< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معاد در قرآن

     و في القرآن من الآيات؛

    1. ما تدل على أن أفراد البشر يبعثون على صفة التجرد و الفردانية كقوله تعالى‌: «كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً» و أن الناس يحشرون كما خلقهم الله أول مرة لقوله تعالى: ‌« كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ‌»[1]

    2. و في بعضها ما يدل على أنهم يكونون على صفة التجسم كقوله تعالى:‌« يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ‌» و قوله تعالى:‌ « يَوْمَ يُحْمى‌ عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ»‌ و كذلك سؤال إبراهيم ع عن الله تعالى: ‌« رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى»‌ و الجواب بقوله تعالى:‌ « فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ» الآية و قول عُزير كما حكى الله عنه: «أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ‌» الآية و مكث أصحاب الكهف في النوم ثلاثمائة و تسع سنين و قول الله فيهم: « وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ»‌ کهف 21

فبعض هذه النصوص يدل على أن المعاد للأرواح و بعضها على أنه للأبدان و قد جل كلام الله و كتبه النازلة على رسله عن أن يشتمل على التناقض و سنشير إلى وجه الموافقة- و قد وقع شبه هذه الأخبار المنقولة عن الكتب الإلهية منقولا في الأحاديث النبوية-

و كذا في كلام أساطين الحكمة المقتبسين أنوار علومهم من مشكاة النبوة و مبادي الوحي- دون متأخريهم المقتصرين على البحث مثل ما ذكر قال سقراط معلم أفلاطون:

     و أما الذين ارتكبوا الكبائر فإنهم يلقون في طرطاوس و لا يخرجون منه أبدا

     و أما الذين ندموا على ذنوبهم مدة عمرهم أو قَلَّت آثامهم و قصرت عن تلك الدرجة فإنهم يلقون في طرطاوس سنة كاملة يتقدون ثم يلقاهم الموج إلى موضع ينادون خصومهم يسألونهم الحضور على القصاص لينجوا من الاتقاد فإن رضوا و إلا أعيدوا إلى طرطاوس و لم يزل ذلك دأبهم إلى أن يرضى خصومهم عنهم

     و الذين كانت سيرتهم فاضلة يتخلصون من هذه المواضع من هذه الأرض و يستريحون من هذه المحابس و يسكنون الأرض النقية.

قال المترجم: طرطاوس شقٌّ كبير و أُهوية يسيل إليه الأنهار على أنه يصفه بما يدل على التهاب النيران كما في قوله تعالى:‌ «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ»‌ و قوله: ‌« وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ».

 

در کتاب های آسمانی کمتر از معاد بحث شده است در تورات کنونی هیچ بحثی از معاد نیامده است گویا در ملحقات مانند کتاب دانیال بحثی شده است در انجیل هم فقط به معاد روحانی پرداخته است اما در قرآن دو دسته آیات وجود دارد؛

    1. معاد را برای نفس وروح اثبات می کند در مانند «کما بدأکم تعودون» که این آیه به این بیان اثبات معاد نفس وروح می کند که؛ همان طور که در قوس نزولی وجود از خدا آغاز وجود کردید در قوس صعودی هم به خدا بازگشت خواهید کرد همان طور که انسان در ابتدا از خدا آغاز وجود کرد و با گذر از مراتبی مانند عالم تجرد دوباره به همان عالم تجرد باز خواهد گشت

یا این که ملاصدرا در عبارت داشت؛ «کما خلقکم اول مرة» یعنی سخن از خلقت اولیه در همین عالم است واین خلقت به نحو ابداع است نه به نحو تخلیق و تکوین در مورد آفرینش آدم اولیه به نحو ابداع است کما این که اصل آفرینش عالم به نحو ابداع است و از ماده سابقه ای نیست

اول مرة که ملا صدرا می گویدیاد آور اشعاری به خوانش آشیخ صدر الدین ربانی از ناصر خسرو است؛

مردکی را به دشت گرگ درید    زان بخوردند کرکس و زاغان

آن یکی رید بر سر سنگی    و آن یکی رید بر سر شاخان

این چنین کس به حشر زنده شود؟    تیز بر ریش آدم نادان

 

مرحوم محقق طوسی جواب داده است؛

این چنین کس به حشر زنده شود    گرچه اعضای او شود جو جو

نیست ز اولین بار مشکل تر    تیز بر ریش ناصر خسرو

 

    2. آیاتی که معاد را برای بدن هم اثبات می کنند در مانند آیه شریفه؛ «فخذ اربعة من الطیر»

حضرت ابراهیم ع از خدا کیفیت احیای موتی را خواست خدا فرمود: 4 پرنده را بگیر و بکش و گوشت آن ها را در هم بیامیز و 4 قسمت کرده و هر کدام را در بالای کوهی قرار بده سپس هر کدام را بخوان با شتاب نزد تو می آیند؛

این 4 پرنده؛

    1. طاووس: مظهر خودنمایی و زیبایی و تکبر است

    2. خروس: مظهر تمایلات شدید جنسی است

    3. کبوتر: مظهر لهو و لعب و بازیگری است

    4. کلاغ: مظهر آرزو های دور ودراز است

در خصال صدوق در باب اربعة روایتی نقل شده که این 4 مرغ؛ کرکس و طاووس و اردک و کلاغ بوده است ملای رومی در مثنوی گوید:

بط وطاووس است و زاغ است و خروس    این نشانه چار مرغ اندر نفوس

بط حرص است و خروس آن شهوت است    جاه چون طاووس و زاغ أُمنیة است

خلق را گر زندگی خواهد ابد    سر ببر زین چار مرغ شوم و بد

 

حضرت ابراهیم چنین کرد و بعد مرغ ها را خواند و زنده شده وشتابان به سوی او پرواز کردند لذا معاد برای همین جسد است

وداستان حضرت عُزیر در همان سوره در آیه قبل از 4 پرنده ابراهیم بیان شده است ایشان از روستایی ویرانه گذر نمود در حالی که دو میوه انگور و انجیر همراهش بود وپرسید: خدا چگونه این ها را پس از مرگ زنده می کند؟ خدا او را 100 سال میرانید وبعد زنده کرده و به او گفت به غذا ونوشیدنی بنگر و به مرکب خود نگاه کن که چگونه او را بر می انگیزانیم

نمونه پایانی خواب اصحاب کهف است که 309 سال در خوابی عمیق فرو رفتند بعد خداوند مردم را از جریان این خواب آگاه کرد تا بدانند که وعده قیامت حق است و روزگاری فرا می رسد تا بفهمند که وعده معاد ثابت و قطعی است ورستاخیز بی ترید وضرورة خواهد آمد

بعد می گوید: شأن کتاب های آسمانی مثل قرآن که معجزه جاوید و باقی تا روز قیامت است اجل از این است که مشتمل بر تناقض باشند و چندگانگی و در بیان هر مطلبی از جمله معاد داشته باشند این دو دسته آیات در معاد با هم منافاتی ندارد و در ادامه ملاصدرا 2 وجه جمع در این مورد بیان می کند

سپس می گوید: این داستان دوگانگی در امر معاد در احادیث نبوی و در کلمات بزرگان حکمت هم چنین وارد شده است بزرگان حکمت علوم خود را از پیامبران الهی اخذ کرده اند در کتاب کشف الاسرار امام راحل آمده است که حضرت داود و حضرت سلیمان بین یونان و فلسطین می زیسته اند حمکای یونان از ایشان حکمت را آموخته اند استاد فقید هم از فهرست ابن ندیم هم همین مطلب را نقل می کردند اساطین حکمت انوار علوم خود را از انبیاء اقتباس کردند و این شعله بر گرفته شده از سرچشمه وحی و نبوت است

ملاصدرا گوید: در کلمات اساطین حکمت هم دو گونه سخن گفته شده است که معاد را برای بدن و جسد و گاه فقط برای روح بیان کرده اند وایشان دو نمونه بیان می کند؛

بیان سقراط: وی انسان ها را به 4 دسته تقسیم می کند؛

    1. کسانی که مرتکب کبایر شده اند: ایشان را در وادی جهنم که به آن طرطاووس می گویند انداخته شده و هرگز از دوزخ خارج نمی شوند مقصود او از کبایر کفر و شرک است که؛ « إِنَّ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا (48)» فقط کفار و مشرکین مخلد در دوزخ اند

    2. کسانی که از گناهان در مدت عمر خود پشیمان شده اند؛ در ادامه بیان تکلیف این عده خود سقراط با قرینه ای که وجود دارد لابد مقصود که صرف پشیمانی از گناهانی است که مربوط به حقوق الناس می شود بدون این که حق ایشان را پرداخت کنند و حق الناسی به گردن شخص است

    3. کسانی که گناهان اندک دارند و کبیره را مرتکب نشده اند اما به خاطر همان صغایر از آن درجه بالایی که برای گروه بعدی ذکر شده محروم شده اند این دسته که البته دستشان از درجه بالا کوتاه می باشد ایشان را هم در طرطاووس می اندازند و یک سال کامل در آنجا می سوزند البته این سال دنیوی نمی باشد « وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (47)» بعد موجی آمده که- وجه آن بعد مشخص می شود- این موج ایشان را به کناری می افکند وبعد ایشان خصم های خود را که حقی بر گردن آنها دارند صدا می زنند که بیایید وقصاص شوید تا از سوختن نجات بیابید اگر خصم ها رضایت دهند نجات یابند وگرنه دوبار به طرطاووس برگردانیده می شوند و این داستان همچنان ادامه می یابد ودوباره با موجی به ساحل افتند و...

    4. کسانی که سیرت فاضله دارند: افراد نیک در معاد از تنگناهای این عالم طبیعت ودنیا خلاص می شوند در ثانی از گرفتاری های دوزخ هم نجات می یابند و در امان هستند وساکن در سرزمین مقدس وپاکیزه می شوند که درجه ای عالی خواهد بود

در این کلام سقراط دو گونه سخن است از این روی که نسبت به گروه هایی سخن از سوختن در دوزخ و برخورد موج به آنها و به کناری افکندن و از خصم های صاحب حق خود را به حضور بطلبند و تقاضای قصاص کنند این ها مربوط به معاد بدن وجسد است اما گروه 4 از گرفتاری های قبلی ها در امان اند و لذا ایشان به درجه بالاتری که بدان "ارض نقیة" می گویند دست می یابند واین دلالت به معاد نفس و روح دارد

مترجم عبارات سقراط از یونانی به عربی طرطاووس را این طور معنا کرده است : طرطاووس یک دره بزرگ وگودالی است که نهر و جویبار ها به سوی آن جاری می شوند گودالی پر از آب است وبعد توصیفش می کند که؛ زبانه می کشد وشعله ور است همان طور که در دو آیه قرآن هم آمده است؛ «واذا البحار سُجرت» در قیامت دریاها به جوش آید ودر آیه؛ «وبحر مسجور» ای بحر موقد وشعله ور است

بعد هم ملاصدرا کلامی دیگر از افلاطون نقل می کنند.


[1] . ما ز بالاییم و بالا می رویم    ما ز دریاییم ودریا می رویمما از اینجا واز آنجا نیستیم    ما بیجاییم و بیجا می رویم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo