< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی اشکالات در تناسخ نزولی

أقول: العمدة في بطلان التناسخ على جهة النزول ملاحظة أن الموجودات الصورية كالطبائع و النفوس متوجهة نحو غاياتها الوجودية خارجة عما لها من القوة الاستعدادية إلى الفعلية و النفس ما دامت في بدنها يزيد بجوهرها و فعليتها فيصير شيئا فشيئا أقوى وجودا و أشد تحصلا سواء كانت من السعداء في النشأة الأخرى أو من الأشقياء- و قوة الوجود يوجب الاستقلال في التجوهر و الاستغناء عن المحل أو المتعلق به حتى يصير المتصل منفصلا و المقارن مفارقا فكون النفس الإنسانية حين حدوثها في البدن مجردة الذات مادية الفعل و عند فساد البدن بحيث صارت مادية الذات و الفعل جميعا كما يلزم من كلامهم في نفوس الأشقياء حيث تصير بعد فساد البدن نفسا حيوانية غير مجردة ذاتا و فعلا كما رأوه مما يحكم البرهان على فساده و يصادمه القول بأن للأشياء غايات ذاتية- و أنها بحسب الغايات الزمانية طالبة لكمالاتها مشتاقة بغرائزها إلى غاياتها فهذه الحركة الرجوعية في الوجود من الأشد إلى الأنقص و من الأقوى إلى الأضعف بحسب الذات ممتنع جدا.

فإن قلت: صيرورة الإنسان بهيمة ناقصة لا يلزم أن يكون بحسب الحركة الذاتية- بل ربما يكون قسرا و إجبارا.

أقول: هذا غير جائز بوجهين- الأول أن مثل هذه الأشياء لا يكون دائميا و لا أكثريا كما بين في موضعه- و الذي ذهبوا إليه من الانتقال النزولي إنما يكون في أكثر أفراد النفوس الإنسانية- و أهل الارتقاء الاستكمالية إلى الملكوت الأعلى قليل عندهم كما أن عدد المقربين الكاملين في العلم قليل عندنا أيضا.

و الثاني: أن هذه الحركة الوجودية الاستكمالية لا يصادمها ما دام وجود الموضوع قسر قاسر و لا إجبار و لا اتفاق إلا القواطع التي يوجب العدم و الهلاك و الانقطاع- و عند ذلك لم يبق للشي‌ء حركة و استكمال غير ما حصل في مدة الكون لا الانحطاط و النزول عما كان سابقا.

فإن قلت: فإذا كانت النفوس كلها مترقية متوجهة نحو الكمال الوجودي حتى الفسقة و الجهال و الأرذال فما وجه الشقاوة الأخروية.

 

بعد از این که ملا صدار نظر خود را در ابطال تناسخ نزولی بیان داشت اشکال و جوابی را مطرح می کند؛

اشکال: کسانی که به تناسخ نزولی اعتقاد دارند نمی خواهند بگویند که نفس انسان با حرکت ذاتی حیوان می شود که مرتبه ای پایین تر و ضعیف تر است زیرا ملا صدرا فرمود: رجوع از اشدّ به انقص و از اقوی به اضعف در حرکت ذاتی و جوهری ووجودی امکان ندارد حال اشکال می شود؛ ایشان معتقدند که این کار با قسر و اجبار صورت می گیرد اگر به خودشان واگذار می شد همان طوری است که ملا صدرا می گوید که در حرکت ذاتی رجوع و بازگشت وجود ندارد اما اگر قوه قهریه ای نفس را وادار کرد تا باز گردد و قایلین به تناسخ نزولی گویند نفس انسان محبور به بازگشت به مرتبه ناقص می باشد که حیوان است نه این که به خودش موکول شود و راهی را که آمده را باز گردد تا این که ملا صدرا بفرماید: در حرکت ذاتی این بازگشت به قهقرا ممکن نیست.

ملا صدرا از این اشکال دو جواب می دهد؛

جواب نخست: این قسر و اجبار که قایلان به تناسخ نزولی می گویند مستلزم قسر اکثری است که محال و ممتنع است کما این که قسر دایمی هم امکان ندارد که قسر در اکثر یا تمام اوقات است وهر دو برخلاف حکمت الهی است و حکیم سبزواری گوید:

و کل شیئ غایةً مستتبعُ    حتی فواعلَ هی الطبایعُ

و القسرُ لا یکون دایما کما    لم یکُ بالاکثر فلینحسما (ای فلیرتفعا)

اذ مقتضی الحکمة و العنایة    ایصالُ کل ممکن لغایة

 

اگر چیزی را برای رسیدن به غایتی خلق کرده اند مانند موجود مادی که برای رسیدن به تجرد خلق شده است معنا ندارد که اغلب یا تمام اوقات او را منع کرده و جلو او را از رسیدن به کمال و غایت خود بگیرند این برخلاف حکمت و عنایت و علم فعلی خدا به نظام احسن وجود است

این که قایلان به تناسخ نزولی بگویند نفس انسان را با قسر و اجبار بر می گردانند و عقب گرد داده وبه مرتبه نفس حیوانی منتقل می کنند مستلزم قسر اکثر اوقاتی است زیرا قایلین به تناسخ نزولی برای یک عده قلیلی از انسان ها ارتقاء به عالم عقل را قایل اند چنان چه ملا صدرا هم بر همین عقیده اند که؛ شذّ و نَدَر از افراد انسان که در علم وعمل کامل اند و یا فقط ایشان هستند که به عالم عقل ارتقاء می یابند و در این معنا ملا صدرا هم با تناسخیان هم نظر است و بیشتر افراد نفوس انسانی را قایلین به تناسخ نزولی ایشان باور دارند که بعد از مفارقت به ابدان حیوانات منتقل می گردند وبا بازگشت به مرتبه نفس حیوانی انتقال می یابند

کثرت افرادی مستلزم کثرت اوقاتی در طبیعت کلیه است و حکیم سبزواری هم در تعلیقه می فرماید: اگر قرار باشد نفوس اکثر افراد انسان به مرتبه نفس حیوانی باز گردد به این معناست که طبیعت کلیه انسان بیشتر اوقات مقسور و ممنوع از وصول به غایت و تجرد خودش شود وقسر اکثری و دایمی هم محال است

جواب دوم: قسر ومنع واجبار در حرکت ذاتی ووجودی به معنای قطع و توقف و انعدام آن حرکت است یعنی کسی بخواهد جلوی حرکت ذاتی را بگیرد در حرکت ذاتی وجودی به معنای قطع و توقف و ایستایی و نابودی و انعدام آن حرکت است زیرا در حرکت ذاتی موضوع حرکت و ما فیه الحرکة و مقوله ای که حرکت در آن واقع می شود ذات ووجود شیئ است وبرای جلوگیری از حرکت باید آن را از بین ببرند در حرکات عرضیه اگر مانعی پیش بیاید و کسی مانع رفتن به حرم شود خود متحرک باقی می ماند اما در حرکت ذاتی با منع از حرکت دیگر چیزی باقی نمی ماند تا بخواهند آن را به بازگشت وادار کنند لذا در حرکت ذاتی قسر و منع به معنای قطع و توقف و ایستایی و انعدام آن حرکت است که لازمه توقف حرکت توقف در همان مرتبه ای است که پیدا کرده است نه بازگشت به مرتبه پایین تر

به عنوان مثال یک انسان و نفسی که قابلیت این را دارد تا با عمر و اجل طبیعی ارتقاء به مرتبه عقل بیابد حالا اگر در تصادفی بمیرد و جلوی حرکت او گرفته شود در هر مرتبه ای که بوده است جلوی حرکت او گرفته می شود و به مرتبه پایین تر باز نمی گردد

ان قلتَ: اگر نفس شقی هم به کمال تجرد می رسد دیگر سعادت اخروی بی معناست زیرا قایلان به تناسخ نزولی آن را برای اشقیاء هم قایل اند ملا صدرا در دلیل خودشان بر بطلان تناسخ نزولی گفت: این بر خلاف غایت و کمال تجردی است که نفس انسان دارد لذا نفوس اشقیاء هم به غایت تجرد می رسند حالاشکال این است که با این فرض شقاوت اخروی معنا ندارد و همه نفوس سعادت می یابند و در نشأه آخرت و تجرد همه اهل سعادت اند و به مرتبه بالا تر می رسند و شقاوت اخروی بی معنا خواهد بود

جواب: شقاوت در آخرت به این معناست که نفوس اشقیا اگر چه تجرد می یابند و غایت و کمال وجودی آن ها تجرد است اما اخلاق وملکات بدی که بر وجودشان حکمفرما بود در نتیجه تکرر افعال اختیاری ایشان بوده واعتقادات باطلی که داشتند و گرفتار جهل مرکب شدند یعنی ملکات علمی و عملی آنها باعث می شود در نشأه تجرد صورت سبُعی و بهیمی و شیطانی پیدا بکنند چنان چه اهل سعادت ملکات علمی و عملی آنها باعث می شود که با همان صورت انسانی و ملکی به نشأه آخرت منتقل می شوند

البته این گونه نیست که این صورت را در دنیا نداشته اند بلکه در دنیا همان صورت را داشته اند اما پرده ماده مانع از ظهور و بروز این صورت بود به خاطر حجاب و غشاوه ماده اما در نشأه تجرد و بعد از مرگ این پوشش مادی برطرف می شود که؛ «لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ {22}» و در آن روزگار «یوم تبلی السرایر» می شود و بطون ها و مکنونات ظهور وبروز می یابد زیرا صورت بعد از مرگ صورت بدون ماده است و پرده کنار می رود و نفوس اشقیاء محشور می شود چنان چه نفوس انسان ها به صورت فرشته خو و انسانی محشور می شود و همین باعث عذاب و گرفتاری شده و رنج او را سبب می شود حیوانی که در عالم طبیعت حیوان است از حیوان بودن خود رنج نمی برد اما انسانی که به صورت حیوان تناسخ ملکوتی یافته است از حیوانیت خود عذاب می برد و ناراحت می شود زیرا انسان است و حیوان شده است همین صورت باعث عذاب او می شود به این تجسم اعتقادات و عمل می گویند

علاوه بر این که صورت دیگری هم برای تمثّل اعتقاد و عمل وجود دارد این که همین اعمال اگر اعمال صالحه و اعتقادات صحیحه باشد به صورت حور و قصور و غلمان در می آید و شخص از آن متنعم شده و بهره مند می گردد و اگر هم اعمال غیر صالحه و اعتقادات باطله و فاسد باشند همان به صورت مار و کژدم عقرب و نیران و شعله های آتش در آمده و شخص از آن متأذی می شود.

ملا صدرا صورت دوم را در تفسیر خود بیان داشته و این جا فقط صورت اول تمثّل اعمال را فرموده اند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo