إياه مفارقة فطرية و ترك استعمالها للبدن لخروجها من القوة إلى الفعل بحسب نشأة ثانية- و صيرورتها إما سعيدة فرحانة مسرورة بذاتها كالملائكة و إما شقية محترقة بنار الله الموقدة التي تطلع على الأفئدة كالشياطين و الأشرار و إما مغفورة بغفران الله سليمة الصدر عن الأغراض و الغشاوات و أما سائر النفوس الحيوانية فهي محترقة بنيران الطبيعة ما دامت السماوات و الأرض إلا ما شاء الله فينجو من العذاب و يتخلص من العقاب فمثل الدنيا كالمزرعة و أرحام النسوان كالحرث « نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ » و النطف في الأرحام كالبذور في المزارع و الولادة كالنبت و أيام الشباب كالنشوء و أيام الكهولة كالنضج و أيام الشيخوخة كاليبس و الجفاف و بعد هذه الحالات لا بد من الحصاد و هو الموت و زمان القبر و الصراط كالبيدر فكما أن البيادر يجمع فيها الغلات من كل جنس و تداس و تنقي و ترمي القشور و التبن و الورق من الثمر و الحب و يجعل بعضها علفا للدواب و حطبا للنيران و بعضها لبوبا صالحة فهكذا يجتمع في الآخرة الأمم كلهم من الأولين و الآخرين من كل دين « قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى‌ مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ » و ينكشف الأسرار يوم تبلى السرائر و يميز الله الخبيث من الطيب فيجعل الله الخبيث بعضه على بعض فيركمه جميعا فيجعله في جهنم و ينجي الله الذين اتقوا بمفازتهم لا يمسهم السوء و لا هم يحزنون و هذا كله مستفاد من قوله تعالى في عدة مواضع من كتابه الكريم‌.
و من قول نبيه ع: « الدنيا مزرعة الآخرة »
فهذا بيان حكمة الموت بالبرهان و القرآن و هو رحمة من الله لأوليائه و تحفة للمؤمن فلأجل ذلك يتمنى أولياء الله الموت كما قال تعالى توبيخا لمن ظن أنه منهم بغير حق « قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ » و حق للنفوس البشرية و غيرها تمني الموت طبعا فإنها كالصناع و الأبدان و الأجساد كالدكاكين و الأعضاء و قواها كالآلات و الأدوات و إنما يجتهد الصانع في دكانه لأجل غرض فإذا تم غرضه و بلغ أمنيته ترك دكانه و رمى من يده أدواته و استراح من العمل و هكذا النفوس إذا أحكمت ما يراد منها بكسوتها مع الجسد و خرجت كل فيما خلق من القوة إلى الفعل اشتغلت بذاتها و كان هذا الجسد وبالا عليها و مانعا من الخروج إلى منازلها و معادنها فإن لها معادن كمعادن الذهب و الفضة كما ورد في الحديث فإذن الموت حكمة و رحمة من الله تعالى كما قال تعالى: « ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» و قال شيخ الأنبياء إبراهيم الخليل على نبينا و عليه السلام- « وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِين ».

ملا صدرا در بیان حکمت مرگ اضافه بر عقل و برهان، از قرآن و احادیث هم استفاده می فرمایند چون قرآن و احادث و عقل و عرفان همه باهم هماهنگ اند و تضادی باهم ندارند همان طور که پیامبر اکرم فرمودند: « الدنیا مزرعة الآخرة » و در این مزرعه زنان کشتزارند «نساءُکم حرثٌ لکم »؛ ولادت مانند رویش است؛ ایام جوانی ایام نشو و نما است و دوران کهنسالی دوران پختگی و ایام پیری هم دوران جفاف و خشکی گیاه زندگی است سپس نوبت به درو کردن می رسد که مرگ زمان درو کردن است برزخ و قیامت هم مثل خرمن گاه می مانند و غلات را در آن جا جمع کرده، می کوبند و تمیز کرده و کاه و برگ را جدا می کنند و بخشی خوراک چهار پایان می شود و بخشی هم سوزانده می شود همین طور در قیامت از تمام ادیان و امت ها جمع می شوند و پرده از باطن ها کنار می رود و حقایق آشکار می شود:
بر افکن پرده تا معلوم گردد****که یاران دیگری را می پرستند

و خبیث و طیب و پاک و ناپاک را خدا از هم جدا می سازد و نا پاک ها روی هم انباشته شده و در دوزخ افکنده می شود ولی آنان که پرهیزگار بودند خداوند ایشان را با مایه رستگاریشان نجات می دهد و هیچ گزند و حزن و اندوهی به ایشان نمی رسد.
ملا صدرا می فرماید: مرگ رحمت است حتی جهنم هم رحمت است خدا در سوره الرحمن نعمت های خود را برمی شمارد و از آن جمله، یکی هم جهنم است « و هذه جهنم التی یکذب بها المجرمون یطوفون بینه و بین حمیم آن فبایِّ آلاء ربکما تکذبان » به فرمایش حکیم میرزا محمود قمشه ای:
گر وعده دوزخ است و یا خلد، غم مخور****بیرون نمی برند تو را از دیار دوست

بلآخره دوزخ هم زندان حق تعالی است و بیرون از ملک خدا نیست در حدیث آمده: «الموت تحفة المومن» لذا اولیای الهی آرزوی مرگ دارند؛ « والله لابن ابیطالب لآنس بالموت من الصبی بثدی امه » و قرآن می فرماید: « قل یا ایها الذین هادو ان زعمتم انکم اولیاء الله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین » درست هم همین است که اولیای الهی آرزوی مرگ می کنند چون مثَل نفس مثل صانع است و بدن هم مثل دکان او و قوا و اعضا هم به منزله ابزار و ادوات و آلات اویند این صانع در دکان خود کارش را انجام می دهد و وقتی کارش تمام شد ابزار را به کناری می نهد و به استراحت می پردازد نفس هم وقتی به کمال فعلیت خود رسید دیگر کاری با بدن ندارد و به منزل خود باز می گردد همان جایی که از آن جا فرود آمده است وقتی کمالات نفوس از قوه به فعل رسید کاری با بدن ندارند و به منازل و معادن خود بر می گردند و رسول الله فرمودند: « الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة » و در این صورت بدن وبال و مانع نفس می شود از این که به منزلگاه اصلی خود خود باز گردد:
آن چه از دریا به دریا می رود****از همان جا کآمد آن جا می رود
از سر کُه سیل های تیز رو**** و ز تن ما جان عشق آمیز رو

و در این سیر و بازگشت بدن مانع نفس است به قول لسان الغیب شیرازی:
چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس****که در سراچه ترکیب تخت بند تنم

پس مرگ رحمت است و با آن بدن را رها می کنی« ثم یمیتکم ثم یحیکم ثم الیه ترجعون » یا از از زبان حضرت ابراهیم:« الذی یُمیتنی ثم یحیین » حاجی سبزوار در این مورد می فرماید:
طفلی است جان و مهد تن او را قرار گاه****چون گشت راهرو فکند مهد یک طرف
در تنگنای بیضه بود جوجه از قصور****پر زد سوی قصور چو شد طایر شرف
ز آغاز کار جانب جانان همی رویم****مرگ ار پسند نفس نه، جان را صد شعف
اسرار جان کند ز چه رو ترک مُلک تن****بیند جمال مهر جلال شه نجف

شعری از آقا محمد رضا قمشه ای درباره اختلاف در بحث خلود نفس که در بحث گذشته اشاره ای به آن کردیم و این است:
امر خدای دان همه مقبول و نا قبول****من رحمةٍ بدا و الی ما بدا یوؤل
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق****این است سرِّ عشق که حیران کند عقول
خلقان همه به فطرت توحید زاده اند****این شرک عارضی شمر و عارضی یزول
گوید خرد که سرِّ حقیقت نهفته دار****با عشق پرده دَر برو ای عقل بوالفضول
یک نکته زان حکایت ماکان و ما یکون****کاین نکته گه صعود نماید و گهی نزول
جز من کمر به عهد امانت نبست کس**** گر خوانیم ظلوم و گر دانیم جهول
این پایان بحث فصل 6 است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo