< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ۱۷ نقد ملاصدرا بر ابن سینا ومشاء

     و منها: أنه سئل أن ما قيل‌: إن الصور الكلية إذا حصلت لشي‌ء صار ذلك الشي‌ء بها عقلا أمر عجيب‌ فإن الشي‌ء إنما يصير عقلا بأن يتجرد غاية التجرد و كيف يدخل على شي‌ء غير مجرد ما يجرده فإن قوله يصير به الشي‌ء عقلا معناه يصير به الشي‌ء مجردا فأجاب بأن معنى صار ليس أنه صار حينئذ بل معناه أنه دل على كونه كذلك- و هذه كلمة يستعمل مجازا.

أقول: إنما ارتكب الشيخ هذا التجوز البعيد لأن النفس الإنسانية عنده مجرد عقلي من أول الفطرة حين حدوثها في الشهر الرابع للجنين و ليست كذلك كما سبق بل إنها في أوائل الأمر خيال بالفعل عقل بالقوة ثم يصير بتكرر الإدراكات و انتزاع‌ المعقولات من المحسوسات و الكليات من الجزئيات صائرة من حدود العقل بالقوة إلى حد العقل بالفعل فتتحول‌ و تنتقل ذاتها في هذه الاستحالة الجوهرية من القوة الخيالية إلى القوة العقلية ثم لا يخفى أن الكلمات المنقولة من القدماء الناصة في هذا الباب كثيرة لا تقبل التأويل و لا يمكن حملها على المجازات.

    1. و منها أنه قال في مراسلة وقعت بينه و بين بعض تلامذته و قد سأله عن أشياء- أني قد تأملت هذه المسألة فاستجدتها و أجبت عن بعضها بالمقنع و عن بعضها بالإشارة- و لعلي عجزت عن جواب بعضها أما الشي‌ء الثابت في الحيوان و لعله أقرب إلى درك البيان و لي في الأصول المشرقية خوض عظيم في التشكيك ثم في الكشف

و أما في النبات فالبيان أصعب و إذا لم يكن ثابتا كان تميزه ليس بالنوع فيكون بالعدد ثم كيف يكون بالعدد إذا كان استمراره في مقابلة الثبات غير متناه القسمة بالقوة و ليس قطع أولى من قطع فكيف يكون عدد غير متناه متجددا في زمان محصور؛

     فلعل العنصر هو الثابت ثم كيف يكون العنصر ثابتا و ليس الكم يتجدد على عنصر واحد بل يرد على عنصر بالتغذية

     فلعل الصورة الواحدة يكون لها أن تكسبها و تلبسها مادة و أكثر منها و كيف يصح هذا و الصورة الواحدة معينة لمادة واحدة

     و لعل الصورة الواحدة محفوظة في مادة واحدة أولى تثبت إلى آخر مدة بقاء الشخص و كيف يكون هذا و أجزاء النامي يتزايد على السواء فتصير كل واحدة من المتشابهة الأجزاء أكثر مما كان- و القوة سارية في الجميع ليست قوة البعض أولى بأن تكون الصورة الأصلية دون قوة البعض الآخر

     فلعل قوة السابق وجودا هو الأصل‌ و المحفوظ لكن نسبتها إلى السابق كنسبة الأخرى إلى اللاحق فلعل النبات الواحد بالظن ليس واحدا بالعدد في الحقيقة بل كل جزء ورد دفعة هو آخر بالشخص متصل بالأول

     أو لعل الأول هو الأصل يفيض منه الثاني شبيها له فإذا بطل الأصل بطل ذلك من غير انعكاس

     و لعل هذا يصح في الحيوان أو أكثر الحيوان و لا يصح في النبات لأنها لا تنقسم إلى أجزاء كل واحد منه قد يستقل في نفسه

     أو لعل للحيوان أو النبات أصلا غير مخالط لكن هذا مخالط لكن هذا مخالف للرأي الذي يظهر منا

     أو لعل‌ المتشابه في الحس غير متشابه في الحقيقة

     أو لعل النبات لا واحد فيه بالشخص مطلقا إلا زمان الوقوف الذي لا بد منه-

فهذه أشراك و حبائل إذا حام حواليها العقل و فرع إليها و نظر في أعطافها رجوت أن يجد من عند الله مخلصا إلى جانب الحق انتهت عبارته.

 

مورد یازدهم: شما بر این باور هستید که نفس در ابتدا عقل بالقوه است مراتب عقل نظری ۴ مرتبه است به ترتیب؛ عقل بالقوه وبالملکه و بالفعل ومستفاد می باشد مشاء گوید: نفس در ابتدا عقل بالقوه وبالملکه است و وقتی که تعقل نظریات برایش فعلیت می یابد با ادراک کلیات عقل بالفعل می شود این که ابتدا عقل بالقوه است به این معنا است که نفس در ابتدا مجرد نیست و بعد با حصول معقولات برایش مجرد می شود

این سخن عجیب به نظر می رسد که موجودی غیر مجرد با حصول یک موجود مجرد برای او، مجرد شود!

این مطلب را از ابن سینا پرسیدند و ایشان در جواب گفته: این فعل «صار یصیر» در اینجا که نفس ابتدا عقل بالقوه است وبعد «یصیر مجردا» می شود این فعل در اینجا مجاز است ومعنای حقیقی آن مراد نمی باشد یعنی این طور نیست که نفس مجرد نباشد وبا حصول معنای کلی برایش مجرد گردد بلکه صار در این جا به معنای کاشفیت می باشد و نفس از اول مجرد است و با حصول مفهوم و مدرَک کلی برای او پرده از تجردش برداشته شده و کشف تجرد و می شود و تجردش معلوم می شود پیش تر در عقل بالملکه و بالقوه تجردش معلوم نبود و در عقل بالفعل تجردش معلوم می شود زیرا مُدرَک کلی مجرد است و تجرد حال کاشف از تجرد محل است ونفس ناطقه ای که محل مفهوم کلی است مجرد است زیرا حال که مفهوم است مجرد است.

جواب ملاصدرا: ابن سینا باید هم این سخن را بگوید زیرا مشاء نفس را از همان ابتدای حدوثش که همان ۴ ماهگی جنین در رحم می باشد از همان موقع ایشان به تجرد تام و عقلی نفس ناطقه قایل می باشند زیرا ایشان نفس ناطقه را روحانیة الحدوث و روحانیة البقاء می دانند ولذا باید این جا قایل به مجاز گویی شوند

اما نفس در ابتدا تجرد عقلی ندارد تجرد مثالی و خیالی دارد یعنی خیال بالفعل است و عقل بالقوه وبه واسطه تکرر ادراکات کلی و انتزاع کلی از جزئیات ومحسوسات با حرکت جوهری ارتقاء و استکمال ذاتی می یابد وتجرد عقلی می یابد و به قول ملاصدرا نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است

ملاصدرا گوید: این تعبیر صار در کلمات متقدمین آمده وبسیار زیاد است ومعدود نیست تا بتوان تاویل بردار باشد و بر مجاز حملش نمود بلکه نص و صریح در معنای حقیقی خود است

مورد دوازدهم: ملا صدرا عین عبارت ابن سینا را در این مورد در جلد ۳ اسفار اربعه عقلیه به مناسبت می آورد[1] وحکیم سبزواری هم درحاشیه آن را آورده است این مورد یک نامه نگاری بین برخی از شاگردان ابن سینا ووی است و سوالاتی پرسیده اند وابن سینا ابتدا این پرسش را تحسین می کند و گوید: من برای برخی از این سوالات جواب برهانی مستوفی دارم وبه پاسخ برخی اشاره کرده ام و جواب برخی را هم نمی دانم و اظهار عجز نموده اند

سوال درباره بقای موضوع در حرکت کمیه در نبات و حیوان است مثلا درخت از زمانی که نهال است تا زمانی که درختی تنومندی می شود تغییراتی کمی می یابد موضوع این حرکت کمی چیست؟ یا نوزادی تا زمانی که انسان کاملی شود موضوع حرکت کمی در این انسان چیست؟

جواب ابن سینا: در مورد حیوان مسأله خیلی سخت نیست ومن در اصول مشرقیه خوض عظیمی در تشکیک و بعد هم در کشف آن دارم اما در نبات جواب مسأله دشوار است

بعد ایشان طرح مسأله کرده و ۹ احتمال در موضوع باقی در حرکت کمی نبات چیست را بیان می کنند؛

طرح مسأله: تمیز نبات یعنی وحدت و امتیازش از غیر یک تمیز نوعی نیست بلکه تمیز عددی و شخصی است درخت که یک شخص از نوع نبات و درخت است واز شخص دیگر از نوع درخت ممتاز است

از طرفی هم این درخت از زمانی که نهال است تا زمانی که خشک می شود دایم در حال تغییر است تا به کمال رشد ونمو رسیده و خشک می شود حال وحدت شخصیه درخت با چه چیزی حفظ می شود؟ یعنی اصل محفوظ در این درخت کدام است؟ این شخص درخت زمانی است که نهال است یا زمانی که درخت کهنسال است؟ این ترجیح بلامرجح است

از طرفی تغییرات کمی درخت بالقوه وعددی غیر متناهی است زیرا به دوام کمیتش تغییر می یابد مثلا نهال نورس خود بالقوه قابل تقسیم است عددی غیر متناهی می یابد وچطور این عدد غیر متناهی در زمانی متناهی وجود می یابد بلاخره زمان عمر درخت ازنهالی تا وقتی که خشک می شود زمان محدودی است واشخاص غیر متناهی در این زمان نمی گنجد خلاصه ابن سینا در این بین به دنبال اصل محفوظ است که اصل محفوظ حافظ شخصیت این درخت است و وحدت شخصی و امتیاز شخصی نبات با آن حفظ می شود چیست؟

جواب ابن سینا: وی ۹ ااحتمال بیان می دارد ورد می کند؛

     اصل باقی عنصری است که نبات از آن پدید می آید

رد: با تغذیه ای که نبات انجام می دهد عنصر روی عنصر قرار می گیرد ویک عنصر مثل آب و هوا و خاک از همان اول تا آخر باقی نمی ماند

     اصل محفوظ و حافظ وحدت صورت واحدة یعنی صورت نوعیه نباتیه است با این بیان که این صورت نوعیه نباتیه تا زمانی که در نبات پیدا نشده است در یک ماده ای است مثلا در مثل بذر ودانه و تخم است وبعد به گیاه و نبات تبدیل می شود ولی بعد که نبات می شود در مواد مختلف خواهد بود اما یک صورت نباتیه مختلف است

رد: صورت واحدة مُعین ماده واحده است یعنی یک ماده با یک صورت تعین ووجود می یابد وماده دیگر با صورت دیگر تعین می یابد ومواد مختلف با یک صورت نباتیه واحده تعین بیابد

     اصل محفوظ و حافظ وحدت صورت واحده با ماده واحده باشد یعنی همان صورتی که از اول با یک ماده ای در نبات پیدا شد تا آخر محفوظ می باشد وتا نبات هست آن صورت هم هست

رد: این سخن پذیرفتنی نیست زیرا ماده نبات به دوام عوض می وشد و به تبع آن صورتی هم که در این ماده است آن هم عوض می شود زیرا نبات دایما رشد می کند و بزرگ می شود زیادت می یابد اما زیادتی و نمو در درخت علی السویه است وبه نحو تشابه می باشد با حیوان و انسان فرق می کند که اول استخوان است و بعد خون و گوشت و پوست و... می یابد وازدیاد آن علی السویه و به نحو مشابهت نمی باشد واجزاء با هم تشابه ندارند اما در گیاه رشد علی السویه وبه تشابه است این ماده نبات که به نحو تساوی رشد می کند صورت نوعیه نباتیه ساری در این ماده واجزاء هم عوض می شود صورت باقی وثابت نمی ماند واین احتمال هم مردود است زیرا هر صورت را بگویی اصل محفوظ است ترجیح بلامرجح است

     اصل محفوظ و حافظ وحدت همان صورتی است که سابق است

رد: آن صورت سابق اصل محفوظ نیست زیرا آن صورت نسبت به قبلی لاحق است

     اصل محفوظ و حافظ وحدت صرف گمان ما است وشخص واحد نمی باشد بلکه اشخاص متعدد ومتصل به یکدیگر است که آن ها هم دفعة واحده پیدا می شوند در نهال بودن یک شخص و وقتی بزرگتر می شود شخص دیگری پدید می آید

     اصل محفوظ و حافظ وحدت صورت اول نباتی است

رد: این احتمال را در حیوان می توان گفت آن هم در بیشتر حیوانات اما در نبات نمی توان این احتمال را مطرح نمود صورت اصلی را در حیوان و انسان می توان گفت وسخن از اجزای اصلیه به میان آورد مانند استخوان وسلول های بنیادین مثل متکلمین که استخوان را باقی می داند اما در نبات نمی توان از اجرای اصلی و غیر اصلی زد زیرا رشد نبات علی السویه است بیشتر حیوانات هم مراد آن حیواناتی است که با توالد بوجود می آید نه با تولید یعنی از حیواناتی که از اب و ام پدید می آید نه حیوانات تخم گذار و هرمافرویدیت

     اصل محفوظ و حافظ وحدت اصل و یک موجود مجرد است

ملاصدرا این احتمال را درست می داند اما ابن سینا این را قبول ندارد و رد می کند زیرا وی حیوان ونبات را مجرد نمی داند ونفس مجرد برایشان قایل نیست

     اصل محفوظ و حافظ وحدت تشابه اجزای نبات حسی است نه حقیقی واقعی تا بتوان در نبات اجزای اصلی و غیر اصلی درست کرد در ظاهر اجزای نبات با هم متشابه اند و شبیه هم اند اما در واقع تشابهی شاید نباشد و آن هم شاید اجزای اصلی و غیر اصلی دارد واجزای اصلی حافظ وحدت است

     اصل محفوظ و حافظ وحدت در زمان وقوف نمو و رشدش پیدا می شود تا زمانی که رشد نبات متوقف نشده وحدت شخصی ندارد تا دنبال موضوع باقی بگردیم ولی تا رشد متوقف شد واندازه اش تغییر نکرد وحدت شخصی می یابد.

 


[1] اسفار اربعه عقلیه جلد ۳ ص۹۰ تا ۹۲.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo