< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اثبات حس مشترک
قال بهمنيار: و عندي أنه ليس يجب أن يكون الحاكم بأن هذا اللون هو هذا الطعم مدركا للصور المحسوسة كما أنه إذا أثار الإبصار الشهوة لم يجب أن يكون القوة الشهوانية دراكة بل يصح أن يكون النفس مدركة للطعم بالذوق و اللون بالبصر- ثم يحكم قوة أخرى بأن هذا الطعم لشي‌ء هذا لونه انتهى.
أقول: لا غبار على كلامه هذا و لا يرد عليه ما أورده صاحب المباحث بقوله و هذا جهل مفرط و لعله نسي ما حفظه في أول المنطق من أن كل تصديق لا بد فيه من تصورين فمن لم يكن متصورا للعالم و الحادث كيف يمكنه الحكم بثبوت أحدهما للآخر انتهى و ذلك لأن المراد من قوة أخرى في قوله ثم يحكم قوة أخرى قوة إدراكية كالعقل في الإنسان و الوهم في سائر الحيوانات فمعناه أنه يحكم العقل أو الوهم بعد تنبهه بوسيلة الذوق على الطعم و بوسيلة الإبصار على اللون بأن هذا الطعم‌ لما له هذا اللون فمن أين لزم هاهنا حصول التصديق من غير تصور الطرفين و قول الحكماء أن العقل لا يدرك الجزئيات و الوهم لا يدرك المحسوسات الظاهرة معناه أن العقل لا يدرك الجزئيات بذاته من غير استعانة بآلة إدراكية كالحس و الوهم و كذا الوهم لا يدرك بذاته المحسوسات من غير توسط الحواس و إلا فلا مدرك بالحقيقة للكليات- و الجزئيات في الإنسان إلا القوة العاقلة و في الحيوانات لا مدرك للموهومات و المحسوسات إلا الوهم فهذا الاعتراض إنما نشأ عن قصور التأمل و سوء الفهم و قلة الممارسة لكلماتهم.
الثانية: أنا نرى قطر النازل خطا مستقيما
و الذيالة المتحركة بالاستدارة على العجلة دائرة و النقطة في الخارج ليس خطا و لا دائرة فإذن تلك الأشباح في الحس و ليس محلها هو القوة الباصرة.
أما على مذهب أصحاب الشعاع و من يكون المبصر عنده هو الأمر الخارجي فهو بين.
و أما على مذهب من يرى أن الإبصار بحصول شبح المرئي فلأن حضور المادة شرط في الإبصار و في كل إحساس فالبصر لا يدرك المبصر إلا حيث يكون فبقي أن ذلك الأشباح و التمثيل في قوة أخرى و ليست هي النفس فهي قوة أخرى جزئية.

اشکال بهمنیار بر دلیل نخست اثبات حس مشترک: حاکم به حکم چرا باید خودش بدون واسطه، مدرِک دو طرف حکم باشد؟ این را قبول نداریم می فرمایید: حکم مستلزم ادراک طرفین حکم است و اگر طرفین را ادراک نکند، چطور ادراک می کند؟
بهمنیار گوید: شوق با دو شاخه شهوت و غضب در جذب ملایم و دفع منافر هم حکم می کند اما مگر بدون ادراک هم می توان شوق باشد شوق هم مستلزم ادراک است اما خود قوه شوقیه مدرِک نیست زیرا شوقیه از قوای تحریکی است نه مدرکه.
هکذا حاکم به حکم که گوید: این شکر این شیرینی را دارد یا این شکر این شیرینی مخصوص را دارد، به طور جزئی (یعنی هر دو طرف حکم جزئی است) این حاکم هم مدرِک نیست نفس با قوه باصره و ذائقه ادراک دو طرف این حکم را می کند و نفس با یک قوه دیگری حکم می کند
حاجی سبزواری در حاشیه فرماید: قوه دیگر حس مشترک است
اما ملا صدرا گوید: قوه دیگر عقل است که مدرک جزئی نیست زیرا سخن بهمنیار را ملا صدرا در راستای اشکال بر دلیل اول بیان داشته اند این که بهمنیار نفی ادراک از حس مشترک نسبت به دو طرف حکم می کند مراد نفی بدون واسطه است زیرا حس مشترک هم نمی تواند بدون واسطه حواس ظاهره صورت های محسوسه را ادراک کند و اگر سخن حاجی سبزواری را بگیریم اثبات حس مشترک می شود نه نفی آن اما ملا صدرا سخن بهمنیار را در راستای نفی حس مشترک آورده است.
اشکال فخر رازی بر بهمنیار: وی بر بهمنیار حمله ور شده و می گوید: این سخن بهمنیار نهایت جهل و بی سوادی است و گویا وی مسائل ابتدایی منطق را فراموش کرده است زیرا در ابتدای منطق گفته شده: تصدیق به دو طرف حکم مستلزم تصور دو طرف حکم است برای حکم به حدوث عالم اول باید عالم و حدوث را تصور کرد و بعد تصدیق و حکم کرد بدون تصور، تصدیق و حکم معنا ندارد چطور حاکم می تواند متصور نباشد؟! قوه ای که می خواهد حکم کند باید طرفین را تصور کند
دفاع ملا صدرا از بهمنیار: ایشان فرماید کلام بهمنیار ایرادی ندارد و گرد و غباری بر سخن او نیست و در پایان هم اتهام بی سوادی به او را به فخر رازی بر می گرداند که این اشکال فخر بر بهمنیار ناشی از سوء فهم است و شما نافهمی خود را به بهمنیار شاگرد ابن سینا نسبت می دهی
توضیح: قوه ی دیگری که بهمنیار می گوید حاکم است و غیر از قوایی است که دو طرف حکم را تصور می کنند (باصره و ذائقه) آن قوه دیگر مراد عقل است که دو طرف حکم را تصور می کند و حکم صادر می کند و عقل مدرک طرفین حکم است اما با واسطه، البته در انسان آن قوه حاکم عقل و در حیوان وهم است وهم در حیوان به منزله عقل در انسان است عقل و وهم مدرِک صورت های محسوسه مانند رنگ و طعم می باشند عقل و وهم مدرِک محسوسات اند اما نه بالذات بلکه با واسطه حواس ظاهره زیرا عقل در انسان و وهم در حیوان جامع همه ی قوا و مستعمل همه ی قوا هستند و دیگر جنجال نمی خواهد که فخر بر علیه بهمنیار راه انداخته است
سپس این که حکماء گفته اند: عقل مدرِک جزئیات(صور محسوه و معانی جزئیه) نیست و وهم هم مدرِک محسوسات نیست مقصودشان بالذات است یعنی عقل خود به تنهایی مدرک جزئیات نیست ولکن عقل؛
- به واسطه واهمه مدرِک معانی جزئیه است
- و به واسطه حواس ظاهره مدرِک محسوسات است
- و بالذات مدرِک معانی کلیه است
وهم هم در حیوان؛
-بالذات مدرک معانی جزئیه است
- و به واسطه حواس مدرِک محسوسات است
لذا اشکال فخر بر بهمنیار وارد نیست و نشانه ی سوء فهم وی است و در کل این دلیل نخست در اثبات وجود حس مشترک تمام نیست.
دلیل دوم در اثبات وجود حس مشترک: ما قطرات باران را به صورت پیوسته و خط مستقیم می بینیم و آتش گردان را به صورت دایره می بینیم در حالی که قطرات باران نقطه اند نه خط مستقیم و آتش هر لحظه در نقطه ای است و دایره ای در کار نیست این صورت دایره و خط مستقیم در کجاست؟ در خارج که نیست در خارج نقطه هایی است
-عقل: در نفس نمی تواند باشد زیرا ذات نفس یا عقل مجرد تام است و محلی برای ماده و مادیات نمی باشد
-قوه باصره: در این جا نیز بنابر 3 قول موجود در کیفیت ابصار نمی تواند صورت خط مستقیم در قوه باصره باشد که چشم ما خط مستقیم را ببیند؛
1-ریاضیون به خروج شعاع: زیرا باید مُبصری در خارج باشد و شعاعی از چشم خارج شود و به مُبصر بخورد و به چشم برگردد تا ابصار محقق گردد و در خارج نقطه است نه خط و دایره
2-شیخ الاشراق به اضافه اشراقیه: ابصار با اضافه اشراقیه به مُبصر خارجی است و در اینجا هم خط مستقیم و دایره ای نیست
3-طبیعیون به انطباع صورت: بنابر این قول هم در خارج خط مستقیم و دایره ای نیست زیرا شرط احساس اعم از ابصار و غیر آن وجود ماده خارجی است در حالی که در خارج خط مستقیم و دایره ای نیست.
-حس مشترک: در یک قوه باطنی به نام حس مشترک این خط مستقیم و دایره مرتسم خواهد بود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo