< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادراک جزئیات توسط نفس
فصل (5): في دفع ما قيل في النفس لا تدرك الجزئيات‌
و هي؛
- وجوه عامة
-و وجوه خاصة
أما الوجوه العامة في أربعة:
الأول: أن العقلاء ببداهة عقولهم يدركون أن إدراك المبصرات حاصل في البصر لا في غيره‌
و الإحساس بالأصوات حاصل في الأذن لا في غيره و كما أن البداهة حاكمة- بأن اللسان غير مبصر و العين غير ذائقة كذلك حاكمة بأن اللسان ذائق و العين مبصرة فلو قلنا بأن المدرك بهذه الإدراكات لهذه المدركات هو النفس لزم بطلان هذه الاختصاصات المعلومة.
و ليس لقائل أن يقول: القوة المدركة و إن كانت غير موجودة في هذه الأعضاء لكنها آلات لها فإذا وقع للنفس التفات إلى العين أبصرت أو إلى الأذن سمعت.
لأنا نقول: النفس إذا التفت إلى اللسان فاللسان هل يدرك الطعم أو إلى البشرة فالبشرة عند الضرب هل تتألم أم لا فإن أدرك فقد حصل المطلوب و إن لم يدرك فيجب أن لا يكون لذلك الإدراك اختصاص باللسان بل يكون اللسان جاريا مجرى اليد في كونه آلة الذوق.
و الجواب: أن أكثر الناس يجدون إدراكاتهم الكلية و تعقلاتهم المجردة من جانب قلبهم و دماغهم فهل يدل على أن محل هذه الإدراكات الكلية هو القلب و الدماغ‌
و إن كان لا يلزم ذلك فكذلك ما ذكرتموه.
و أيضا: العقلاء ببداهة عقولهم يعلمون أنه ليس المبصر هو العين و لا السامع هو الأذن- و لا المتكلم هو الحنجرة بل الإنسان هو السميع البصير المتكلم حتى أن بعضهم اعتقدوا في بادى‌ء نظرهم أن الجملة هي الموصوفة بهذه الصفات ثم لما لاح لهم أن الآحاد لما لم تكن موصوفة بهذه الصفات امتنع أن يكون الجملة كذلك فحينئذ اضطربوا و تشككوا- و الأكياس منهم تنبهوا للنفس فظهر أن ليس العلم بكون العين مبصرة علما بديهيا بل العلم البديهي حاصل أن للعين اعتبارا في حصول الإبصار فأما أنها هي مبصرة أو هي آلة للإبصار فذلك غير معلوم بأول الفطرة.
الثاني: أنا نرى أن الآفة إذا حلت عضوا من هذه الأعضاء بطلت الأفعال أو ضعفت‌
أو تشوشت و ذلك ظاهر في الحواس الخمس الظاهرة و أما الحواس الباطنة فالتجارب الطبية دالة على أن الآفة متى حلت البطن المقدم من الدماغ اختل التخيل و إن حلت البطن الأوسط اختل التفكر و إن حلت البطن المؤخر اختل الذكر و لو لا أن هذه القوى جسمانية لما كان الأمر كذلك.
و الجواب: أنه من الجائز أن يكون ذلك لاحتياج القوة الفاعلية لتلك الأفعال إلى تلك الآلات في فاعليتها لتلك الأفعال لا في ذواتها أ لا ترى أن صاحب العيون الضعيفة- يحتاجون إلى البلور في الرؤية و لم يلزم من ذلك أن يكون تلك الآلة مدركة- فكذلك في هذه الآلات الطبيعية.

فصل 5:
در این فصل ادله ی اقامه شده بر این که نفس مدرک جزئیات نیست، را بررسی و رد می شود و بر این باور است که اعضاء و قوا و آلات، مدرک جزئیات است نه نفس و مدعیان 7 دلیل دارند که 4 دلیل عام است یعنی به یک قوه اختصاص ندارد و در همه ی قوای بدنی جاری می شود و 3 دلیل خاص است؛
- دلیل نخست به قوه احساس اختصاص دارد
-و بعدی به خیال
-و دیگری به واهمه اختصاص دارد
دلیل های عام: این دلیل ها کلی است؛
دلیل نخست عام: برای همگان روشن و واضح است که مثلا چشم می بیند و گوش می شنود و... هر کدام از اعضاء و قوا ادراک مخصوصی دارند و آن ادراک هم به همان قوه اختصاص دارد و کار قوه ای از قوه ی دیگر بر نمی آید گوش نمی بیند و زبان نمی شنود حال اگر بگویی: نفس مدرک جزئیات است بر خلاف باور روشن مردم سخن گفته اید خلاصه 2 نکته واضح و معلوم ادعا شده است؛
1-قوا و اعضاء مدرک جزئیات اند
2-ادراک هر قسمی از جزئیات به یک قوه و عضوی مربوط است
در ادامه مستدل اشکال و جوابی مطرح می کند؛
اشکال: اگر گفته شود نفس است که مدرک جزئیات است و قوا و اعضاء، آلات و ابزار ادراک اند یعنی نفس است که می بیند و چشم ابزار آن است و گوش ابزار شنیدن نفس است
جواب: عضوی که آلت و ابزار ادراک جزئیات توسط نفس است آیا این آلت و ابزار و عضو خود ادراک جزئیات می کند یا خیر؟ چشم یا قوه باصره ای که در چشم است، ابزار دیدن نفس است آیا این وسیله خود می بیند و ادراک جزئیات می کند یا خیر؟
-اگر ادراک می کند که اثبات حرف ماست که می گوییم: اعضاء و قوا مدرِک جزئیات است
-و اگر ادراک نمی کند پس چرا هر قسمی از ادراک، اختصاص به عضوی داشته باشد؟ و مثلا ادراک ذوقی اختصاص به زبان داشته باشد؟ بلکه ما می گوییم: ذوق کار دست است و دست جای زبان نشسته است و ابزار ذوق دست است لذا اختصاصی در کار نیست اگر خود آلت و عضو ادراک جزئیات نکند
ملا صدرا 2 جواب از این دلیل می دهد؛
جواب نخست: اگر کار در استدلال به جایی رسیده که ما برای اثبات ادعای خود استناد به چیزهایی کنیم که برای مردم روشن است پس مردم هم بر این باور اند که ادراک کلیات در قلب و دماغ است زیرا ادراک کلی و تعقل کار هر کسی نیست و نوع مردم که کلی را ادراک می کنند در کسوت و لباس محسوس است آیت الله جوادی از علامه طباطبایی پرسیدند: شما ادراک کلی می کنید؟ فرمودند: تا حدی
اما نوع مردم، کلی را با لفظ و فرد آن تصور می کنند مثلا کلی انسان را با لفظ انسان و صورت زید ادراک می کنند و عبارت و لفظ صوت است که از نای و مجرای تنفسی حاصل می شود و با برخورد نَفَس با مخارج حلقی و شفویه پدید می آید و این از این روی است که مردم بر این باور اند که ادراک کلی در قلب حاصل می شود و صورت کلی هم در رأس و سر حاصل می گردد مشهور مشاء هم صورت محسوسات را منطبع در دماغ و روح بخاری منطبع دماغی می دانند. این هم به این خاطر است که بیشتر مردم بر این باور اند که ادراکات کلیه در دماغ صورت می گیرد در حالی که ادراکات کلیه مجرد اند و با تجرد آنها تجرد نفس اثبات می شود و این طور نیست که در قلب و دماغ و مغز حاصل شوند و حالا که باور مردم این است، ما هم به همین اعتقاد مردم استدلال کنیم که ادراک کلی در قلب و مغز صورت می گیرد اگر این استدلال در ادراک کلی امکان ندارد پس در ادراک جزئی نفس هم نمی توان به باور عمومی مردم استناد کرد
جواب دوم: اعتقاد مردم هم این چنین نیست که چشم می بیند و گوش می شنود که شما ادعا کردید بلکه مردم چشم را مدرک مبصرات نمی دانند و این برایشان روشن نیست که چشم می بیند و گوش می شنود بلکه اعتقاد عمومی ایشان این است که؛
-اولا: انسان همین هیکل محسوس است
-ثانیا: مجموع این اعضایی که این هیکل را تشکیل می دهد می بیند و می شنود و حرف می زند و استناد ادراکات را به کل مجموعه انسان و زید است لذا جامی در سلسلة الذهب گفته؛
حد انسان به مذهب عامه****حیوانی است مستوی القامة
پهن ناخن، برهنه پوست ز مو****با دو پا رَهسپر به خانه و کوی
هر که را بنگرند که این سان است****می برندش گمان که انسان است

اعتقاد عامه مردم این است که مجموع هیکل محسوس سمیع و بصیر و متکلم است نه اعضاء
اما مردمان کیِّس و زیرک می بینند که برخی از اعضا مانند مو و ناخن ادراک و احساسی ندارند لذا تردید می کنند که اگر برخی از اعضاء ادراکی ندارند پس چطور مجموع پیکر کار ادراک را انجام می دهند؟ زیرا مجموع از همین آحاد تشکیل شده است لذا مردمان با هوش به نفس توجه می یابند که غیر از این هیکل محسوس و بنیه محسوس، باید نفسی برای انجام این ادراکات در کار باشد
البته آن چه برای مردم معلوم است این است که برای اعضاء مدخلیتی برای ادراک جزئیات هست اما این که خود اعضاء جزئیات را ادراک می کند یا نفس ارداک جزئیات می کند و اعضا آلت اند این برای مردم واضح و معلوم نمی باشد
دلیل دوم عام: اگر آفت و آسیبی به یکی از اعضاء برسد قسمتی از ادراک جزئیات مختل می شود؛
- اگر چشم آسیب ببیند ادراک مبصرات مختل می شود و ...
-اگر بطن مقدم دماغ آسیب برسد خیال مختل می شود
- اگر بطن اوسط دماغ آسیب برسد تفکر مختل می شود زیرا عاقله متصرفه را در ترتیب مقدمات فکر استخدام می کند و قوه متصرفه در بطن اوسط دماغ است
-اگر بطن مؤخر دماغ آسیب برسد حافظه و حفظ مختل می شود
پس ادراک جزئیات کار همین اعضاء است که با آسیب آنها ادراکی اختلال می یابد و نفس هم مدرک جزئیات نیست
جواب: اختلال مبصرات در آسیب دیدن از این روی است که اعضاء آلت اند و خود مدرک جزئی نمی باشند مثلا کسی که چشمش ضعیف است و خطوط را با ذره بین می خواند ذره بین آلت رؤیت اوست آیا او با ذره بین می بیند؟ چشم هم ذره بین نفس است و اگر ذره بینی خش افتاد و صدمه دید خطوط دیده نمی شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo