< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد ملا صدرا بر جواب سهروردی

ربما يعلل في بعض الأشخاص أو الأوقات ببطلان استعداد مزاجي يناسب ذلك الفعل

     و كما أن الروح الذي في التجاويف مع قرب الأمكنة اختلف مزاجه للاختلاف الذي أوجب استعداد القوى المختلفة على ما ذكر فيجوز أن يكون أمزجة الأوقات من العمر تختلف بها استعداد التأثر عن مبدإ واحد بآثار كثيرة أو أثر واحد مطلقا أو أثر واحد من جهة واحدة بقول الخصم

     كما أن مزاج السن اقتضى بطلان النامية نفسها مع بقاء واهب النامية من النفس أو العقل على ما جوزت فأجوز أن يكون مبدأ النمو شيئا واحدا هو مبدأ أفاعيل أخرى و بطلان النمو في وقت لبطلان الاستعداد المتعلق بالقابل

     ثم كثير من القوى أضيف إليها أفعال لا يصح حصولها إلا من واهب الصور فإذا كانت‌ الهيبات كلها منه و القوة معدة فيجوز أن يحصل الاستعداد- من أمور هي قوى غير جوهرية فعالة انتهى قوله بألفاظه.

و فيه أبحاث‌ تحقيقية:

منها: أن تسليمه لكون الخيال قوة جسمانية على طريقة القدماء غير صحيح‌ لما علمت من أنها مجردة عن البدن الطبيعي عندهم حسبما أقمنا البراهين عليه.

و منها: أن تجويزه لكون قوة غير جسمانية متصرفة في الغذاء على وجه الافتقار- في بقائه إليه شخصا ليس بحق فإن الجوهر المفارق و إن جاز تدبيره للأمور السفلية- لكن ليس ذلك على الوجه الذي ينفعل عنها أو يستكمل بها بوجه من الوجوه.

و منها: أن إسناده بطلان التولد و النمو في بعض الأوقات[1] ‌إلى بطلان الاستعداد في ذلك الوقت نشأ من الخلط بين أحوال النوع و لوازمه و أحوال الشخص و عوارضه- و أن الأولى لا يمكن أن تكون مستندة إلى استعداد المادة و أحوالها الاتفاقية- فإن الذي يحصل بمجرد حال المادة و عوارضها لا يكون دائميا و لا أكثريا أيضا بخلاف الذي يقتضيه المبادي الفاعلية من الأمور المطردة في أشخاص النوع كلها أو أكثرها- و من هذا القبيل وقوف النامية و المولدة مطلقا و عروض الموت الطبيعي كما بيناه فإنها أحوال منشؤها أسباب فاعلية مقتضية لأحوال مطردة إما بالذات كالاستكمالات و الانتقالات إلى الغايات الذاتية و إما بالعرض كالنقصانات اللازمة لبعض القوى بواسطة استكمالات تعرض لبعض أخرى أو انصراف القوة عن فعل لأجل توجهها إلى فعل آخر كالنفس إذا انتقلت إلى نشأة أخرى انصرفت قوتها عن هذه النشأة البدنية- فيعرض الموت بالتبع[2]

 

جوابی سهرودی از دلیل برخی از مکثرین نفس و قوای نفس دادند که 3 قسمت دارد که سومین بخشش هم 3 فراز دارد که ملا صدرا به هر یک از این فراز ها نقد دارند که بحث هایی تحقیقی دارند اما حکیم سبزواری آن را جدلی می داند که درست نیست زیرا مبنای سهروردی غلط است و نمی توان گفت: شما طبق مبنای خود به او پاسخ داده اید

جواب قسمت اول سهروردی: شما قبول کردید که قوه خیال جسمانی است زیرا قدما به آن اعتراف کرده اند ملا صدرا اما می فرماید: این مطلب برهانی است که خیال مجرد است و دیگر جایی برای تسلیم شدن نیست واگر برهان است باید به نحن ابناء الدلیل عمل کنی نه به تقلید و تسلیم شود

جواب قسمت دوم سخن سهروردی: این که رب النوع فاعل افعال مادی نفس و انسان است ملا صدرا گوید: بله رب النوع تدبیر عالم ماده می کند اما به نحوی نیست که نیاز به افعال مادی داشته باشد و منفعل به افعال مادی شود و کمالی از آن بیابد اما انسان و نفس به افعال مادی نیاز دارد تغذیه و نمو را احتیاج دارد و از این تغذیه و نمو وتولید منفعل شده واز آن ها استکمال می یابد در بقای شخص به تغذیه و در بقای نوع به تولید مثل نیاز دارد

حال نفس مجرد نمی تواند فاعل این افعال باشد بلکه باید نفس مادی فاعل آن ها باشد و در این صورت دلیلی که مکثر قوا در ابتدای فصل بیان داشت زنده می شود و جواب سهرودی کافی نمی باشد وباید جواب ملا صدرا بر مبنای جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن را گفت که در مرتبه افعال جسمانیت نفس فاعل افعال مادی است ودر مرحله روحانیت فاعل افعال مجرد است

جواب از فراز اول از قسمت سوم سخن سهورودی: ملا صدرا می فرمایدشما بطلان نمو را به بطلان استعداد مستند کردید که وقتی نمو در یک مقطعی از بین می رود از این روی است که استعداد بدن وجسم وماده وآن قوه وصورت عرضیه از بین می رود

اما ملا صدرا می فرماید: افعال شخصی و جزئی را می توان به استعداد جسم ماده ربط داد و مستند کرد اما احوال کلی و نوعی را نمی توان به ماده و جسم مستند که به آن جهات قابلی گویند باید به جهات فاعلی و اسباب و علل استنادشان داد زیرا افعال شخصی دایمی و اکثری نمی باشند بر خلاف احوال کلی و نوعی که دایمی و اکثری اند

به عبارت دیگر؛ احوال کلی و نوعی قانون است و قانون علت می خواهد اما احوال شخصی موردی است مثلا کسی که در سن رشد است می توان گفت: استعداد رشدش با مانع روبرو شده است اما این که همه افراد یا اکثر افراد به یک سنی که می رسند رشدش متوقف شود این جنبه قانونی و نوعی و کلی دارد و نمی توان آن را به استعداد که از جهات قابلی است مستند کرد بلکه علت و سبب فاعلی می طلبد که ملا صدرا خود سبب فاعلی را بیان می کند و دو چیز می داند؛

سبب فاعلی برای بطلان نمو در همه یا بیشتر افراد سببش 2 چیز است؛

    1. فاعل اصلی و بالذات:

     یا به کمال رسیدن نفس است

     یا توجه نفس به نشأه اخری است

    2. فاعل بالعرض ثانوی:

     نقصان بعض قوای مادی سبب است یعنی قوای مادی کند و ضعیف می شود

     یا انصراف از نشأه دنیا و موت طبیعی که به دنبال دارد

و ملا صدرا این سخن را در سبب موت طبیعی بیان کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo