< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظریه ملا صدرا در زمان تعلق نفس ناطقه به بدن
و أما على طريقتنا: فالجوهر النفساني يتدرج في الاستكمال و يستلزم و يتضمن من القوى و الفروع ما كان يستلزمه‌ و يتضمنه من قبل مع زوايد أخرى كمية و كيفية و تلك القوى و الفروع متجددة بالعدد حسب تجددها في الشدة و الكمالية و ما أحسن ما وقع من بعض الحكماء في التمثيل لحال النفس من مبادي تكونها إلى غاية كماليتها و اتصالها بالعقل الفعال- من أن العقل الفعال كنار تأثر عنها فحم بالحرارة و آخر بالتحمر و التجمر و آخر بالإضاءة و الإحراق فيفعل فعل النار و فعل الأولين و كل ما وقع له الاشتداد يصدر عنه ما يصدر مما تقدم عليه فهذا مثال مراتب آثار العقل في النبات و الحيوان و الإنسان- و كما أن النور الشديد يشتمل على مراتب الأنوار التي دونه و ليس اشتماله عليها كاشتمال مركب على بسيط و لا كاشتمال مقدار على أبعاضه الوهمية بل على ضرب آخر فكذلك الوجود القوي جامع لما في الوجودات الضعيفة التي دونه فيترتب عليه ما يترتب عليها و هكذا يزداد الآثار باشتداد القوة و فضيلة الوجود و ربما أخرجه الاشتداد من نشأة داثرة إلى نشأة باقية فيصير ذاته من المفارقات عن الأجسام و علائقها- فيجعل من قبله خليفة متوسطة بينه و بين تدبير الأجسام كما يطول شرحه.

مشاء زمان تعلق نفس ناطقه به بدن را در 4 ماهگی و تمام شدن خلقت اعضاء جنین می دانند و اشکالاتی بر نظر ایشان مطرح می شود.
نظریه ملا صدرا: بنا بر نظر ایشان اشکالات بر نظریه ابن سینا وارد نمی شود و لو این که بر نظر ایشان نیز قوه غاذیه قبل از نفس ناطقه وجود می یابد اما نه به قبلیت 4 ماه بلکه 40 سال قبل از آن است که نفس ناطقه کلیه مدرکه معقولات بالفعل بوجود می آید به هر حال اشکال تقدم آلت قبل از ذی الآلة لازم نمی آید با این بیان که نظریه ایشان چند محور دارد؛
محور نخست: جنین و نطفه که بعد نوزاد و بالغ و ... می شود در هر مرحله ای که جنین به آن می رسد متضمن قوای مرتبه قبل است با افزایش کمی و کیفی. مثلا در مرتبه نباتی قوه غاذیه دارد در مرتبه حیوانی هم همان غاذیه را دارد اما با افزایش؛
-افزایش کمی: یعنی در کنار قوای نفس نباتی قوای نفس حیوانی هم پیدا می شود
-افزایش کیفی: یعنی کیفیت غاذیه که در نفس حیوانی است بالاتر از غاذیه در نفس نباتی است
خلاصه جنین در حرکت تکاملی خود مراتب قبلی را دارد
محور دوم: شخص قوه غاذیه ای که در مرتبه قبل است در مرتبه بعد، با کیفیت بالاتر و برتری که می یابد جدید و نو می شود یعنی این قوه غاذیه در مرتبه نفس حیوانی شخص دیگری از قوه غاذیه است چون کیفیت بالاتری دارد مانند دو انسان که یکی قوی تر است و اینها دو نفر اند.
محور سوم: اشتمال مرتبه بالاتر نسبت به مرتبه پایین تر و اشتمال لاحق نسبت به سابق مانند؛
-اشتمال مرکب بر اجزاء بسیط نیست؛ هر یک از معدن و نبات و حیوان را که در نظر بگیرید مشتمل بر عناصر بسیط است، حال یا 4 عنصر قدما و یا 103 عنصر امروزی ها است اما اشتمال جنین بر اجزاء از این قسم این اشتمال نیست
-و نه اشتمال مقدار بر اجزاء وهمیه آن؛ مثلا اجزای یک چوب 1 متری را می توان در ذهن به اجزاء کوچکتر تقسیم کرد نه اجزاء خارجی بلکه این تقسم ذهنی است نه تقسیم فکی چون در تقسیم خارجی فکّی، مُعدِم مقدار و کم است اگر چوب 1 متری را بشکنی آن مقدار را از بین برده ای. اما در ذهن اگر اجزاء ذهنی و وهمی این مقدار چوب، مشتمل تمام آن مقدار و اجزاء آن است. یعنی همه آن اجزاء یکی یکی کنار هم جمع شده اند و آن چوب را بوجود آورده اند. اما در نطفه از قبیل این اجتماع هم نیست.
-بلکه نحوه اشتمال آن مانند اشتمال قوی بر ضعیف و کامل بر ناقص است مثل اشتمال نور شدید بر نور ضعیف است؛ نور شدید مرکب از نور ضعیف و چیز دیگری نیست بلکه همان نور ضعیف است اما در مرتبه بالاتر و نور ضعیف هم همان نور شدید در مرتبه پایین تر است هر دو نور اند و مراتب وجود مانند نور می ماند.
الفهلویون الوجود عندهم****حقیقةٌ ذات تشکّک تعُم
مراتبا غنیً و فقراً تختلف****کالنور حیث ما تقوّی و ضعِف

مراتب وجود مانند مراتب نور است چون هر مرتبه بسیط است و مرکب از نور و ظلمت نیست و یا نور با چیز دیگری، نور شدید نمی شود بلکه همه نور اند در مراتب مختلف.
نفس حیوانی هم مشتمل بر نفس نباتی به این نحو اشتمال نور و وجود قوی بر نور و وجود ضعیف است.
ملا صدرا می فرماید: بهترین مثالی که برخی از حکما برای بیان مراتب کمالی وجودی که جنین و نطفه آورده اند همان مثالی است که در اواسط فصل 1 باب 2 از خواجه در شرح اشارات نقل شد و دوباره نقل می کنند.
بهترین مثال: مَثَل جنین مثل ذغالی است که در مجاورت آتش قرار گیرد؛
-آتش در این جا عقل فعال و فرشته است که وسائط فیض الهی و کارگزاران حق تعالی اند این ذغال ابتدا در مجاورت آتش گرم می شود
-و این حرارات مثل مرتبه نفس نباتی است بعد همین آتش تحمرّ و تجمر می یابد یعنی سرخ و گداخته می شود
-و این گداختگی هم مثل نفس حیوانی است
-و در مرتبه سوم ذغال شعله ور می شود و می سوزاند و نور افشانی می کند و این مثال برای نفس انسانی است
این ذغال شعله ور کارهای مراتب قبل را هم انجام می دهد؛ هم حرارت را دارد و هم تجمر و اخگر بودن را دارد و افزون بر آن هم اضاءه و احراق را هم دارد. همان که در مرتبه اول حرارت داشت و همان که در مرتبه دوم سرخ شده بود همان به مرتبه بالاتر آمده است.
وقتی نفس ناطقه پیدا می شود یعنی جنین از مرتبه نباتی به مرتبه حیوانی می آید؛
-نفس در مرتبه نباتی، افعال نباتی را دارا بود
-و در مرتبه حیوانی همان افعال را در مرتبه بالاتر و با کیفیت تر دارا می باشد و حس و حرکت ارادی حیوانی را دارا می شود
-در مرتبه انسانی همان افعال را در مرتبه بالاتر دارد همین نفس انسانی آن ها را به علاوه نطق و ادراک کلی و معقول دارد
-و وقتی نفس ناطقه پیدا می شود جانشین و خلیفه عقل فعال در اداره بدن می شود.
به عقل فعال اداره اجسام عالم طبیعت افاضه شده است« الیه مفوضة کدخدائیة عام العناصر» چنان چه همین عقل فعال، باذن الله تعالی مُخرِج نفوس از قوه به فعلیت است و وقتی نفس عاقله پیدا شد اداره این جسمی که بدن باشد از طرف عقل فعال به نفس ناطقه افاضه می شود.
این محور ها را که کنار هم بگذاریم نظریه ملا صدرا و حکمت متعالیه بدست می آید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo