< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خواص انسان

الباب التاسع في شرح بعض ملكات النفس الإنساني

و أفعالها و انفعالاتها و منازل الإنسان و مقاماته و أن قواه بعضها أرفع وجودا و أقل قبولا للتجزي من بعض و فيه فصول‌

فصل (1):

في خواص الإنسان‌

فمنها النطق‌:

اعلم أن من عظيم حكمة الله في خلق الإنسان من العناصر و الأركان- إحداثه الموضوعات اللغوية فيه و الداعي إلى ذلك أن الإنسان مفتقر في معيشته الدنياوية- إلى مشاركة ما و معاونة من بني نوعه فإن الواحد من الإنسان لو تفرد في وجوده عن أفراد نوعه و جنسه و لم يكن في الوجود إلا هو و الأمور الموجودة في الطبيعة لهلك سريعا أو ساءت معيشته لحاجته في معيشته إلى أمور زائدة على ما في الطبيعة مثل الغذاء المعمول و الملبوس المصنوع فإن الأغذية الطبيعية غير صالحة لاغتذائه و الملابس الطبيعية أيضا لا تصلح له إلا بعد صيرورتها صناعية بأعمال إرادية فلذلك يحتاج إلى تعلم بعض الصناعات حتى تحسن معيشته و الشخص الواحد لا يمكنه القيام بمجموع تلك الصناعات- بل لا بد من مشاركة و معاونة بين جماعة حتى يخبز هذا لذاك و ذاك ينسج لهذا و هذا ينقل لذاك و ذاك يعطيه بإزاء عمله أجرة فلهذه الأسباب و أمثالها احتاج الإنسان في المعاملات و غيرها أن يكون له قوة على أن يعلم الآخر الذي هو شريكه بما في نفسه بعلامة وضعية و أصلح الأشياء لذلك هو الصوت لأنه ينشعب إلى حروف يتركب منها تراكيب كثيرة من غيره مئونة يلحق البدن و الصوت من الأمور الضرورية للإنسان لتنفسه المضطر إليه في ترويح حرارة القلب و أيضا الهيئات الصوتية لا يثبت و لا يدوم عدده فيؤمن‌ وقوف من لا يحتاج إلى شعوره عليه و بعد الصوت في صلاحية أمر الإعلام هي الإشارة إلا أنه أدل منها لأنها لا ترشد إلا من حيث يقع عليه البصر و ذلك أيضا من جهة مخصوصة- و يحتاج المعلم أن يحرك حدقته إلى جهة مخصوصة حركات كثيرة يراعي بها الإشارة- ففائدة الإشارة أقل و مئونتها أكثر و أما الصوت فليس كذلك فلا جرم قد تقرر الاصطلاح على التعريف لما في النفس بالعبارة فجعلت الطبيعة للنفس أن يؤلف من الأصوات ما يتوصل به إلى تعريف الغير و أما الحيوانات الأخرى فإن أغذيتها طبيعية أو قريب منها و ملابسها مخلوقة معها كالإهاب و الشعر و الثقب و الكهوف فما كان لها حاجة إلى الكلام و مع ذلك فإن لها أصواتا مناسبة لما في بعضها من شوب روية و إعلام يقف بها غيرها على ما في نفوسها و ضمائرها و لكن دلالة تلك الأصوات دلالة إجمالية يكفي لأغراضها من طلب ملائم أو دفع منافر و أما الأصوات الإنسانية فلها دلالة تفصيلية- و لعل الأمور التي يحتاج إلى أن يعبر عنها الإنسان في أغراضه يكاد أن لا يتناهى- فما كان يمكن أن يطبع بإزائها أصوات بلا نهاية فلأجل ذلك و لضرورات أخرى يحتاج إلى وضع الألفاظ و الاصطلاح عليها.

و من خواصه العجيبة: استنباط الصنائع العملية الغريبة

و أما الحيوانات الأخرى- و خصوصا الطير في صنائع بيوتها و مساكنها سيما النحل في بنائه البيوت المسدسة- فإن المسدس أوسع الأشكال بعد الدائرة و أشبهها بالدائرة من جهة أن مساحته يحصل- من ضرب نصف قطره في نصف محيطه كالدائرة و إنما ترك الاستدارة لأن لا يقع خارج البيوت من الفرج فضلا مهملا و كذا المربع لئلا يبقى زوايا ضائعة داخل البيوت فوضعت البيوت على هيأة أشكال متراصة شبيهة بشكل صاحب البيت فإن النحل مستدير مستطيل- و لو كانت مستديرة لم تتراص و لو كانت مضلعة غير المسدسة فإما أن يتراص أيضا كالمخمس و المسبع و غيرهما أو يقع لها الفرج داخلا كحاد الزوايا مثل المثلث و المربع و مع ذلك‌ كله ليس صدور مثل هذه الصنعة العجيبة عن تلك الحيوانات من تدبير نفسها الشخصية الجزئية عن استنباط و إلا لم يكن على وتيرة واحدة بل صدورها عن إلهام و تسخير من مدبرات أمرها و ملائكة نوعها و أكثر فائدة تلك الصنائع يرجع إلى صلاح نوعها أو صلاح غيرها كالإنسان الذي كأنه الصفوة و الغاية في فعلها و وجودها و وجود صنائعها- و ما يرجع إلى صلاح شخصها فهو قليل بخلاف الإنسان بما هو إنسان سيما الفرد الكامل منه فإن جميع ما يقصده و يكسبه إنما ترجع فائدته إلى ذاته الشخصية و العلة في ذلك أن حكم الهوية الشخصية منه كالحقيقة النوعية من غيره في أن لها الديمومة الأخروية بشخصها و البقاء العقلي بذاتها و الحيوانات الأخرى لا يبقى إلا بالنوع لا بالعدد.

و من خواصه أيضا: أنه يتبع إدراكه الأشياء النادرة حالة انفعالية

يسمى بالتعجب و يتبعه الضحك و يتبع إدراكه للأشياء المؤذية انفعال يسمى الضجرة و يتبعه البكاء.

 

باب ۹: ملکات نفس

فصل ۱: خواص انسان

در این فصل ۱۰ خاصیت برای انسان می شمارند که نخستین آن ها نطق است

    1. نطق: انسان برای رفع نیاز های خود ناگزیر از زندگی اجتماعی است که برای ارتباط با دیگران نیاز به قوه نطق و بیان دارد تا بتواند مقاصدش را به دیگران بنمایاند

انسان برای اعلام مقاصد خود به دیگران ۲ راه دارد

     از راه صوت و صدا: مئونه این راه کم و فایده اش زیاد است لذا اصلح است

     از راه اشاره: برعکس مئونه واقل فایده است

بررسی راه نخست:

     از صوت و صدا حروف منشعب می شود که از حروف هم الفاظ بسیاری ترکیب می شود

     این راه هزینه ای زاید ندارد زیرا تنفس ضروری است برای راحتی از این حرارت قلب انسان ناچار به نفس کشیدن است وبا همین نفس اصوات و حروف پیدا می شوند وهمین نفس ضروری لابد منه را برای اصوات وحروف خرج می کند

     با توجه به این که اصوات ثبات و بقا ندارند و نمی مانند اگر انسان نخواهد از خود سند و مدرکی به جای بگذارد ونمی خواهد همگان از مقصود او با خبر باشند این هم با اصوات تحقق می یابد

اما در اشاره؛

     اگر بخواهد با اشاره مقاصد خود را برساند باید مشار الیه در معرض دید باشد

     باید مشار الیه در جهت محدودی باشد

     باید خود را به زحمت بیندازد و شکلک های فراوانی در آورد تا بتواند مقصود خود را برساند

کتابت را هم حکیم سبزواری در حاشیه گفته است که از اشاره هم دشوارتر است.

به همین خاطر طبیعت انسان طوری قرار داده شده است که همان راه صوت را برای رساندن مقصود به دیگران برگزیند

حیوانات چون غذا وپوشاک و مسکن آنها طبیعی است لذا نیاز به حرف زدن هم ندارند البته گاه حیوانات با صداهای مخصوصی که از خود در می آورند مقصد خود رابه هم اعلام می کنند در این صورت دلالت اصوات بر مقاصد در حیوانات یک دلالت اجمالی و محدودی دارد که در ۲ چیز است

     امور خوشایند حیوان

     امور ناخوشایند آنها

اما دلالت اصوات بر مقاصد در انسان تفصیلی و معدود ومحدود نیست انسان مقاصد زیادی دارد که باید به دیگران بیان دارد. واز این جهت که مقاصد نامحدود است نمی تواند صداها رابر آن وضع کند زیرا اصوات محدود است لذا انسان نیاز یافته تا از الفاظ بر دلالت بر مقاصد کمک بگیرد والفاظ ولغات و اصطلاحات را برای مقاصد غیر متناهی دارد وضع کند

    2. انسان در صنعت عملی مصنوعات عجیب و غریبی دارد

حیوانات مخصوصا پرندگان و خاصه زنبور عسل در ساختن خانه های ۶ ضلعی صنایع عجیبی دارد زیرا بعد از دایره ۶ ضلعی جا دارد ترین شکل و شبیه ترین شکل به دایره هم مسدس است زیرا مساحت ۶ ضلعی مانند از ضرب نصف قطر در نصف محیط بدست می آید

اگر بپرسی چرا خانه اش را به شکل دایره نمی سازد از این جهت است که مسدس و ۶ ضلعی خود شبیه پیکره زنبور عسل است یعنی مستطیل مستدیر می باشد

افزون بر این که اگر بخواهد خانه خود را دایره بسازد دو دایره در یک نقطه مماس اند ویک خلل و فرج و شکاف هایی بین دایره پیدا می شود و نمی تواند از تمام ظرفیت این لانه هااستفاده کند وعسل بسازد

از اشکال دیگر مانند مربع و مثلث و مخمس و مسبع و... بالاتر نیم تواند استفاده کند وفقط از ۶ ضلعی را انتخاب کرده است ازاین روی که دیگر اشکال یکی از دو مشکل زیر را دارد؛

    1. یکی این که اشکال دیگر به هم چسبیده نیستند مانند مخمس و مثلث و مسبع و

    2. خلل وفرج داخلی پدید می آید و در زاویه های داخلی مثلث که حاده است نمی تواند عسل بگذارد و مانند مربع هم اگر چه حاده نیست منفرجه هم نمی باشد لذا باز هم نمی تواند در خلل و فرج آن عسل بگذارد.

اشکال: از پرندگان وزنبور عسل هم صنایع عجیب وغریبی استفاده می کند پس این را چه می گویید؟

جواب: ملا صدرا می گوید: این ها با صنایعی که انسان می سازد ۲ تفاوت دارد؛

    1. این صنایع حیوانات با تدبیر شخصی نیست و به هدایت رب النوع است زیرا این صنایعی که از حیوانات صادر می شود همیشه یک صورت است و هیچ تکامل و پیشرفت وتغییری ندارد حکیم سبزواری می فرماید:

بالرب للنحل مسدسات××××و للعناکب المثلثات

 

خانه عنکبوت و زنبور به هدایت رب النوع است اما در انسان به تدبیر شخصی خود است

    2. این کارهایی که از حیوانات صادر می شود یا صلاح نوع است یا صلاح غیر است و صلاح شخصی او اندک است عسل او بیشتر برای دیگران است و خودش آنقدر زنده نمی ماند تا بخواهد استفاده کند و این سخن بر مبنای مشاء است که روح حیوان را مجرد نمی داند و با مرگ از بین می رود ویا غیر که مثلا عسل را برای انسان می سازد اما انسان کار هایی که از او صادر می شد صلاح شخصی دارد زیرا شخص خودش به خاطر تجردی که دارد و از بین نمی رود این کارها را برای خود انجام می دهد

    3. خاصيت سوم: تعجب و ىل تنگی و خنده و گريه که از خواص انسان است تعجب انسان از ادراک چیز های نادر است و دلتنگی هم از اذیت وآزار است که بعد گریه می کند

    4. خاصیت چهارم: اعتقاد به خوبی و بدی و زیبای و زشتی که فقط در انسان است انسان به حسن کارهایی اعتقاد دارد وخود را ملزم به انجام آنها می بیند و به قبح برخی هم باور دارد و خود را ملزم به ترک آن می داند واین اعتقاد در خردسالی در انسان پیدا شده و با نشو ونمای انسان استمرار می یابد و این اتقادات هم بر اساس همزیستی مصلحتی است که به صلاح او می باشد

اگر کسی بگوید چطور حیوانات هم وقتی تربیت شود پابندی ها و معتقداتی دارند شیر تربیت یافته صاحب خود را نمی خورد

ملا صدرا گوید: این ها از سر اعتقاد نیست شیر را چون صاحبش را نمی خورد که به او غذا می دهد وهمه این رفتار ها از الهام الهی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo