< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجمال بیان کیفیت صور اخروی

    1. ألا ترى أنه كلّما استراحت النفس من؛

     الاشتغال

     و الحركات الضرورية في حفظ هذا البدن المجتمع من الأمور المتنافرة المتداعية إلى الانفكاك

     و تعطلت الحواس الظاهرة عن فعلها- إما؛

     بالنوم

     أو الإغماء

     أو بانصراف توجه النفس عن استعمالها إلى الجنبة العالية بقوة فطرية-

     أو مكتسبة اغتنمت الفرصة

و رجعت إلى ذاتها بعض الرجوع لا كله لأن القوى الطبيعية و النباتية و غيرها مستعملة و إلا لحدث الموت و تعفن البدن برطوباته فبهذا الرجوع أصبحت النفس مخترعة للصور مشاهدة إياها بحواسها التي في ذاتها بلا مشاركة البدن- فإن لها في ذاتها؛

    1. سمعا

    2. و بصرا

    3. و شمّا

    4. و ذوقا

    5. و لمسا

إذ لو لم تكن لها في ذاتها هذه الخمسة- فكيف يكون الإنسان حالة النوم أو الإغماء يبصر و يسمع و يشم و يذوق و يلمس مع أن حواسه الظاهرة معطلة عن إدراكاتها بل هي أتم و أصفى لأن هذه كالقشور لها.

و كما أن هذه الخمسة البدنية ترجع إلى حس واحد هو الحس المشترك فجميع حواس النفس و قواها المدركة و المحركة ترجع إلى قوة واحدة هي ذاتها النورية الفياضة بإذن الله و بحوله و قوته و يصير حال رجوعها من هذا العالم إلى ذاتها إدراكها للأشياء عين قدرتها- فإذا كان رجوعها إلى ذاتها و هي بعد متصرفة في البدن بعض التصرف منشأ اختراع الصور على هذا المنوال[1] فما ظنك إذا انقطعت العلائق و العوائق كلها و رجعت إلى ذاتها و ذات مبدعها كل الرجوع[2]

    2. ثم أولا تنظر و لاتتأمل في أن هذه النفوس الإنسانية كلما كانت أتم قوة و أقوى تجوهرا وأقل مزاحمة و معاوقة لقواها؛

     إما لفتورها و ضعفها كما؛

     للمجانين

     و المرضى

     أو بسبب آخر قدسي كما للأنبياء و الأولياء

     أو باستعمال أمور مدهشة للحواس- محيرة لها كما للكهنة و السحرة

كانت ملاقاتها للصور الغائبة و مشاهدتها إياها أقوى- و تأثيرها رغبة و رهبة و تلذذا و تألما أكثر و أعظم.

 

ملا صدرا گفت: با رخ دادن 3 اتفاق در مورد نفس که اگر اشتغالات را کنار بگذارد و توجهش در ذات خود متمرکز شود وقوا بدنی هم تعطیل گردد اکنون هم صور غیر مادی و مجرد نفس وجود خارجی می یابند بر این معنا دو شاهد بیان می کند؛

شاهد نخست: اگر نفس برای اشتغالات ضروری که برای حفظ بدن دارد، زیرا نفس اشتغال به حفظ بدن دارد یعنی یک اشتغالاتی ضروری و لازم است که نفس نسبت به بدن و حفظ آن داشته باشد زیرا بدن از متضادات ومتنافرات ترکیب شده است در بدن هم آب است وهم حرارت و آب و آتش بین السنه عوام معروف است که دو چیزی است که کمال ضدیت بین آنها برقرار است وعوام در این مورد مثال به آب و آتش می زنند این دو عنصر که بدن را ساخته است اگر نفس بدن را حفظ نکند وبدان اهتمام نداشته باشد متنفرات و متضادات مستدعی جدایی و انفکاک اند تا هر کدام به اصل خود برگردند؛

تن خاکی آخر شود جزء خاک    خوش آن کس که پاک آمد و رفت پاک

 

ودیگر عنصر ها به موطن و اصل خود باز می گردند حال که کنار هم قرار گرفته و از هم منفک نمی شوند از این روی است که نفس اشتغال به حفظ آن ها دارد و نمی گذارد از هم بپاشند و منفکک شوند و آن را حفظ می کند

حال اگر نفس از این اشتغالات ضروری در حفظ بدن به استراحت بپردازد و اگر حواس ظاهره تعطیل شود که در 4 صورت این رخداد حاصل می شود؛ در خواب واغما ودر برخی از نفوس که فطرتا و جبلةً که در خلقت توجه به جهت بالا و تجرد دارند ودر ریاضت و تمرین خاص نفس از استعمال حواس ظاهره، نفس متوجه عالم تجرد می گردد که عالم ذات ووجود نفس است زیرا نفس موجود مجردی است در این 4 صورت این دو اتفاق تحقق می یابد با استراحت نفس و تعطیل حواس آن نفس یک رجوع اندک و تا حدودی به عالم خود که عالم تجرد است می یابد و به خویشتن خود باز می گردد.

تا حدودی از این روی که در همین هنگامی که نفس در این 4 صورت قوای طبیعی بدن کار می کنند رگهای نابض کار خود را می کند و نبض وحرکت آن را انجام می دهد یا در خواب هضم غذا بهتر صورت می گیرد ویکی از غایات خواب تجوید هضم غذا می باشد

در بازگشت کامل نفس موت حاصل برای بدن می شود وبا رطوبت های در اعضای بدن متعفن و گندیده می شود

وقتی نفس به ذات خود رجوع یافت صوری را اختراع می کند که به توسط متخیله که همان متصرفه در خدمت واهمه می باشد اختراع می شود وبا حواسی که در ذات خود نفس وجود دارد وبا باصره و شنوایی وبویایی وچشائی و لامسه خود نفس آن صور اختراعی را که خود اختراع نموده را مشاهده می کند اگر حواس در خود نفس نباشد وخود باصره و سامعه و ... نداشته باشد پس در خواب نفس با چه قوه ای می بیند و می شنود؟ زیرا حواس حیوانی تعطیل است

پس معلوم می شود با وجود تعطیلی حواس ظاهره باز هم این صور را مشاهده می کند زیرا در ذات خود نفس این حواس هستند و اتفاقا این حواسی که در ذات خود نفس هستند کامل تر وقوی تر از حواس ظاهره اند و مَثَل آنها مثَل قشر و پوست است و حواس ذات نفس مغز و لُب حواس ظاهره می باشند زیرا الان هم که حواس ظاهره احساساتی را انجام می دهند باز به واسطه حواسی است که در ذات نفس است و اگر این حواس در ذات نفس نبودند این حواس ظاهره این احساسات را نداشتند

پس همان طور که همه حواس ظاهره در حس مشترک یا مجمع الحواس جمع اند تمام قوای بدنی اعم از مدرکه و محرکه نفس همه در ذات عالم قادر نفس جمع اند

بعد ملاصدرا می گوید: در حال رجوع نفس به ذات خودش ادراک نفس عین قدرت وایجاد نفس می باشد زیرا الان که نفس مشغول تدبیر بدن است ادراک ما عین قدرت و ایجاد ما نمی باشد بلکه می توانیم ادراک داشته باشیم ولی ایجاد و حرکتی نداشته باشیم تصور رفتن به مکانی را بنمایم ولی اقدام نکنم این راه پیموده نمی شود ونفسی که مشغول بدن است ادراک عین قدرت نیست ادراک یک مرحله تصور فعل و تصدیق به فایده فعل است که ادراک می باشند بعد شوق واشتیاق که شوق مؤکد و اراده می دهد و بعد حرکت در عضلات و ماهیچه های بدن صورت می گیرد وقوه منبث در عضلات به جنبش در می آید تا فعلی در خارج ایجاد گردد اما در خواب و اغما این طور نیست وهمان ادراک نفس همان قدرت و ایجاد فعل نفس است زیرا ادراکی که در بیداری و تدبیر نفس داریم ادراک حصولی است اما ادراک در خواب و اغما ادراکی حضوری است لذا ادراک با قدرت و فعل و ایجاد یکی می باشد

بعد ملاصدرا در پایان شاهد نخست می گوید: وقتی نفس درحالی که به تعبیر ایشان بعض رجوع به ذات خود یافته و به عالم مجرد خود بازگشته است می تواند صوری را اختراع کند و آن صور را مشاهده کند و ادراک آن صور با قدرت بر آن که ایجاد وفعل صور است که یکی باشد حال گمان شما به نفسی که کل رجوع و تمام رجوع به ذات خود وعالم مجرد خود یافته است چگونه خواهد بود؟ وچطور نتواند صوری را در خارج ایجاد ودر خارج مشاهده کند؟

شاهد دوم: نفوسی که قوتی دارند یعنی قوت از این جهت که مزاحمت قوا وحواس بدنی نسبت به آن نفوس کمتر است نفوسی که جوهر و ذات قوی دارند مزاحمت کمتری از حواس وقوا برای آن نفوس پدید می آید حال این قوت یا به این خاطر است که این نفوس قوا وحواسشان ضعف و فتور وسستی دارد یعنی اشکالی در قوا و حواس بدنی آن ها است لذا کمتر برای نفس مزاحمت ایجاد می کنند؛

     مانند مجانین و بیماران که با تب بالا حواسش ضعیف شده و لذا مزاحمتش برای نفسش کمتر است

     یا این که مزاحمت کمتر برای نفس به واسطه تایید الهی و به سبب قدسی است مانند انبیاء و اولیاء که حواس قوی دارند بلکه با تایید فرشتگان الهی و با سبب قدسی نفوسشان قوت دارد و حواس مزاحمت کمتری برایشان ایجاد می کند

     یا این که مزاحمت حواس برای نفس به واسطه حرکاتی که مُحیّر حواس باشد صورت بپذیرد یعنی کسانی کارهایی انجام دهند که باعث دهشت وتحیر حواس شده و مظان ها را از کار بیندازد مانند کاهن ها و ساحران

شیخ ابن سینا در اشارات نقل کرده: عده ای نزد پیشگو می رفته و از او می خواستند پیشگویی کند کاهن در بیابان چنان با سرعت می دوید که زبانش از دهانش بیرون می آمد وحواسش را سرگردان و تضعیف می شد سپس ایشان صوری که غایب و مخفی از دیگران است را مشاهده می کنند ومشاهده ایشان نسبت به آن صور قوی تر نسبت به صور محسوس می باشد ورغبت و رهبتی که از مشاهده این صور به این نفوس دست می دهد والتذاذ و تألمی که از مشاهده این صور درک می کنند به مراتب بیششتر از ادراک صور محسوس خارجی است وآن کاهن که با دویدن حواسش سرگردان می شد مشاهدات غیبی را تعریف می کرد و دیگران آن پیشگویی ها را به سرعت یادداشت می کردند

پس اگر نفس؛

    1. شواغلش از بین برود

    2. همتش در خودش جمع شود

    3. قوای بدنی او از فعلش عزل شود

صورت مجردی که تصور می کند به یک موجود خارجی تبدیل می شود.


[1] . که علمش عین قدرتش باشد و علم وادراک نفس در این منوال حضوری است نه حصولی.
[2] . که در حال مرگ رخ می دهد و نفس به تمامی به ذات وعالم مجرد خود باز می گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo