< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سخن فخر رازی و نقد آن
و اعترض عليه صاحب المباحث بأنكم استدللتم بهذا على أن الرؤية بالانطباع في البصر و الآن جعلتموه دليلا على إثبات الانطباع في الحس المشترك و قد سبق الإيراد عليه بهذا و الذي نقوله الآن أنه لم لا يجوز أن يكون محل الانطباع هو الروح الباصرة و القوة الباصرة فينطبع في الروح الباصرة حين ما كان في حيز ثم قبل انمحاء هذه الصورة- ينطبع فيها صورة الجسم عند ما يكون في حيز آخر فإذا اجتمعت الصورتان في البصر شعرت القوة الباصرة بها فلا جرم أحست القوة الباصرة بالنقطة على مثال الخط.
و أيضا الشيخ الرئيس قد سلم أن البصر يدرك الحركة و يستحيل إدراك الحركة إلا على الوجه المذكور.
أقول: الحجة على أن الإبصار لا بد فيه من تمثل شبح المرئي و صورته عند النفس قد مضت من غير الاستعانة بما ذكره و أما تجويز كون بقاء الارتسامات في البصر حتى يدرك النقطة خطا فليس بجائز لأن الحس الظاهر قوة مادية لا يدرك شيئا إلا بمشاركة الوضع و ما لا وضع له بالقياس إلى موضوعها فلا يتأثر و لا ينفعل موضوعها منه فلا يقع الإدراك به إذ لا شبهة في أن القطرة عند حصولها في كل موضع يبطل كونها في الموضع السابق عليه و المنعدم لا وضع له و ما لا وضع له لا يؤثر في قوة جسمانية- فلو كان البصر إدراك صورة النقطة على وضع خاص بعد انمحائها عن ذلك الوضع لزم وجود الشي‌ء بلا سببه و لزم أن يكون الحس الظاهر مدركا للمغيبات و إدراك المغيبات مقصور على الحس الباطن لكونها غير منطبعة في المادة عندنا و كما أن البداهة شاهدة- على أن الحواس الظاهرة لا تدرك الأمور الماضية و الأمور المستقبلة فالبصر لا يدرك لونا موجودا في الأمس و الشم لا يدرك رائحة موجودة في الغد فكذلك الحكم هاهنا- و أما أن الشيخ سلم أن البصر تدرك الحركة فقد مر بيانه من أن ذلك بانضمام العقل بضرب من القياس لا أن البصر يدرك بإدراك واحد دفعي أجزاء الحركة فلو ارتسمت أجزاء الحركة دفعة كما في القطرة النازلة و الشعلة الجوالة فذلك في الحس المشترك لا في الحس الظاهر.

سه دلیل در این فصل اول از باب 5 بر اثبات حس مشترک اقامه شد دلیل نخست را ملا صدرا قبول نکرد در دلیل دوم خط دیدن قطرات باران و دایره دیدن آتش گردان مطرح شد اما آنچه در خارج است نقطه است خط مستقیم در عقل و حس ظاهر نیست پس در جایی است که ما نام آن را حس مشترک می نهیم دلیل دوم هم جای حرف و حدیث هایی دارد هر چندملا صدرا اشکال فخر رازی را جواب می دهد اما این دلیل دربست قبول نمی شود لذا دلیل سوم را ملا صدرا اقوی الحجج می نامد
اشکال فخر رازی بر دلیل دوم: شما حکما یکبار به همین دلیل برای اثبات انطباع و کیفیت ابصار استدلال کردید و حالا به همین دلیل بر اثبات حس مشترک استدلال می کنید بلآخره درباره ی خط مستقیم و صورت دایره چه می گویید؟ آیا در چشم است یا در جلیدیه یا در باصره است و یا در حس مشترک است؟
بعد فخر در مباحث مشرقیه می فرماید: قبلا این اشکال را مطرح کردم اما الان چیز دیگری می گویم و ایشان در نظر نهایی خود این دلیل را برای اثبات قول به انطباع می دان نه اثبات حس مشترک
بیان فخر: قطرات باران و شعله آتش گردان در نقطه اول، صورتش در چشم و یا در جلیدیه یا در روح بخاری- که در ملتقی العصبتین که مرکز قوه بینایی است- انطباع می یابد قبل از آن که این صورت محو شود و از بین برود صورت باران در نقطه دوم در جلیدیه یا در روح بخاری انطباع می یابد و قوه باصره این دو تا را باهم می بیند لذا نقطه را به صورت خط می بیند لذا این دلیل برای نظریه انطباع است نه دلیل اثبات حس مشترک
سپس فخر می افزاید: ابن سینا قبول کرده که حرکت دیدنی است و برای رؤیت حرکت جز همین طریق و روشی که ما گفتیم امکان ندارد؛ در صورتی که حرکت دیدنی است به همین صورت است که جزء نخست حرکت در روح بخاری و جلیدیه انطباع می یابد قبل از آن که صورت جزء اول از جلیدیه محو شود صورت جزء دوم طبع می شود و قوه باصره این دو جزء را باهم ادراک می کند.
برای روشن شدن جواب ملا صدرا توجه به 3 بخش سخن فخر لازم است البته در عبارت تفکیک نشده است ولی ملا صدرا در 3 بخش بیان فخر را پاسخ می دهد؛
تفکیک سخن فخر:
1-این دلیل برای اثبات انطباع است یا دلیل اثبات حس مشترک؟
2-بیان خاص برای این که نقطه را چطور به صورت خط می بینیم؟
3-حرکت دیدنی است و دیدنش تنها به همین بیانی است که ما گفتیم
جواب ملا صدرا از بخش اول سخن فخر: نظر ملا صدرا در باب ابصار انشاء نفس باذن الله است که در فصل 6 باب 4 بیان داشته شد و برهان آن را اتحاد عاقل و معقول دانستند لذا دلیل ابصار که به انشاء نفس و به خلاقیت نفس باذن الله است اتحاد عاقل و معقول در تمام مراتب ادراک است از حس ظاهر گرفته تا ادراک حس باطن تا ادراک عقلی و در حقیقت اتحاد عاقل ومعقول اتحاد مدرِک و مدرَک در تمام مراتب است مُبصر با نفس در همان مرتبه خود در ابصار و ادراک ظاهری یکی است بنابرین برای اثبات کیفیت ابصار نیازی به این دلیل که در اثبات حس مشترک آمده، نمی باشد و این دلیل فقط برای اثبات حس مشترک است نه کیفیت ابصار و شمای فخر هم این دلیل را فقط در حس مشترک به شمار بیاور.
جواب ملا صدرا از بخش دوم سخن فخر: عمده در پاسخ همین بخش است که 4 اشکال از عبارت ملا صدرا بر فخر استفاده می شود؛
پاسخ اول: ابتدا بایستی برای این پاسخ و اشکال بر فخر رازی مقدمه ای بیان داشت:
مقدمه: در تأثیر و تأثّر بین جسمانیات مشارکت وضع لازم است و بدون آن تأثیر و تأثّری نخواهد بود مثلا آتش اینجا کسی را درهندوستان گرم نمی کند
حال اشکال نخست: با بیانی که شما فرمودید باصره چطور باران در نقطه اول را ادراک می کند؟ در حالی که باران دیگر درنقطه اول نیست و هیچ وضع و نسبت و محازاتی بین باران در نقطه اول و باصره وجود ندارد زیرا باران در نقطه اول معدوم شده است و با معدوم نمی شود محازات و وضع پیدا کرد در قول به انطباع باید بین چشم و بین مبصَر اضافه و نسبت مخصوصی برقرار شود تا چشم از آن مبصر متأثر شود و آن مبصر در چشم تأثیر بگذارد و صورتش در جلیدیه چشم چاپ شود بدون این مشارکت وضع، تأثیر و تأثری بین مبصر و چشم تحقق نمی یابد فخر گوید: قوه باصره باران در نقطه اول و باران در نقطه دوم را باهم ادراک می کند درحالی که باران در نقطه اول معدوم شده است و به نقطه و مکان دوم آمده است و معدوم وضع و محازات ندارد.
اشکال دوم: لازمه سخن فخر لزوم وجود شیئ بلا سبب است شیئ یعنی رؤیت باران و آتش در نقطه اول و سبب هم وضع و محازات است یعنی بدون مشارکت وضع تأثیر و تأثّر نخواهد بود بدون این که چشم با باران در نقطه اول وضع و محازات داشته باشد فخر می گوید: چشم متأثر از آن است و این تأثر بدون سبب است زیرا نقطه اول معدوم شده و با معدوم نمی توان وضع و محازات داشت. البته پایه و مبنای هر دو اشکال یکی است و این از باب اشکال بعد اشکال کردن سخن فخر و نمایاندن سستی سخن اوست.
اشکال سوم: بنا بر بیان فخر باصره باید غیب و امر پنهان ببیند زیرا نقطه اول از بین رفت و غیب و مخفی شد حال که باران به نقطه دوم رسیده است چطور چشم باران را در نقطه اول و دوم را می بیند؟!!! پس باید باصره غیب و مخفی را ببیند اما باصره را این هنر نباشد این کار حس باطن است و ادراک امر غیبی کار موجود مجرد و حس باطن است مانند حس مشترک که به خاطر تجرد مثالی و برزخی دارد می تواند امر مخفی و پنهان را بنگرد.
اشکال چهارم: اگر باصره این عرضه و هنر را دارد تا شیئ در لحظه ی قبل را ببیند باید بتواند حواث روز قبل و هفته پیش و سال گذشته و قرون ماضیه را هم بنگرد زیرا اگر بنا شد امر گذشته را باصره بتواند ببیند گذشته فرق نمی کند که قرون و احقافی گذشته باشد یا ثوانی و آناتی در گذشته باشد.
همچنین حوادث مستقبل را هم باید بتواند ببیند فرقی ندارد وقتی که بنا نیست جسمی که الان حادث می شود را بنگرد
جواب ملا صدرا از بخش سوم سخن فخر: ایشان می گوید: رؤیت حرکت نه به این وجهی است که فخر رازی گفت بلکه به آن وجهی است که خود ملا صدرا در فصل 12 از باب 4 بیان داشتند و راز دیده شدن حرکت و سکون را آنجا فرمودند عده ای در آنجا گفته بودند حرکت دیدنی نیست و راکب سفینه متوجه حرکت کشتی نمی شود اما ملا صدرا فرمود حرکت به کمک عقل محسوس است به این بیان که وقتی سوار کشتی شدی اگر به اجسام بیرون کشتی نظر کنی می بینی کشتی از برخی از اجسام دور و به اجسام دیگری نزدیک می شود و در این صورت عقل به کمک حس بصر آمده و حرکت را که امری نسبی و اضافی و تدریجی است را ادراک می کند زیرا حرکت؛ « خروج الشیئ من القوة الی الفعل تدریجا» است خروج نسبت بین خارج و آن چیزی است که خروج به طرف آن صورت می گیرد این امر اضافی و اعتباری و ذهنی است و در خارج وجود ندارد و این را عقل ادراک می کند لذا محسوس بودن حرکت به کمک عقل است نه بیان فخر رازی در این باب.
در پایان ملا صدرا می فرماید: چه اجزاء حرکت و چه قطرات باران و چه شعله آتش گردان اگر ما با هم و دفعةً بخواهیم آن را ادراک کنیم به وسیله باصره امکان ندارد بلکه حس مشترک امکان پذیر است یعنی اجزاء حرکت و قطرات باران در حس مشترک جمع اند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo