< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد نظریه ابوالبرکات بغدادی در سمع
و اعلم: أن جمهور القوم لما لم يذهبوا إلى ما اخترناه حسب ما أوضحنا سبيله- استصعب عليهم الأمر في تعيين السبب في تحقق الشعور بجهة الصوت فقال بعضهم كصاحب المعتبر إنا قد علمنا أن هذا الإدراك إنما يحصل أولا بقرع الهواء المتموج‌ لتجويف الصماخ و لذلك يصل من الأبعد في زمان أطول و لكن بمجرد إدراك الصوت القائم بالهواء القارع للصماخ لا يحصل الشعور بالجهة و القرب و البعد بل إنما يحصل ذلك بتتبع الأثر الوارد من حيث ورد و ما بقي منه في الهواء الذي هو في المسافة التي فيها ورد و الحاصل أنا بعد إدراكنا الصوت عند الصماخ نتبعه بتأملنا فيتأدى إدراكنا من الذي وصل إلينا إلى ما قبله و منه إلى ما قبل ما قبله من جهته و مبدإ وروده فإن بقي منه شي‌ء و أدركناه إلى حيث ينقطع و يفنى و حينئذ ندرك الوارد و مورده و ما بقي منه موجودا و جهته و بعد مورده و قربه و ما بقي من قوة أمواجها و ضعفها فلذلك ندرك البعيد ضعيفا لأنه يضعف تمويجه حتى أن لم يبق في المسافة أمر ينتهي بنا إلى البعيد المبدإ- لم نعلم من قدر البعد إلا بقدر ما بقي فلا نفرق بين الرعد الواصل إلينا من أعالي الجو و بين دوي الرحى الذي هو أقرب منه إلينا هذا منتهى ما حصلوه في هذا الباب.
و فيه ما لا يخفى من الإشكال و هو أن السمع ليس بإدراك بعد إدراك و استعلام بعد استعلام ينتقل النفس من واحد إلى آخر و منه إلى آخر و هكذا بل هاهنا إدراك شي‌ء واحد مع جهته و قربه و بعده ثم إنه بعد أن سلمنا أنه يتتبع الهواء الذي وصل إلى الصماخ منه إلى ما قبله فما قبله و لكن إذا كان إدراك الصوت منفكا عن إدراك الجهة و غيرها كما قرروه من أن الصوت يدرك أولا ثم بعد التتبع تدرك الجهة و القرب و البعد و القوة و الضعف- حتى يكون هاهنا إدراكات متعددة سابقة و لاحقة فنقول مدرك السمع حينئذ ليس إلا ذلك الصوت فأما الجهة فهي غير مدركة للسمع أصلا و إذا لم تكن الجهة مدركة للسمع لم يكن الصوت الحاصل في الجهة مدركا له فبقي أن يكون مدرك السمع صوتا- لو كان حصوله في جهة أخرى أية جهة كانت لكان هو ذلك الصوت بعينه و هو محال- لأن الصوت «1» الجزئي لا بد أن يكون متخصصا بوضع و جهة و لا يمكن أن يكون‌ مدرك الحس أمرا كليا كما برهن عليه مع أن المدرك للسمع هو الصوت الموجود في الجهة المخصوصة هذا خلف و هذا إنما يلزم على تقدير أن يكون إدراك الجهة غير إدراك الصوت فيها و أن إدراكها قد حصل بتتبع التموجات الهوائية كما ذكروا و أما على الوجه الذي حققناه فلم يلزم محذور.

ملا صدرا در بحث دوم از سمع بر این باور است که مسموع صدای بین قارع و مقروع است یعنی همان جایی که صدا تولید می شود سمع است زیرا ما جهت صدا و قرب و بعد و قوت و ضعف صدا را تشخیص می دهیم پس ما همان صدای بین قارع و قروع را با قوه سمع خود ادراک می کنیم
با این نظریه ملا صدرا دیگر ایشان این مشکل را ندارند که جهت صدا را چگونه تشخیص می دهیم؟ اما دیگران که به این نظریه نرسیدند و بر این عقیده اند که صدای بین قارع و مقروع تموّجات هوائیه را ایجاد می کند یعنی موج هایی را در هوا ایجاد می کند و آن صدا بین قارع و مقروع با ایجاد امواجی که در هوا رخ می دهد آن صدا موج به موج و از موج اول تا به موجی که به داخل گوش می رسد منتقل می شود و بعد ما صدا را می شنویم به نظر ایشان صدای مسموع صدای داخل و خارج گوش است نه صدای بین قارع و مقروع که در مبدأ ایجاد شده است ایشان با این نظریه در این که ما چگونه جهت و قرب و بعد صدا را تشکیل می دهیم به حیص و بیص افتاده و دچار مشکل شده اند لذا دنبال راه حل افتاده اند از این جمله افرادی که راه حلی پیشنهاد کرده ابو البرکات بغدادی در کتاب "المعتبر " (ج 2 ص 335) و در مباحث مشرقیه (ج2 ص 286) است که چگونه می توان جهت و قرب و بعد صدا را تشخیص داد؟
نظریه ابوالبرکات بغدادی: ایشان گوید: وقتی صدا موج به موج منتقل و توسط هوا به داخل گوش منتقل شد و با آن بر خورد کرد ما فقط صدا را می شنویم و هنوز جهت و قرب و بعد و قوت و ضعف صدا را تشخیص نمی دهیم بعد آن صدا را دنبال می کنیم تا ببینیم این صدا از کجا آمده و به گوش ما رسیده است از آن موج و هوائی که داخل گوش است با دنبال کردن به موج قبلی منتقل می شویم و از آن به موج قبل تر از آن، تا این که به آن نقطه ای برسیم که صدا از آن نقطه شروع شده است لذا جهت و قرب و بعد صدا را تشخیص بدهیم در این تتبع و پی گیری و تعقیب تا هر جا که بتوانیم پی گیری کنیم تا همان جا صدا را می شنویم زیرا ممکن است صدایی خیلی از ما دور باشد و برای تشخیص جهت و قرب و بعد آن را دریابیم در این حال تا جایی می توان تعقیب صدا را ادامه داد که اثر صدا باقی مانده باشد و دور نشده باشد و ما صدا را تا همان جا و از همان جا می شنویم نه از مبدأ اصلی که صدا از آن جا تولید شده است زیرا هرچه به عقب تر بر می گردیم اثر صدا ضعیف تر می شود و لذا صدای دور را ما ضعیف می شنویم لذا ما نمی توانیم فرق بین صدای رعدی بگذاریم که از قسمت های بالای جو به گوش می رسد و سنگ آسیایی که نزدیک گوش ماست نسبت به آن رعد این صدا نزدیک تر است اما ما بین آن ها نمی توانیم فرق بگذاریم و همان اندازه که صدای سنگ آسیا را می شنویم به همان اندازه هم صدای رعد را می شنویم زیرا ما وقتی می خواهیم جهت و قرب و بعد و صدای رعد را تشخیص بدهیم نمی توانیم تعقیب صدای رعد را از آن مبدأ و جایی که درست شده بپردازیم
نقد نظریه ابوالبرکات: ملا صدرا 2 اشکال بر این بیان دارد؛
اشکال نخست: بنا بر این نظر باید صوت و جهت و قرب و بعد و قوت و ضعف صوت به 2 ادراک درک گردد یعنی یک بار اصل صدا را بشنویم و یکبار هم قرب و بعد و قوت و ضعف آن را بفهمیم در حالی که همه به یک ادراک درک می شوند یعنی با همان ادراکی که خود صدا درک می شود با همان هم قرب و بعد و جهت ادراک می شود
اشکال دوم: بر فرض تنزل، که این ها به دو ادراک درک می شود و به قول ابوالبرکات اصل صدا با یک ادراک درک و با تتبع و تعقیب و اثری که از صدا در هوا باقی مانده با آن تتبع و پیگیری درک می شود و با ادراک دیگری است اما اشکال این است که آن که مسموع است و قوه سامعه آن را درک می کند فقط صوت است نه صوت با جهت خاص و وضع خاص(قرب و بعد) و با کیفیت خاص(قوت و ضعف) سامعه فقط صوت را ادراک می کند یعنی کلی صوت و مطلق صوت نه صوت خاص که فرد و شخص صوت باشد زیرا ما صوت در جهت معین و وضع و کیفیت معینه را قوه سامعه ادراک نمی کند بلکه خود صوت را ادراک می کند وقتی اصل صوت مسموع شد در این حال لازمه اش این است اگر صوتی که در یک جهتی است مثلا زید از طرف راست با ما صحبت می کند اگر همین زید از جانب چپ با ما سخن گفت باید این دو تا صوت یکی باشد زیرا قوه سامعه اصل صوت را ادراک می کند نه شخص صوت را که در جهت و وضع و کیفیت مخصوص باشد این صوتی که از جانب راست می آید همان صوتی باشد که از جانب چپ است و هیچ فرقی بین اینها نباید در کار باشد؟ درحالی که آنچه قوه سمع ادراک می کند شخص صوت است و در جهت معین و وضع و کیفیت و معینه ادراک می کند
از این گذشته، قوای حسیه امکان درک کلی برایش نیست و نمی تواند کلی صوت و مطلق آن را ادراک کند اما ابوالبرکات گوید: سامعه اصل و کلی صوت را ادراک می کند.
این دو اشکال فقط به قول ابوالبرکات وارد است و نه بر نظریه ملا صدرا زیرا بنابر نظر ایشان که مسموع خود آن صوت بین قارع و مقروع است این دو نقد بر ایشان وارد نمی شود و درک جهت و وضع و کیفیت که از عوارض و اوصاف صوت است هیچ کدام به ادراک متعدده درک نمی شود بلکه با همان ادراکی که خود صوت درک می شود با همان هم عوارض و اوصاف صوت درک می شود
و لازم نمی آید مسموع و مدرک، کلی و اصل صوت باشد تا لازم آید صوتی که از چپ و راست می شنوی یکی باشد زیرا « صرف الشیئ لایتثنی و لا یتکرر» در حالی که صوت از چپ و راست باهم فرق و تمایز دارد و قوه سامعه صوت شخصی و جزئی را ادراک می کند صوتی را که با عوارض خاص و اوصاف خاص را ادراک می کند و نمی تواند کلی را ادراک کند زیرا کلی مجرد است و محل ندارد و اگر قوای حسیه کلی را ادراک کند لازم می آید کلی محل داشته باشد و همان حس محل آن کلی باشد ابن سینا در فصل 6 مقاله 3 از کتاب مبدأ و معاد براهین آن را بیان کرده است.
وجود موجود مادی با عوارض و اوصافش یکی است از قبیل وضع و جهت و کیفیت و در تحلیل عقلی و درظرف تحلیل عقلی عارض (جهت و بعد و قرب و قوت و ضعف) و معروض (صوت) دو تا می شود
در زید هم همین طور است و وجود زید با عوارض و اوصافش یکی است اما در ظرف تحلیل عقلی زید با عوارضش دو تا می شود وجود موجود مادی با عوارضش(کم و کیف و وضع و ...) یکی است بنا بر نظر مشهور که عوارضی که موجب تشخص است در واقع عوارض ماهیت در ذهن است نه عواترض فرد و شخص در خارج باشند اما در ذهن شخص و عوارضش به دو چیز تحلیل می شود؛
1-ماهیتی که معروض است مانند انسان
2-عوارض و اوصاف مانند کم و کیف و این و متی و...
اما بنا بر نظریه ملا صدرا تشخص به نحوه وجود است و عوارض مشخصه علایم و امارات و کواشف تشخص می باشند
به هر حال کیفیت و وضع و جهت صدا با همان وجود صدا بین قارع و مقروع موجود می شوند و قوه سامعه هم با یک ادراک واحد هر دو را؛ صدا و عوارضش را می شنود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo