< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دفع دخل مقدر
و هذا لا ينافي ما سبق ذكره منا و هو أن النفس لا يتعلق إدراكها إلا بصورة حاصلة في محال تصرفاتها بالطبع لأن كلامنا هناك في المدرك بالذات للنفس و المدرك بالذات لها هاهنا هو الصور الإدراكية من المسموع الحاصلة في القوة السامعة و إنما الكلام هاهنا في المحسوس بالعرض و هو المسموع الخارجي و منشأ «1» هذه العلاقة العرضية هو الوضع المخصوص لذلك المسموع- بالنسبة إلى السامع مع وجود الجسم اللطيف بينهما الذي يصير بسببه جميع هذه الثلاثة- أعني الآلة و الهواء المتصل و ذي الصوت في حكم آلة واحدة للنفس فيدرك النفس ما فيها على أي وجه يكون و بأي جانب يقع و هذا سر احتياج كل قوة جسمانية في تأثيرها إلى مشاركة الوضع فإن الوضع المخصوص بين موضوع القوة و ما تأثرت فيه أو يتأثر عنها مع تحقق الجسم المتصل اللطيف بينهما يجعل المجموع كأنه مادة واحدة و آلة واحدة للقوة فكما يتأثر مادة القوة بفعلها كذلك يتأثر ذلك الجسم الذي له ذلك الوضع‌.

ملا صدرا در باب سمع بر این باور است که؛ قوه سامعه کیفیت صوتی را ادراک می کند که قایم بین قارع و مقروع است و این هوا متکیف به کیفیت صوت است و سامعه همان کیفیت صوتی را که هوای بین قارع و مقروع دارد درک می کند
ممکن است به نظر بیاید بین نظریه ایشان و آن چه در اوایل فصل 3 در بحث ذوق خود ایشان فرمودند تنافی بین این دو گفته است لذا ملا صدرا به دفع دخل مقدر اقدام می کند و توهم تنافی را دفع می کند
اما در آن فصل چه فرمودند؟
در بحث ذوق فرمودند: در تحقق ذوق، نه تکیف رطوبت لعابیه و آب دهان به کیفیت طعم کافی است و نه ملاقات مطعوم که غذا باشد البته لمس و تماس دهان هیچ کدام برای تحقق ذوق کافی نیست یعنی برای چشیدن مزه غذا این مقدار کافی نیست که دهان با غذا ملاقات و تماس بیابد یا حتی آب دهان مزه غذا را بیابد بلکه باید جرم لسان به کیفیت طعم غذا تکیّف بیابد و باید زبان که عضوی است کیفیت غذا را بیابد تا بعد ادراک قوه ذایقه محقق گردد
چرا ملاقات مطعوم و تکیف رطوبت لعابیه کافی نیست؟ زیرا آب دهان و مطعوم و غذا بیرون از بدن است و جزء بدن ما نیست اما ادراک به معنی وجود مدرَک برای مدرِک است و کیفیت طعمی که برای آب دهان -که خارج از بدن است- وجود دارد این چه فایده ای برای ادراک دارد؟ این که سبب نمی شود که کیفیت طعم غذا برای ما وجود داشته باشد و ما طعم آن را بچشیم. یا اینکه کیفیت طعم غذا برای مطعوم وجود داشته باشد چه ارتباطی برای ما دارد؟ ما برای ادراک طعم غذا باید این مدرَکی که طعم غذا است برای نفس ما وجود بیابد نفس حقیقت ماست و مدرک واقعی نفس است باید کیفیت طعم غذا برای نفس وجود بیابد تا تا درک برای نفس تحقق یابد اگر کیفیت طعم غذا برای بدن و یا عضوی از اعضای آن مانند زبان وجود بیابد مثل این است که برای نفس وجود یافته است زیرا نفس و بدن اتحاد دارند و بدن مرتبه نازله نفس است و نفس، صورت برای بدن و بدن، ماده برای نفس است و ترکیب بین ماده و صورت هم ترکیب اتحادی است بنابرین اگر کیفیت طعم غذا برای زبان و بدن که عضوی از اعضای بدن ماست وجود یافت نفس و قوه ذایقه کیفیت طعم غذا را ادراک می کند و می چشد اما این که کیفیت طعم فقط برای مطعوم و غذا و یا فقط برای رطوبت لعابیه حاصل باشد در تحقق ذوق کفایت نمی کند.
این مطلبی بود در فصل 3، اما در این جا گوید: کیفیت صوت برای هوای بین قارع و مقروع حاصل است و با همین ادراک سمعی برای قوه سامعه و نفس محقق می شود
این دو مطلب باهم نمی سازد؛ در فصل 3 فرمود: تا کیفیت طعم برای بدن که ماده برای نفس است حاصل نشود و وجود نیابد -و لو این کیفیت برای چیزی که خارج از بدن است مانند آب دهان و غذا- ذوق محقق نمی شود اما در این جا می فرماید: این کیفیت صوت به هوای بین قارع و مقروع حاصل است یعنی به آن هوا قایم است و آن هوا به کیفیت صوت قایم است و نفس همان صوتی را که قایم به هوای بین قارع و مقروع است را می شنود اما آن هوا خارج از بدن ما است و ادراک به حضور مدرَک برای مدرِک است و آن هوا چه ربطی به ما دارد؟
دفع دخل مقدر ملا صدرا: این دو مطلب باهم منافاتی ندارند زیرا ان مطلبی که در آنجا گفتیم مربوط به مدرَک بالذات بود و این جا راجع به مُدرَک بالعرض است و الا مدرَک بالذات هم در این جا کیفیت صوتی است که در قوه سامعه با انشاء صورت باذن الله وجود می یابد زیرا قوه سامعه و نفس در مرتبه قوه سامعه صورت مسموع و کیفیت صوت را در صقع خود باذن الله تعالی ایجاد می کند آن جا که گفته شد: کیفیت طعم باید برای زبان و بدن حاصل شود مربوط به مدرَک بالذات بود گرچه در همان جا هم ملا صدرا مدرَک بالذات و حقیقی و واقعی را آن کیفیتی نمی دانستند که در زبان پیدا می شود بلکه، صورت آن کیفیت را که ذایقه در صقع خود می آفریند را مدرک بالذات می دانند اما آنجا –بنا بر نظر مشهور- سخن در مُدرَک بالذات است و در اینجا سخن در مُدرَک بالعرض و مسموع بالعرض است و الا در اینجا هم مسموع بالذات همان صورت مسموع است که توسط قوه سامعه باذن الله تعالی در صقع نفس و ذهن انشاء و ایجاد و آفریده می شود.
اشکال: ممکن است به ذهن بیاید که؛ مُدرَک بالعرض باید یک رابطه و نسبتی با نفس و قوه سامعه داشته باشد زیرا بدون هیچ رابطه و ارتباط و پیوندی نمی توان گفت: کیفیت صوتی که قایم به هوای بین قارع و مقروع است همان مسموع و مدرک بالعرض است و ادراک را بالعرض به آن نسبت بدهیم چه رابطه و علاقه ای بین آن کیفیت صوت بین آن کیفیت صوت هوای بین قارع و مقروع و سامعه است؟
جواب: ملا صدرا می فرماید:
1- زبان متکلم و گوش سامع که ابزار سمع و کلام اند
2-هوایی که متصل بین این زبان و گوش است
3-کیفیت صوتی که قایم بین هوای بین قارع و مقروع است
هر 3 اینها به خاطر همان هوایی است که اینها را به هم وصل کرده است آلت که زبان و گوش است و هوایی که بین گوش و زبان را متصل به هم کرده است و آن هوایی که این ها را بهم دوخته است همه به منزله یک آلت و ماده برای قوه سامعه است این است که کیفیت قایم به هوای بین قارع و مقروع مُدرَک بالعرض می شود و آن علاقه و رابطه و ارتباطی که بین آن کیفیت صوت و قوه سامعه است جزئی از مجموعی است که آن به منزله ماده برای سامعه است و چنین ارتباطی برقرار است یعنی وضع خاصی بین سامع و مسموع وجود دارد وضع هم اینجا به معنی نسبت است این وضع خاص مسموع و کیفیت صوت را بخشی و جزئی از مجموعی قرار می دهد که به منزله ماده برای قوه سامعه است لذا تأثیر و تأثر بین آن ها صورت می گیرد مانند هیزم که ماده آتش است از صورت ناریه آتش تأثیر می گیرد و شعله ور می شود این وضع خاص بین سامع و مسموع است که باید نسبت خاصی بین آنها باشد و الا سمعی تحقق نمی یابد آن وضع خاص و نسبت خاص مسموع را که کیفیت صوت باشد و قایم بین هوای قارع و مقروع است، آن را بخشی و جزئی از مجموع 3 چیزی قرار می دهد که آن مجموع به منزله آلت واحده و ماده واحده برای قوه سامعه است که همان قوه نفس است. لذا بین آن ها تأثیر و تأثّر بوجود می آید و آن علاقه، بین کیفیت صوت و قوه سامعه است و آن کیفیت صوت مسموع بالعرض برای قوه سامعه می شود.
کیفیات اصواتی که قوه سامعه ی ما آنها را ادراک نمی کند به این جهت است که آن وضع مخصوص و نسبت مخصوص بین قوه سامعه ما و آن کیفیات صوتیه وجود ندارد تا آن ها را جزئی از مجموعه ای قرار دهد که به منزله ماده برای نفس ما و قوه سامعه ماست تا بین آن ها تأثیر و تأثر تحقق بیابد.
سپس ملا صدرا می فرماید: سرّ این که باید بین فاعل و منفعل جسمانی و قوه جسمانی (که قوه جسمانی اعم از فاعل و منفعل است اگر قوه جسمانی فاعل است بین او و منفعل و اگر منفعل است بین او و فاعل) در تأثیر و تأثر بین قوای جسمانی اعم از فاعل و منفعل وضع خاصی شرط است، همین است که مثلا اگر آتش بخواهد هیزمی را بسوزاند باید نزدیک به هم باشند آتش اینجا، هیزم در یک فرسخی را نمی تواند بسوزاند باید فاصله معینی باشد زیرا وضع مخصوص منفعل و متأثر را به منزله ماده برای موثر و فاعل قرار می دهد و لذا بین آنها تأثیر و تأثر بر قرار می شود و الا که وضع مخصوص نباشد رابطه و نسبتی برقرار نشده و تاثیری هم رخ نمی دهد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo