< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراتب تجرد

فصل (4): في كيفية ارتقاء المدركات‌ من أدنى المنازل إلى أعلاها و الكلام في مراتب التجرد

اعلم أن لكل معنى معقول ماهية كلية لا تأبى الاشتراك و العموم كالإنسان مثلا- فإن الماهية الإنسانية من حيث هي إنسان طبيعة مطلقة لا يمنع تصورها عن وقوع الشركة بين كثيرين و هي من حيث هي لا تقتضي التوحيد و التكثير و لا المعقولية و لا المحسوسية و لا الكلية و لا الشخصية و إلا لم تكن مقولة على ما يقابل مقتضاها كما عرفت في مباحث الماهية.

ثم إن هذه الطبيعة إذا حصلت في مادة خارجية يقارنها بعض من الكيف و الكم و الأين و الوضع و متى و جميع هذه الأمور زائدة على ماهيتها كما عرفت إلا أنها داخلة في التشخصات و أنحاء الوجودات و ليس كما زعمه‌ الجمهور أن للماهية وجودا في الخارج و لأحوالها الشخصية وجودا آخر و ذلك لعدم معرفتهم بأحوال الوجود و أنحائه بل وجود الإنسان بما هو إنسان في الخارج هو بعينه تشخصه الخارجي المستلزم لقدر من الكم و الكيف و غيرهما لا أن هذه أمور زائدة على وجوده المادي لكن لما رأوا أن‌ هذه الأمور متبدلة و الإنسانية باقية زعموا أن وجودها غير وجود الماهية و لم يتفطنوا أنه كما يجوز للماهية الواحدة أعداد من الوجود و أشخاص من الكون بحيث لا ينافي ذلك وحدتها النوعية و لا وحدتها العقلية التجردية كذلك لا ينافي وحدتها العددية- استحالتها في الوجود الشخصي من طور إلى طور مع انحفاظ الهوية الشخصية على نعت الاتصال التدريجي كما مر بيانه.

 

فصل ۴ از باب ۹ از سفر نفس درباره دو مطلب است همانطور که در عنوان فصل هم بیان شده است؛

     کیفیت ارتقای مدرَکات یا مدرِکات از مرتبه ماده به مرتبه تجرد است

     مراتب تجرد

بخش اول را به دو کیفیت اسم فاعل و مفعول خواندیم که اگر مدرَک واسم مفعول باشد بنا بر مذاق مشهور مشاء است که براین باور اند که مدرَک با تجرید از عوارض مادی از مرتبه ماده به مرتبه تجرد ارتقاء می یابد مثلا زید و عمرو که مادی اند و در عالم ماده به سر می برند اگر از عوارض مادی تجرید شوند آن گاه مدرَک کلی که انسان است حاصل می شود لذا بنا بر مذاق مشهور قوم مشاء باید گفت: کیفیت ارتقای مدرَکات از مرتبه ماده به مرتبه تجرد

اما بنا بر نظر ملا صدرا بایستی به صیغه اسم فاعل خواند زیرا وی بر این باور است که مدرِک با حرکت جوهری بالا می رود مدرِک انسان است وبا حرکت جوهری ارتقاء یافته و به مدرَک مجرد نایل می شود

عنوان دوم بحث هم مراتب تجرد است که عبارت است از؛

     تجرد حسی

     تجرد خیالی

     تجرد عقلی

اگرچه در عنوان بحث اول کیفیت ارتقاء از مرتبه ماده به تجرد است اما در توضیح ملا صدرا ابتدا مراتب تجرد را بیان می کند از ‹ثم ان هؤلاء القوم لما رأوو...› بیان مراتب تجرد است ودر صفحه بعد از ‹فاعلم ان الانسان ...› بیان کیفیت ارتقاء مدرِکات از مرتبه ماده به مرتبه تجرد است

مراتب تجرد: برای بیان این بحث ملا صدرا دو مطلب را در ابتدا به عنوان مقدمه بیان کرده و سپس به بیان مراتب تجرد می پردازند

مطلب نخست: ماهیت من حیث هی و خود ماهیت کلی طبیعی است در منطق یکی از تقسیمات کلی به ۳ گونه است؛

     کلی طبیعی: مانند انسان که همان ماهیت است و حکیم سبزواری می گوید: «کلی الطبیعی هی الماهیة» ماهیت من حیث هی همان کلی طبیعی است

     کلی منطقی: کلیتی که عارض بر کلی طبیعی در ذهن می شود ومی گویی: الانسان کلی یعنی کلی طبیعی معروض کلی منطقی در ذهن است

     کلی عقلی: مجموع عارض و معروض ویا صفت وموصوف را کلی عقلی می گویند یعنی ‹الانسان الکلی انسان با وصف کلیت ذهنی› را کلی عقلی گویند که فقط در عقل است

کلی طبیعی یا ماهیت من حیث هی هی لابشرط مقسمی است مانند انسان یعنی در گروی هیچ قیدی نیست حتی قید اطلاق و کلیت بنابرین کلی طبیعی؛

     نه کلی است و نه جزئی ولذا در ذهن کلیت می یابد و در خارج تشخص و ذهنیت می یابد واگر در گروی یکی از این ها بود دیگری را نمی توانست بپذیرد

     نه واحد است و نه کثیر نه در گروی وحدت عددی است و نه کثرت عددی لذا ماهیت انسان هر دو را هم می پذیرد که می تواند هم یک عدد انسان در خارج باشد یا این که میلیاردها فرد در خارج داشته باشد

     نه محسوس است و نه معقول یعنی ماهیت انسان در عالم طبیعت وماده محسوس است در عالم عقل هم معقول است مانند رب النوع انسان که یک فرد دارد و جامع همه افراد مادی انسان است و در خارج کثرت دارد و چند میلیارد فرد در عالم طبیعت دارد ودر عالم طبیعت محسوس است ودر عالم عقل مجرد ومعقول است حکیم سبزواری گوید:

ولیس بالکلیت مرهونا    بکل الاطوار بدا مقرونا

 

یعنی در هر عالم ونشأه ومرتبه ای با خصوصیات آن مرتبه مقرون می شود ولی خودش هیچ کدام از آن خصوصیات را اقتضاء نمی کند واین لابشرط مقسمی است

مطلب دوم: اختلافی بین مشهور مشاء وملاصدرا است؛ مشهور عوارض مشخصه را مشخِص می داند وملا صدرا آن ها را علایم وامارات و کواشف تشخص می داند عوارض ۹گانه ماده به نظر مشاء مشخِص است لذا به آن ها عوارض مشخصه می گویند

توضیح نظریه مشهور: ماهیت انسان کلی است کم و کیف عارض بر این ماهیت می شود وباعث تشخص وجزئیت این ماهیت می شود واین ماهیت به صورت فرد وزید در خارج تحقق می یابد بنابرین اعراض و عوارض وجودی غیر از ماهیت انسان دارد و ماهیت انسان برای خود وجودی دارد و ماهیت کم و کیف و عوارض وجودی برای خود دارد بر انسان عارض شده و انسان را از کلیت خارج شده و تشخص و تحقق در خارج به صورت فرد بیابد مثلا انسان مقدار معین و رنگ خاص بر او عارض می شود وبه صورت فردی که زید باشد در خارج محقق می شود

توضیح نظریه ملا صدرا: ایشان بر این باور است که تشخص به وجود است و مشخِص به وجود است و عوارض هم علامات و امارات تشخص اند یعنی گرچه انسان وعوارض مانند کم وکیف به لحاظ ماهیت مختلف است انسانی ماهیتی برای خود است و کم و کیف هم برای خود ماهیتی جدا گانه است اما به لحاظ وجود واحداند و اتحاد دارند ووجود کم وکیف منحاز وجدا از انسان نیست بلکه مُشخِص وجود زید نحوه وجود مادی زید است در عالم طبیعت و ماده که این نحوه وجود این گونه است که مقدار معین و رنگ خاص داشته باشد و مقدار معین او غیر از زید نیست وجود مادی زید در طبیعت طرز خاص و نحوه خاصی دارد عوارض مادی انسان امارات تشخص اند ومُشخِص نمی باشند بلکه مُشخِص وجود خود زید است

بعد ملا صدرا در همین مقدمه عذری از قِبل مشهور مشاء بیان کرده و جواب می دهد اگر مشهور ایشان وجود عوارض را غیر از وجود ماهیت انسان داشتند ایشان معذور بوده اند و دلیل و استدلالی دارند که ملا صدرا دلیل ایشان را بیان کرده و جواب می دهند

دلیل مشهور مشاء: این ماهیت انسان متبدل نیست بلکه ثابت است ماهیت انسانی که مثلا در زید است از اول عمر تا آخر عمر ثابت است اما عوارض متبدل و متغیر است یک انسان در نوزادی کوچک ودر بزرگسالی بزرگ می شود و «غیر المتبدل غیر المتبدل» یعنی انسانی که غیر متبدل است غیر از متبدلی است که عوارض باشد لذا باید وجود عوارض غیر از وجود زید باشد واز همین رهگذر مشاء بر این شده اند که عوارض مشخصات اند و وجودی غیر از وجود ماهیتی دارند که انسان باشد و بر او عارض شده و سبب تشخص او می شود

جواب ملا صدرا: همان طوری که کثرت عددی ماهیت عددی ماهیت انسان با وحدت نوعی ماهیت انسان یا کلی طبیعی منافاتی ندارد در عین این که ماهیت انسان نوع واحد است اما در عین حال افراد کثیر عددی در خارج دارد و همان طوری که کثرت عددی ماهیت انسان با وحدت عقلی کلی عقلی که رب النوع انسان است وهمه افراد انسان در خارج یک رب النوع دارند همان طوری که این ها باهم تنافی ندارند تبدل فرد واحد مانند زید که مقدارش عوض می شود و سایر اعراضش تغیر می کند با وحدت شخصیه او هیچ منافاتی ندارد سِر آن هم اتصال تدریجی در آن فرد است یعنی این تغیر فرد به نحو اتصال تدریجی است اتصال هم مساوق با وحدت شخصیه است منظور این است که این وجود خاص این فرد زید از روزی که در عالم طبیعت و دنیا متولد می شود وجودش نحو خاصی است و در نوزادی مقدارش کمتر است و به تدریج مقدارش زیاد شده و در سنین پیری باز سیر نزولی می یابد واتصال هم هست یعنی در این تغیر تدریجی که بر اساس حرکت جوهری است این اتصال رخ می دهد و متحقق می شود واین طور نیست که مقداری زید در نوزادی داشته باشد و بعد وقفه ای رخ دهد باز در بزرگسالی مقدار دیگری بیابد تغیری که فرد در طول عمر به لحاظ عوارض می یابد منافاتی با وجود واحد شخصی او ندارد زیرا تغییرات به نحو اتصال تدریجی و کش دار است ودر این بین وقفه و انقطاعی صورت نمی گیرد

بعد از این دو مقدمه ملا صدرا عنوان دوم در فصل را بیان می کند، که کلام در مراتب تجرد است؛

مراتب تجرد: وجود مادی یک وجود همراه با عوارض مادی است مثلا ماهیت انسان با حفظ وحدت این ماهیت که اختلاف و تعددی در آن پیدا نمی شود و در اصطلاح عرفان بدان عین ثابت می گویند این ماهیت با حفظ وحدت وجودات گوناگونی دارد گاه در عالم طبیعت به گونه ای وجود می یابد گاه در مرتبه حس و گاه در خیال و گاه در وهم و گاه در مرتبه عقل وجود می یابد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo