< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد ملاصدرا بر نظریه دوانی در معاد جسمانی

و أقول: كلام هذين الفاضلين في غاية السخافة و الركاكة مع أنه أقرب إلى الصواب من كلام غيرهما من أهل الكلام في هذا الباب و ذلك لوجوه.

الأول: أنه مبني على أن شخص زيد لم ينعدم منه بالموت إلا نسب و إضافات بين أجزائه و نظم و ترتيب بين أعضائه فيلزم أن تكون الحياة من مقولة المضاف[1] و هو ظاهر الفساد.

و الثاني: كون أجزاء زيد مثلا منحصرة في الجواهر الفردة لا يلزم أن تكون تلك الجواهر إذا ركبت تكون زيدا سواء كان تركيبا و ترتيبا مطلقا على أي وجه كان أو على نظم مخصوص

     و إلا لزم على الأول أنها لو ركبت منها كرة مصمتة كانت هذه الكرة زيدا

     و على الثاني أن يكون زيدٌ الميت في بعض من الأحيان حيا إذا وقعت أجزاؤه على هذا النظم مع كونه ميتا سواء كان هذا التركيب جزءا منه أو شرطا خارجا عنه-

و المحقق الطوسي لم يذهب و لا غيره من العقلاء القائلين بنفي الهيولى إلى أن الجسم المعين- الذي هو فرد للجسم المطلق بالمعنى الذي هو جنس لا بالمعنى الذي هو مادة[2] لا ينعدم بالتفريق إنما الذي لا ينعدم عندهم هو الجسم بمعنى المادة و هو الذي يكون مستمر الوجود في مراتب الاتصالات و الانفصالات لا ما هو الجسم بالمعنى الجنسي الذي لا وجود له محصلا إلا بصورة[3] أخرى مقومة له مخصصة لطبيعته الجنسية تخصيصا تُميِّزه من بين سائر الأنواع تميزا ذاتيا

و قداتفق جمهور الحكماء و أتباعهم على أن الجسم بما هو جسم مطلق- لا وجود له في الأعيان و لا الجسم المعرى عن كافة الصور الكمالية مما يمكن أن يوجد في الخارج و إنسانية الإنسان ليست بمجرد الجسمية و إلا لكان كل جسم إنسانا و كذا زيدية زيد ليس بمجرد أجزاء مادية كيف كانت[4] و إلا لكان إذا صارت تلك الأجزاء متفرقة متباعدا بعضها عن بعض في أطراف العالم زيدا و كيف يصح لعاقل أن يذهب- إلى أن جسما مخصوصا كهذا الفرس إذا قسم أقساما و فرقت أجزاؤه كان بعينه باقيا حال التفرق.

 

ملاصدرا 2 نظریه از متکلمین را درباره معاد جسمانی نقل کرده وگفت: با وجود این که این دو تحقیق درست نیست اما از دیگر سخنان متکلمان بهتر است ایشان 3 اشکال بر این دو تحقیق وارد می کند ودلیل بطلان را این گونه بیان می دارد

قبل از بیان اشکالات 2 نکته بیان می شود؛

نکته نخست: ملاصدرا این اشکالات را نسبت به این دو تحقیق توزیع نمی کند و3 اشکال بر این دو تحقیق مشترکا بیان می شود اما با توجه به محتوا روشن می شود که اشکال نخست به تحقیق اول است و دوتای دیگر به محقق دوانی وارد می شود

نکته دوم: نقد ملاصدرا در ظاهر 3 اشکال است اما با نظر به محتوا اشکال دوم خود متضمن 2 اشکال است و در مجموع 4 اشکال می شود که بر تحقیق دوم از دوانی 3 اشکال مستقل بیان می شود.

اشکال به تحقیق اول: خلاصه نظر اول این بود که بقا و شخصیت شخص وحیات شخص که مثلا زید، زید باشد چه الان که هنوز نمرده و چه در معاد که قرار است زنده شود این به 2 چیز بستگی دارد؛

    1. اشخاص اجزایی که دارد:

     مادةً وصورةً

     بدناً وروحاً

    2. نوع نسبت و ترکیبی که بین این اجزء است ویک ترتیب وضعی وچیدمانی بیابند که اگر این ترتیب بین اشخاص اجزاء باشد شخص زید باقی است و حیات دارد واگر نباشد به معنای انعدام و فانی شدن زید است ودیگر زید نابود است و حیاتی ندارد ومنعدم می شود و تحققی ووجودی نخواهد داشت

حال اشکال ملاصدرا این است که لازم می آید؛

     حیات از مقوله اضافه باشد

     یا حیات از مقوله وضع باشد

اگر نسبت بین اجزاء و ماده وصورت بدن زید برقرار باشد واجزای بدن زید صورت مخصوصی پیدا بکند ونظم و ترکیب ونسبت و ترتیب مخصوصی بین آن ها برقرار شود یا بین بدن و روح زید نسبت مخصوصی برقرار شود شخصیت زید باقی است و حیات دارد و درنتیجه حیات از مقوله اضافه یا وضع می شود

اما این که حیات از مقوله اضافه یا وضع باشد ظاهر الفساد است زیرا حیات صفتی است که منشأ درک و فعل می شود و جمع بین ادراک وفعالیت است ودرک وادراک بنابر نظریه مشهوور از مقوله کیف نفسانی است برخی از حکماء گویند: از مقوله انفعال است وفعل هم که از مقوله أن یفعل است و هیچ کدام از مقوله اضافه یا وضع نمی باشند

البته یک نظریه غیر مشهوری مربوط به کاتبی قزوینی و فخر رازی هست که علم را از مقوله اضافه گرفته اند که البته درست نمی باشد

سه اشکال هم بر محقق دوانی وارد می شود از این جهت که 3 محور در تحقیق ایشان بود؛

    1. نظر متکلمین مبنی بر جوهر فرد که جسم متشکل از جواهر افراد واجزاء لایتجزی است این اجزاء با مرگ متفرق می شود و در معاد دوباره در کنار هم قرار می گیرند

    2. طبق نظر کسانی که منکر هیولی هستند و ایشان حکمای اشراق از جمله محقق طوسی صاحب تجرید است ایشان جسم را متشکل از صورت جسمیه می دانند و ماده و هیولی را انکار می کنند وبا مرگ جسم تکه تکه می شود در معاد دوباره اجزاء در کنار هم قرار می گیرند

    3. به نقل از قیل که مشهور مشاء است نظری بیان شده که جسم از ماده و صورت تشکیل می شود وگوید: اجزای مادی در زمان حیات شخص با صورتی وجود داشتند وبا مرگ آن صورت را از دست می دهند اما آن اجرای متفرق باقی اند و درمعاد صورتی نزدیک به آن صورت قبلی پیدا می کنند واشکال به تناسخ شد که روح قبل تر در اجزای مادی با یک صورتی بودند و در معاد به همان اجزای مادی با صورتی نزدیک به آن منتقل می شود و دوانی این را تناسخ ندانست ولی ملاصدرا آن را تناسخ می داند

اشکال اول بر دوانی: این اجزایی که بدن زید را تشکیل می دهند آیا؛

     این اجزاء با هر نظم وترتیبی که کنار هم قرار بگیرند بدن زید را تشکیل می دهند

     یا با نظم و ترتیب مخصوصی؛ این قسم خود دو فرض دارد؛

    1. آیا آن نظم و ترتیب بین اجزاء جزء زید و در داخل آن است؟

    2. یا خارج از زید و شرط آن است؟

در مجموع 3 فرض می شود؛

     این اجزا با هر نظم و ترتیبی که کنار هم باشند زید را تشکیل می دهند

     بلکه با نظم و رابطه و نسبت خاصی در کنار هم قرار بگیرند مثلا قلب در جایی، مغز جایی و این هم در داخل زید است یعنی زید مرکب از اجزای لایتجزی است با نظم و ترتیب بین اجزاء

     این نظم خارج زید و شرط آن است و بدن زید فقط اجزای لایتجزی است اما شرط وجود زید این است که بین این اجزاء باید نظم و رابطه ونسبت خاصی برقرار باشد

ملاصدرا گوید:

     بنابر فرض اول؛ لازم می آید اگر این اجزای لایتجزی که بدن زید را تشکیل می دهند به صورت یک کره توپُر باشد که بدن زید را تشکیل می دهد و بازهم زید تشکیل شود درحالی که بدن زید نسبت خاص دارد و سر در بالا ودست ها در طرفین و پا در پایین و ... است واگر اجزای لایتجزی مثل تراکم کره واری باشد این توده کذایی زید نیست

     بنابر صورت دوم وسوم؛ نظم مخصوصی که حال یا جزء باشد یا شرط، در این صورت لازم می آید زیدی که مرده است قبل از آن که اجزای بدنش متلاشی بشود بازهم زید زنده باشد زیدی که ترتیب خاصی دارد و هر عضوی در جای خاصی قرار دارد وزید را ترکیب و تشکیل می دهد وقتی زید زنده است این اجزاء هست با همان نظم و ترتیب در مرگ هم همین نظم و ترتیب وجود دارد اما زید زنده نیست با وجود این که شرط زنده بودنش که اجزای در نظم خاص می باشد محقق است

اشکال دوم بر دوانی: شما معاد جسمانی را طبق دیدگاه منکران هیولی، مثل اشراقیون و خواجه که جسم را بسیط می دانند و تنها از صورت اتصالی که متصل بالذات است که جسم را بوجود می آورد و هیولی و صورت را تشکیل دهنده جسم نمی دانند وبا مرگ جسم تکه تکه شده ومتفرق می شود و در معاد جسمانی باز به هم چسبانیده شده ودو صورت اتصالی در معاد یکی می شود

حال اشکال این است که منکران هیولی اولی چه مثل خواجه و چه عاقل دیگری، ایشان هرگز نمی گویند که با مردن جسم به معنای جنسی و لابشرط معدوم نمی شود بلکه جسم به معنای ماده و جسم به شرط لا را می گویند معدوم نمی شود؛

     جسم انسانی که با مردن معدوم نمی شود جسم به معنای ماده است که جسم به شرط لا است یعنی جماد

     نه جسم به معنای جنسی که جسم لابشرط است وجنس انسان است

با مرگ جنس انسان هم معدوم می شود یعنی بعد از مرگ این طور نیست که زید این جسم و بدنی که این جنس زید بود وبا فصلی که روح زید باشد متحقق بود و با صورت نوعیه ای که نفس زید باشد وجود داشت آن نیست و با مفارقت روح از بدن از بین رفته است این پیکری که در مرگ تجهیز و تدفین و غسل و کفن شود آن بدن زید که جنس او بود و با فصل زید یعنی روح او وبا صورت نوعیه زید یعنی نفس او تحقق داشت، نمی باشد این پیکره یک جماد است یک جسم بشرط لا وماده است واحترمات شرعی هم به اعتبار "ماکان" است والا این میت صرفا یک جماد است زیرا او بدون فصل و صورت نوعیه تحققی نمی یابد ووجود ندارد تا زید زنده بود با صورت نوعیه که نفس زید بود تحقق داشت وبعد از مرگ با صورت نوعیه جمادیه تحقق خواهد داشت مثل یک پاره سنگ است و دیگر زید نمی باشد واگر بنا بود انسانیت انسان به جسمیت او باشد یعنی به مجرد جسمیت بوده باشد حال چه روح باشد یا نباشد در این صورت لازم می آمد هر جسمی انسان باشد درحالی که چنین نمی باشد و یا این اجزای مادیه بدن متفرق وپراکنده در اطراف عالم می شود هرگز نمی توان گفت اجزا وجسم زید باقی است زیرا در سراسر عالم به صورت پراکنده وجود دارد اگر بدن اسبی اجزایش متفرق گردد وهر جزئی در جایی از عالم قرار گیرد هیچ عاقلی نمی گوید این بدن اسب باقی است زیرا اجزایش در اطراف عالم پخش است

اشکال سوم بر دوانی: بر محور تناسخی که دوانی مطرح کرداین ایراد مطرح می شود.


[1] . یا حیات از مقوله وضع باشد.
[2] . جسم به شرط لا.
[3] . فصل همان صورت نوعیه استبه قول حکیم سبزواری: إن الفصول صورة نوعیة.
[4] . یعنی با صورت نوعیه نفس باشد یا با جماد باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo