< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظریه مدرس زنوزی در معاد جسمانی

آقا علی مدرس زنوزی یا تهرانی در باب معاد جسمانی یک نظریه ابتکاری دارند که پرداختن به آن از 3 جهت مفید است؛

    1. در باب 10 تمام اقول ونظریات مطرح پیرامون معاد جسمانی نقل شده است وبرای تکمیل این اقوال ونظریات خوب است به این نظریه هم پرداخته شود

    2. این نظریه ابتکاری در رساله سبیل الرشاد بیان شده است خود مدرس زنوزی حکیم پر آوازه ای است و نظریه ایشان هم طرفداران بزرگی دارد شخصیت های قابل اعتناء از این نظریه طرفداری کرده اند از آن جمله آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی که با واسطه شگرد مدرس زنوزی بوده با وساطت استاد میرزا محمد باقر استهباناتی شیرازی است وایشان از طریق استاد وتحت تاثیر ایشان در باب معاد جسمانی طرفدار نظریه مدرس زنوزی شده است

    3. قوت انظار وافکار و آرای ملاصدرا با بیان این نظریه بیشتر مشخص می شود نظریات ملاصدرا معمولا تحقیقی و نهایی است و به راحتی نمی توان نظریات ایشان را تغییر داد یا برنتافت ودرمقابلش نظریه دیگری را ابتکار نمود

این نظریه در مقابل نظریه متکلمان است که بر این باور اند که در معاد جسمانی نفس است که به سراغ بدن می آید اما مدرس زنوزی و مرحوم کمپانی و آیت الله رفیعی قزوینی بر این باور اند که در معاد جسمانی بدن است که به سراغ نفس می رود و بدن ترقی کرده و عود به نفس می یابد که البته باید مورد تدقیق و بررسی قرار گیرد

لذا در این چند جلسه به خوانش رساله المعاد الجسمانی مرحوم کمپانی می پردازیم ملاصدرا 11 اصل را بیان داشته تا به اثبات وتبیین نظریه خود بپردازند مرحوم کمپانی هم در این رساله کوتاه 5 اصل را بیان کرده اند تا با این 5 اصل به اثبات و تبیین نظریه خود در باب معاد جسمانی بپردازند که البته همان نظریه مدرس زنوزی در کتاب سبیل الرشاد می باشد

در آغاز رساله گوید: اثبات معاد جسمانی که فرقه مُحقه جملگی بر آن اتفاق واجماع دارند و همه شرایع حقه وادیان محقه ناطق بر آن می باشند بر مقدماتی توقف دارد؛

مقدمه نخست: درباره مقصود از بدن است که آیا مراد جسم است؟

ایشان می گوید: خیر مراد از بدن جسم بماهو جسم ومطلق جسم یا جسم مطلقا نمی باشد بلکه مراد از بدن روح بخاری است روح بخاری که ماده و جنس برای نفس است

بدنی که ترقی می کند و به سوی نفس عود می کند مطلق جسم و جسم بماهو جسم نیست بلکه خصوص جسمی است که روح بخاری باشد آن هم روح بخاری که ماده و جنس برای نفس است

روح بخاری: این یک اصطلاح طبی مربوط به قدیم است که تعریفی ساده از آن بدین گونه است: از گردش خون در بدن بخار لطیفی متساعد می شود که در تمام اعضاء و جوارح و منافذ بدن نفوذ می یابد که به آن در طب قدیم روح بخاری اطلاق می شده است

بیان مقدمه نخست: مراد از بدنی که مبدأ است برای جنس طبیعت انسان وماده برای نفس است مبدأ یعنی منشأ انتزاع است زیرا جنس از ماده انتزاع می شود همان طور که فصل از صورت انتزاع می گردد طبیعت نوعی انسان به حیوان ناطق تعریف می شود حیوان جنس است و از بدن انتزاع می گردد وناطق فصل است و از صورت انتزاع می گردد مراد از بدن هم جسم بما هو جسم نیست یعنی جسم مطلقا و مطلق جسم نیست بلکه مراد روح بخاری است زیرا در تعریف انسان حیوان ناطق می گویند نه جسم ناطق وآن که مبدأ وعلت حیات ساری در اعضاء بدن است همان روح بخاری است مبدأ به معنای علت و فاعل است بنابرین این جنسی که در طبیعت نوعیه انسان است یعنی حیوان همان روح بخاری است

در ابتدای کلام گفته شد مراد از بدنی که ماده نفس و مبدأ جنس طبیعت انسان است اما در پایان این فراز از سخن ایشان به این جمله رسید که؛ جنس در طبیعت انسان روح بخاری است این تهافتی نمی باشد زیرا فرق بین جنس و ماده به اعتبار است و در حقیقت بین ماده و جنس تفاوتی نیست وجنس از ماده انتزاع می شود واعتبارا با هم فرق دارند ومی توان گفت:

     روح بخاری ماده نفس و منشأ انتزاع در جنس در طبیعت انسان است

     یا جنس در طبیعت انسان است

مراد از بدن روح بخاری است ولکن نه روح بخاری که ماده و وجنس و برای خودش است بلکه روح بخاری که ماده و جنس برای نفس است بدن در این نظریه که در معاد جسمانی به سراغ نفس رفته و عود به نفس می کند مراد روح بخاری ایی است که جنس برای نفس است یعنی روح بخاری که نفس در او ظهور وسریان و جریان دارد روح بخاری ایی که متعلق نفس و حامل آن می باشد واز مراتب و درجات نفس است همان طور که روح بخاری در اعضا سریان و جریان دارد واعضاء حامل ومحل روح بخاری اند وروح بخاری حال در آنها است ودر اعضاء سریان و جریان دارد نفس هم به واسطه روح بخاری تعلق به اعضاء دارد منتهی تعلق نفس به روح بخاری اولا وبالذات است ودر اعضاء ثانیا و بالعرض و به واسطه روح بخاری می باشد

اینجا 3 چیز داریم؛

     اعضای بدن

     روح بخاری که یک بخار لطیف است

     نفس

اعضاء وروح بخاری هر کدام برای خود صورت و ماده وعنصری دارند ید و عین و حاجب و اذن و ... هر کدام ماده و صورتی دارند روح بخاری هم صورت و ماده ای دارد؛

     اعضاء با ماده وصورتی که دارند ماده برای روح بخاری اند به تعبیر ایشان اعضاء ماده اعدادی برای روح بخاری است واین به خاطر علیت اعدادی اعضاء نسبت به روح بخاری است که در مقدمه 2 بیان می شود

     و روح بخاری هم با ماده و صورتی که دارد ماده برای نفس است

این اعضاء و روح بخاری و نفس از این جهت که هر کدام برای خود صورت وماده ای برای خود دارند از این حیث هیچ کدام با دیگری ارتباط وکاری ندارد یعنی فعلیات مستقل می باشند هیچ سر و سری با هم ندارند گویا جزایری پراکنده می باشند

اما از آن جهت که اعضاء با ماده وصورتی که دارند ماده برای روح بخاری اند و روح بخاری هم با ماده و صورتی که دارد ماده برای نفس است از این جهت نفس با روح بخاری و به واسطه روح بخاری با اعضاء اتحاد دارند همان طور که روح بخاری با اعضاء اتحاد دارد زیرا ماده برای روح بخاری است

از این جهت نفس با بدن یعنی با روح بخاری وبواسطه آن با اعضاء اتحاد دارد واین روح بخاری واعضاء از مراتب و ظهورات و مظاهر وتجلیات نفس به شمار می رود

بعد ایشان می گوید: کسانی که ترکیب بدن و نفس ویا ماده وصورت را اتحادی دانسته اند ووحدت ماده وصورت ونفس وبدن را وحدت حقیقی گرفته اند از این نظر که بدن ماده نفس است این سخن را گفته اند بدن هم از اعضاء وروح بخاری تشکیل می شود

وکسانی که ترکیب بین ماده وصورت وبدن و نفس را انضمامی دانسته ووحدت آنها را اعتباری گرفته اند از آن جهت است که بدن برای خود ماده وصورتی دارد وفعلیت مستقلی برای خود دارد

بعد می گوید: محقق ناقد و بصیر باید هر دو چشمش باز باشد و به هر دو جهت توجه داشته باشد حیث این که بدن ماده وصورتی بریاخود دارد و این که بدن ماده برای نفس اند را باید هر دو را ببیند و توجه به هر دو داشته باشد و حکم هر کدام از این جهات و حیثیات را جدا گانه صادر کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo