< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سخن ابن عربی

تأييد و تذكرة:

و مما يؤيد ما ذكرناه من بطلان تعلق النفوس بعد الموت بجرم فلكي أو عنصري و ينور ما قررناه من أن الصور الأخروي التي بها نعيم السعداء و جحيم الأشقياء ليست هي التي انطبعت في جرم فلكي أو غير فلكي بل هي صور معلقة موجودة للنفس من النفس في صقع آخر مرتبة بأعمال و أفعال- حدث عنها في دار الدنيا و أثمرت في ذاتها أخلاقا و ملكات مستتبعة لتلك الصور المعلقة- هو ما قاله قدوة المكاشفين محي الدين العربي عليك أن تعلم أن البرزخ الذي تكون الأرواح فيه بعد المفارقة من النشأة الدنياوية هو غير البرزخ الذي بين الأرواح المجردة و الأجسام لأن تنزلات الوجود و معارجه دورية و المرتبة التي قبل النشأة الدنياوية- هي من مراتب التنزلات و لها الأولية التي بعدها من مراتب المعارج و لها الآخرية.

و أيضا التي تلحق الأرواح في البرزخ الأخير إنما هي صور الأعمال.

و نتيجة الأفعال السابقة في الدنيا بخلاف صور البرزخ الأول فلا يكون أحدهما عين الآخر لكنهما يشتركان في كونهما عالما روحانيا و جوهرا نورانيا غير مادي انتهى.

و يؤيدها أيضا ما قد صرح به في الفتوحات أيضا في الباب الحادي و العشرين و ثلاثمائة من أن هذا البرزخ غير الأول و يسمى الأول بالغيب الإمكاني و الثاني بالغيب المحالي لإمكان ظهور ما في الأول في الشهادة و امتناع رجوع ما في الثاني إليها إلا في الآخرة و قليل من يكاشفه بخلاف الأول و لذلك يشاهد كثير منها و يكاشف بالبرزخ الأول فيعلم ما يريد أن يقع في العالم الدنياوي من الحوادث و لا يقدر على مكاشفة أحوال الموتى

 

تأیید و تذکرة:

ملا صدرا با این عنوان، تأییدی نسبت به آنچه فرموده اند را از کلمات ابن عربی نقل می کنند ایشان پیشتر فرمود: صور جزئیه ای که سعدا و اشقیاء بعد از مرگ ادراک می کنند این صورت ها؛

    1. اولا مثالی اند یعنی در عالم طبیعت و دنیا نمی باشند و در عالم مثال و مجرد مثالی اند

    2. دیگر این که این صورت ها در نفس بوجود می آیند و در ادراک نفس است

    3. وثالثا مُنشأه نفس اند و نفس باذن الله تعالی آن ها را ایجاد و انشاء می کند

    4. رابعا این صورت ها پیروی اعمالی است که در دنیا انجام داده شده است که آن اعمال اختیاری بر اثر تکرار منتهی به اخلاق و ملکاتی شده اند که متحد با ذات نفس شده اند

این مطالب را ملا صدرا فرموده بودند و اکنون 5 عبارت محیی الدین را برای تأیید آن بیان می کنند که عبارت نخست را بدون آدرس است بلکه این عبارت از قیصری در مقدمه در شرح فصوص است

عبارت نخست: در این عبارت تقسیم عالم برزخ به نزولی و صعودی صورت می گیرد و 2 تفاوت بین این دو برزخ بیان می شود و در عبارت دوم هم دو تفاوت دیگر ذکر می شود و در مجموع 4 فرق بین برزخ نزولی و صعودی بیان می شود

توضیح دو عبارت: ابتدا باید اصل تقسیم بیان می شود و بعد تفاوت ها

شکی نیست در این که موجودات یک سیر نزولی دارند که از حق تعالی نشأت گرفته و به این عالم طبیعت و ماده رسیده اند و با گذر مراتبی از حق تعالی تا به مرتبه عالم طبیعت را پیموده اند حکیم سبزواری فرماید:

قاهرٌ اعلی مُثُلٌ ذی شارقةٍ    فنفس کلٍ مُثُلٌ معلقةٌ

فالطبع و الصورة فالهیولی    واختتم القوس بها نزولاً

 

     قاهر اعلی عقول طولیه است

     مُثُل ذی شارقه عقول عرضیه و ارباب انواع است

     نفس کلیه نفس فلک است

     مثل معلقه هم عالم مثال است

     طبع صورت نوعیه است

     صورت هم مراد صورت جسمیه است

     هیولی هم همان ماده اولی و هیولی نخستین است

این سیر نزولی موجودات است اما موجودات یک سیر صعودی هم دارند که باز همین مراتب را تا رجوع به حق تعالی و بازگشت به مبدأ می یابند در قرآن کریم به هر دو سیر تصریح شده است برخی از آیات به هر دو سیر تصریح دارند مانند «انا لله و انا الیه راجعون» و مانند «کما بدأکم تعودون» یعنی همان طور که از حق تعالی آغاز وجود کرده اید باز به او عود وجودی می یابید

برخی از آیات هم فقط به یکی از دو سیر اشاره دارد؛

نزولی: «و ان من شیئ الا عندنا خزائنه و لا ننزله الا بقدر معلوم» آن هم خزائنی دارد نه یک خزینه یعنی مراتبی را طی می کند تا به مرتبه طبیعت برسد و مانند؛ «و انزلنا الحدید» آهن تنزل پیدا کرده است

صعودی:«الا الی الله تصیر الامور» و «الیه یرجع الامر کله» و « الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» به سیر صعودی اشاره دارد

در دو نوع سیر تردیدی وجود ندارد عرفا این سیر نزولی و صعودی وجود را دوری می دانند وتشبیه به دایره می کنند لذا از سیر نزولی به قوس نزولی و از سیر صعودی به قوس صعودی تعبیر می کنند و این طور نیست که سیر نزولی استقامی و به صورت خط مستقیم باشد ومراتب را طی کند تا به عالم ماده برسد و باز دوباره همان خط مستقیم را باز گردد بلکه گویند این دو سیر به صورت دایره و قوسی شکل می باشد و قاعده ای هم در عرفان معروف است که؛ «النهایاة الرجوع الی البدایات» یعنی خاتمه ها بازگشت به فاتحه ها است همان که قرآن می فرماید: «کما بدأکم تعودون»

این که عرفا این سیر نزولی ووجودی را دوری می دانند وبه دایره تشبیه می کنند 4 سبب و علت دارد؛

وجه نخست: دایره افضل اشکال است زیرا ابسط اشکال می باشد و شکلی ساده تر و بسیط تر از دایره نداریم زیرا دایره؛

     بنا بر نظر حکماء کیفیتی است که از احاطه یک خط منحنی بر سطحی حاصل می شود زیرا عرفا شکل را کیف می دانند

     و به نظر مهندسین و اهل هندسه که شکل را کم می دانند دایره یا عبارت از خطی منحنی است که بر سطحی احاطه کرده است یا سطحی که یک خط منحنی آن را احاطه کرده است و خط و سطح هر دو کم می باشند

و از این جهت دایره را عرفا آیت بساطت وجود دانسته اند که حق تعالی است یعنی از این جهت دایره کمال تناسب را با وجود دارا می باشد

وجه دوم: خط دایره بدایت و نهایت ندارد و اول و آخری برایش متصور نمی باشد زیرا خط مستقیم نیست تا آغاز و انتهایی داشته باشد و این را عرفا آیت عدم تناهی وجود دانسته اند و از این جهت هم دایره کمال تناسب با وجود را دارا می باشد

وجه شبه سوم: فاصله مرکز دایره با هر نقطه ای روی محیط دایره که به این خط شعاع می گویند مساوی است و خطوط مرتسمه از مرکز به پیرامون دایره به یک اندازه است چنان چه نسبت وجود که مرکز این دایره است به تمام مراتب وجود از نظر ظهور مساوی و یکسان است و تمام مراتب وجود ظهور همان مرتبه بوجود است و از این نظر هم دایره با وجود که حق تعالی است از نظر عرفا کمال تناسب را دارا می باشد

وجه شبه چهارم: دایره از دو قوس یا دو نیم دایره تشکیل شده است و این مراتبی که وجود در سیر نزولی و سیر صعودی می یابد با هم مغایر اند گرچه در اصل حقیقت متحد می باشند عالم عقلی که در قوس نزول است غیر از عالم عقلی است که در قوس صعود است و کذا عالم مثال و برزخ ها غیر هم می باشند برای این که عرفا این شباهت را القاء کنند و بفهمانند این تشبیه را انجام داده اند گرچه عقل در دو قوس نزول و صعود در اصل حقیقت متحد اند یعنی هر دو «جوهر مجرد عن المادة ذاتا و فعلا» هستند وحقیقت هر دو همین است اما غیر از هم اند لذا در روایتی از خصال صدوق در عدد 4 آمده است؛ حاملان عرش در ابتدا 4 فرشته در قوس نزول بوده اند اما در قوس صعود قرآن می فرماید: « ویحمل عرش ربک فوقهم یومئذٍ ثمانیة» در قیامت حمله عرش 8 فرشته خواهند بود زیرا عقول در قوس نزول عقولی اند که بر حسب خلقت و فطرت و از اول مجرد بودند و در قوس صعود که 8 تا می شود از این روی است که به آنها عقولی اضافه می شوند که در ابتدا مجرد نبودند ولکن تجرد واتحاد با عقل یافتند و لذا عددشان اضافه می شود

همین طور برزخ نزولی غیر از برزخ صعودی است گرچه در اصل حقیقت برزخی بودن و تجرد برزخی و مثالی داشتن که عبارت از تجرد از ماده دون مقدار و شکل متحد اند و فرقی ندارند اما دو برزخ صعودی و نزولی غیر از هم اند

این که مراتب قوس صعود ومراتب قوس نزول در اصل حقیقت متحد اند ولکن مغایر با هم اند به این معنا است که موجودات مادی از جمله انسان یک بار از این مراتب عبور کرده و گذشته و وارد عالم ماده و طبیعت شده است و یکبار دیگر وارد این عوالم و مراتب خواهد شد یکبار از عالم عقل و مثال عبور کرده وبه عالم طبیعت رسیدیم و بار دیگر به عالم مثال رفته و اوحدی از انسان ها به عالم عقل می رسند بعد از آن که یکبار از آن مراتب گذشته و وارد عالم طبیعت شدند بار دیگر وارد آن می شوند

خلاصه که برزخ دو قسم است نزولی و صعودی

تفاوت برزخ صعودی و نزولی:

    1. برزخ نزولی قبل از دنیا است و تقدم و اولیت نسبت به دنیا دارد و برزخ صعودی بعد از دنیا و تأخر بر آن دارد

    2. برزخ صعودی نتیجه اعمالی است که در دنیا گذشته است و محصول اعمال دنیوی است و صور برزخ صعودی نتایج اعمالی اند که در دنیا سبقت گرفته اند اما برزخی صعودی عالم ذر و میثاق است

تو بستی عقد وعهد بندگی دوش     ولی کردی به نادانی فراموش

 

    3. موجودات برزخ نزولی امکان ظهور در عالم شهادت و طبیعت را دارند زیرا از آنجا پایین می آیند اما موجودات برزخ صعودی امکان بازگشت به دنیا را ندارند به قول کلیم؛

وضع زمانه قابل دیدن دوبار نیست    رو پس نکرد هر که از این خاکدان گذشت

 

لذا بنا بر همین تفاوت؛

     به برزخ نزولی غیب امکانی گویند زیرا موجودات آن امکان ظهور در عالم طبیعت را دارند

     و به برزخ صعودی غیب محالی گویند زیرا موجودات آنجا امکان بازگشت به دنیا را ندارند

    4. برزخ نزولی بسیاری از اوقات برای اهل مکاشفه کشف می شود لذا از حوادث دنیائی پیشتر با خبر می شوند اما کم است مکاشفه نسبت به برزخ صعودی و اطلاع از احوال مردگان

البته تفاوت های دیگری هم هست مانند؛

    5. برزخ نزولی تنزل وجود به نحو تجلی است و ظهور در مرتبه پایین تر است و هیچ گاه موجود در مرتبه بالاتر به مرتبه پایین منتقل نمی شود بلکه با حفظ وجود در مرتبه بالا در مرتبه پایین هم ظهور می یابد اما انتقال در برزخ صعودی با همه وجود انتقال می یابد و همه انسان ها مسافر اند وبنا است به آن عالم منتقل شوند و با حفظ سمت به آخرت منتقل نمی شود بلکه در قوس صعود موجود مرتبه پایین با موجود مرتبه بالا متحد می شود وارتقاء و صعود به نحو اتحاد است ولی تنزل به نحو ظهور و تجلی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo