< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

94/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شواهد نقلی بر تجرد نفس ناطقه
و قوله: إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ
و قوله:لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
و قوله: يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً
و في الحقيقة جميع هذه الآيات المشيرة إلى المعاد و أحوال العباد في النشأة الثانية دالة على تجرد النفس لاستحالة إعادة المعدوم و انتقال العرض و ما في حكمه من القوى المنطبعة.
و أما الأحاديث النبوية؛
فمثلقوله ص: من عرف نفسه فقد عرف ربه‌
و قوله: أعرفكم بنفسه أعرفكم بربه‌
و قوله: من رآني فقد رأى الحق‌
و قوله: أنا النذير العريان‌
و قوله: لي مع الله وقت لا يسعني فيه ملك مقرب و لا نبي مرسل‌
و قوله: أبيت عند ربي يطعمني و يسقيني‌
فهذه الأخبار و أمثالها تدل على شرف النفس و قربها من الباري إذا كملت‌
و كذا قوله: رب أرني الأشياء كما هي‌
و معلوم أن دعاء النبي ص مستجاب و العلم بالأشياء ذوات السبب كما هي لا يحصل إلا من جهة العلم بسببها و جاعلها كما برهن في مقامه و المراد بالرؤية هو العلم الشهودي
و كذلك دعاء الخليل ع كما حكى الله عنه في قوله رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‌ و رؤية الفعل لا تنفك عن رؤية الفاعل و ليس في حد الجسم و مشاعره أن يرى رب الأرباب و مسبب الأسباب‌
و قوله ص: قلب المؤمن عرش الله‌
و قوله: قلب المؤمن بين إصبعين من أصابع الرحمن‌
و معلوم أن ليس المراد هذا اللحم الصنوبري و لا أيضا إصبع الله جارحة جسمانية بل القلب الحقيقي هو الجوهر النطقي من الإنسان و الإصبعان هما العقل و النفس الكليان أو القوتان العقلية و النفسية
و قوله ص: المؤمن أعظم قدرا عند الله من العرش‌
و معلوم أن هذه الأعظمية ليست بجسمية و لا لقوة محصورة في عضو من أعضائه‌
و قوله ص: خلق الله الأرواح قبل الأجساد بألفي عام‌
و قول‌أمير المؤمنين و إمام الموحدين ع: حين سئل عنه حبر من الأحبار هل رأيت ربك حين عبدته فقال ع ويلك ما كنت أعبد ربا لم أره قال و كيف رأيته أو كيف الرؤية- فقال ويلك لا تدركه العيون في مشاهدة الأبصار و لكن رأته القلوب بحقائق الإيمان‌. و الرؤية العقلية لا يمكن بقوة جسمانية
و قوله ع: في الجواب حين سئل عنه كيف قلعت باب خيبر قلعته بقوة ربانية لا بقوة جسمانية
و عنه ع أنه قال: الروح ملك من ملائكة الله له سبعون ألف وجه‌ الحديث‌
و قال روح الله المسيح بالنور الشارق من سرادق الملكوت: لن يلج ملكوت السماوات من لم يولد مرتين‌
و قوله: لا يصعد إلى السماء إلا من نزل منها

7- و قوله «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»
از جمله آیات دلالت کننده بر تجرد نفس ناطقه است که اگر بنا است صعود به سوی حق تعالی صورت بگیرد با مادیت نمی شود و بدون تجرد صعود ممکن نیست و تحقق نمی یابد و طیب هم که صفت کلم است یعنی کلمات وجودیه ای اند که از ماده و آلودگی های مادی پاک و منزه اند و به تعبیری مجرد اند مانند نفس که صعود به سوی خدا می یابند حاجی سبزواری فرماید: این آیه شریفه مانند این سخن معصوم است که «نحن الکلمات التامات»
8-و قوله «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»
یعنی ما در خلقت انسان بهترین و نیکوترین ساختار را اعمال کردیم اگر انسان مانند دیگر موجودات مادی باشد و نفس انسان اگر تجرد نداشته باشد و مانند اجسام و جسمانیات باشد دیگر بهترین ساختار نمی شود لذا ذات و حقیقت و نفس انسان مجرد است.
9-و قوله «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»
رجوع به حق تعالی تخلق به اخلاق اوست و بالاتر از این مرتبه تحقق به اخلاق اوست زیرا مراتب استکمال 3 تاست؛
أ‌-تعلق: دل مشغولی و وابستگی است
ب‌-تخلق: در مرحله صفات است
ت‌-تحقق: در مرتبه ی ذات است
اخلاق الهی و صفات حق تعالی مانند ذات او مجرد است زیرا صفات عین ذات او است.
بعد ملا صدرا می فرماید: تمام ایاتی که به معاد و احوال انسان در نشأه آخرت اشاره دارد همه به تجرد نفس ناطقه دلالت می کنند که نفس جسم و جسمانی نیست و الا؛
- یا نفس با مرگ از بین می رود
-و یا با مرگ از بدن دنیوی به بدن برزخی منتقل می شود
جسمانی یعنی عضو و قوه ای که در جسم است و اگر نفس مادی و طبیعی و جسمانی باشد همین دو فرض متصور است که یا نابود می شود که در این صورت در معاد باید اعاده ی معدوم می شود که محال است
و اگر بنا باشد از بدن دنیوی به بدن برزخی و اخروی انتقال بیابد لازم می آید انتقال نفس از محلی به محل دیگر بیابد و این که عرض و آنچه به منزله عرض است -و آن قوه ی جسمانی است زیرا محل دارد و در محلی است که جسم است- و این باید از محلی به محل دیگر بیابد و انتقال عرض از موضوعی به موضوع دیگر محال است.
احادیث اثبات کننده تجرد نفس ناطقه: ملا صدراروایاتی را از پیامبر ص نقل می کند که عبارت است از؛
1-من عرف نفسه عرف ربه:
این حدیث چند وجه دارد؛
-خدا مجرد است و نفس هم مجرد است و الا اگر نفس مادی بود با شناخت او به شناخت خدا نمی شود نایل شد
-مرحوم سبزواری فرماید: من عرف نفس الکل عرف ربه؛ نفس کل نفس پیامبر ص است که کسی آن را بشناسد خدا را هم شناخته است زیرا «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» مرحوم سبزواری در منظومه حکمت این بیت را دارند:
یطیعه العنصر طاعة الجسد****للنفس فالکل کجسمه یُعدّ

یعنی تمام عالم به منزله بدن برای نفس پیامبر و امام است و همان طور که بدن از نفس فرمانبرداری دارد تمام عالم از نفس پیامبر ص و امام فرمانبردار است و هر کس نفس کل را بشناسد خدا را شناخته است و نفس کل نبی باید مجرد باشد و الا نمی توان با شناخت او به شناخت حق نایل شد
2-و قوله: أعرفكم بنفسه أعرفكم بربه‌:
هر که نفس خود را بیشتر بشناسد خدا را بیشتر می شناسد و خدا مجرد است ولذا باید نفس هم مجرد باشد
3-و قوله: من رآني فقد رأى الحق‌:
برون آی از سرای ام هانی****بگو مطلق حدیث من رآنی

معراج دوم پیامبر از منزل ام هانی خواهر رضاعی حضرت علی ع بوده است و نبی باید مجرد باشد که دیدن او دیدن حق باشد
4-و قوله: أنا النذير العريان‌:
من بیم دهنده ی عریان ام یعنی کسوت مادی ندارم و مجرد هستم و نفس مجرد است
5-و قوله: لي مع الله وقت لا يسعني فيه ملك مقرب و لا نبي مرسل‌:
من مقامی دارم که در آن مقام نه ملک مقربی می گنجد و نه نبی مرسلی حتی خود پیامبر از جنبه ی نبوت و رسالتی که دارد و با خلقت و ظاهر در ارتباط است در آن مقام نمی گنجد و این با مادیت نفس امکان پذیر نمی باشد
6-و قوله: أبيت عند ربي يطعمني و يسقيني‌:
بیتوته نزد خد با مادیت نمی سازد
7-دعای رسول اکرم: و كذا قوله: رب أرني الأشياء كما هي‌:
این سخن ایشان با توجه به 3 مقدمه بر تجرد نفس دلالت می کند؛
مقدمه نخست: دعای پیامبر به حتم مستجاب است و خدا حقیقت اشیاء را به ایشان نموده است
مقدمه دوم: علم به ذوات الاسباب بدون علم به سبب امکان ندارد «ذوات الاسباب لا تُعرَف الا باسبابها» که مطلبی برهانی است و در جلد 3 اسفار ثابت شده است.
مقدمه سوم: رؤیت شهود است و علم حضوری می باشد و در علم شهودی شاهد و مشهود اتحاد می یابد مرحوم کمپانی در تحفة الحکیم فرمودند:
اذ مقتضی الفناء و الشهود****عینة الشاهد و المشهود

امکان ندارد که پیامبر خدا را با مادیت و طبیعی بودن، شهود بکند بلکه باید مجرد باشد تا بتواند خدا را به علم حضوری و شهود بنگرد.
8-دعا و درخواست حضرت ابراهیم: «و كذلك دعاء الخليل ع كما حكى الله عنه في قوله رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‌»:
تو چگونه مرده را زنده می کنی؟ زیرا رؤیت فعل، جدای از رؤیت فاعل نیست و بدون تجرد نفس امکان پذیر نمی باشد
9-و قوله ص: قلب المؤمن عرش الله‌:
عرش حقیقی مادی و جسمانی نیست پس قلب و نفس باید مجرد باشد
10-و قوله قلب المؤمن بين إصبعين من أصابع الرحمن‌:
خدا با دو انگشت قلب مؤمن را گرفته است مراد از این قلب، قلب مادی در قفسه سینه نیست بلکه مراد نفس ناطقه است و انگشت خدا هم جسمانی نیست بلکه مراد از آن عقل کلی و نفس کلیه است
معنای اصبعین:
1-مراد عقل کلی و نفس کلی است؛
-عقل کلی: مرتبه ی ادراک اجمالی حقایق است به عقل کلی، ام الکتاب هم می گویند و عالمی بسیار وسیع و مرتبه ای از مراتب وجود است که مشتمل بر کلیات حقایق عالم اجمالا است و مظهر اسم رحمان خداوند می باشد
-نفس کلی: مراد مرتبه ی ادراک کلیات تفصیلیه است به این نفس کلی، کتاب مبین و لوح محفوظ می گویند که عالمی وسیعی است و مشتمل بر جزئیاتی است که عقل کلی بر آنها مشتمل است اما به نحو تفصیل جزئیات و مصادیق آن مصادیق عقل کلی را شامل می شود و مظهر اسم رحیم است.
انسان کامل؛
-بر حسب مرتبه روحش جامع عقل کلی است روح همان عقل بسیط و ملکه ی بسیطه خلاقه ی تفاصیل است
-و بر حسب مرتبه ی قلبش جامع نفس کلیه است قلب هم همان ادراک کلیات تفصیلیه است
2-مراد قوه ی عقلیه و قوه ی نفسیه است؛
-قوه ی عقلیه: همان قوه ی عاقله است
-قوه ی نفسیه: همان قوای نفسیه جزئیه است و تجرد مثالی دارد
11-و قوله ص: المؤمن أعظم قدرا عند الله من العرش‌:
عرش بنا بر وجهی که امام صادق فرمودند: مجموعه خلقت عرش است و مؤمن از همه ی خلق بزرگتر است و این بزرگی مادی نیست بلکه تجردی است.
12-و قوله ص: خلق الله الأرواح قبل الأجساد بألفي عام‌:
مراد از سال در اینجا به سال های دنیوی نیست بلکه عام و سال جبروتی و ملکوتی است که مرتبه ی مثال و عقل است یعنی نفس موجودی عقلی و مجرد است و دارای تجرد تام عقلی می باشد. این که از مرتبه ی ملکوت و جبروت به الف و هزار تعبیر شده به اعتبار مظهریتی است که هر کدام از این ها برای هزار اسم الهی دارند لذا به الفی عام تعبیر شده است نفوس 2000 سال قبل از ابدان آفریده شده پس نفوس مجرد اند.
سپس ملا صدرا 3 حدیث از حضرت علی ع نقل می کنند که تجرد نفس را ثابت می کنند:
1-عالمی یهودی از ایشان پرسید: آیا خدایت را دیده ای؟
«و قول‌أمير المؤمنين و إمام الموحدين ع: حين سئل عنه حبر من الأحبار: هل رأيت ربك حين عبدته؟
- ويلك! ما كنت أعبد ربا لم أره
- و كيف رأيته؟ أو كيف الرؤية؟
-ويلك! لا تدركه العيون في مشاهدة الأبصار و لكن رأته القلوب بحقائق الإيمان‌.
خدا با رؤیت چشم دیده نمی شود بلکه با رؤیت عقلی دیده می شود و این با قوه ی جسمانی و نفس مادی امکان ندارد
2-و قوله ع: في الجواب حين سئل عنه: كيف قلعت باب خيبر؟
- قلعتُه بقوة ربانية لا بقوة جسمانية
در قلعه خیبر را به قوت رحمانی و مجرد از جا کندم نه با قوت جسمانی و مادی
3-و عنه ع أنه قال: الروح ملك من ملائكة الله له سبعون ألف وجه‌ الحديث‌:
روح فرشته ای است که 70 هزار صورت دارد. حاجی سبزواری در تعلیقه می فرماید: این 70 هزار صورت و وجه از این باب است که نفس به گفته ی عرفا 7 مرتبه دارد که عبارت اند از؛
-نفس
-قلب
- عقل
-روح
-سرّ
-خفی
-اخفی
البته مرحوم آملی این مراتب را با اندک تغییری بیان می کند طبع را اولین مرتبه ذکر می کند و عقل را بیان نمی کند
حاجی سبزواری توجیه می کند؛
- تمام حواس ده گانه ظاهره و باطنه به تناسب مرتبه وجود دارند
-یا اجسام و عناصر کلیه ده گانه که یکی جوهر و 9 تا هم عرض است
و 7 مرتبه ی وجودی انسان که در 10 ضرب شود 70 می شود و هر کدام از این ها، مظهر 1000 اسم الهی اند که 70 هزار وجه برای روح می شود.
بعد هم ملا صدرا دو فرمایش از حضرت عیسی ع نقل می کنند:
1-لن يلج ملكوت السماوات من لم يولد مرتين‌:
این دو تولد عبارتند از؛
-تولد طبیعی: که همه دارند
-تولد حقیقی: که تولد نفس مجرد است
برخی در این روایت تعبیر دیگری دارند: دو نوع تولد داریم؛
-تولد عرفی: از رحم مادر است
-تولد طبیعی: که از رحِم طبیعت است
چون دوم بار آدمی زاده بزاد****پای خود بر فرق گردون ها نهاد

کسی بخواهد به ملکوت ها راه بیابد باید تولد طبیعی از رحم طبیعت هم داشته باشد ملای رومی به همین تولد دوم اشاره کرده است؛
زاده ی ثانی است احمد در جهان****صد قیامت بود او اندر عیان
زو قیامت را همی پرسیده اند****کای قیامت! تا قیامت راه چند؟
«یسئلونک عن الساعة ایان مرساها»
با زبان حال می گفتی: کای بسی!****کی ز محشر حشر را پرسد کسی؟

2-و قوله: لا يصعد إلى السماء إلا من نزل منها:
تنها کسی که از آسمان پایین آمده می تواند به آسمان برود یعنی نفس مجرد و آسمانی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo