< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نتیجه اصول ومبانی معاد جسمانی

فصل(2): في نتيجة ما قدمناه و ثمرة ما أصلناه

أقول: أن من تأمل و تدبر في هذه الأصول و القوانين‌ العشرة التي أحكمنا بنيانها و شيدنا أركانها ببراهين ساطعة و حجج قاطعة لامعة مذكورة في كتبنا و صحفنا سيما هذا الكتاب تأملا كافيا و تدبرا وافيا بشرط؛

سلامة فطرته؛

     عن آفة الغواية و الاعوجاج-

     و مرض الحسد و العناد

     و عادة العصبية و الافتخار و الاستكبار

لم يبق له شك و ريب في مسألة المعاد و حشر النفوس و الأجساد[1] و يعلم يقينا و يحكم؛

     بأن هذا البدن بعينه سيحشر يوم القيامة بصورة الأجساد و ينكشف[2] [3] [4] [5] له أن المعاد في المعاد مجموع النفس و البدن بعينهما و شخصهما و أن المبعوث في القيامة هذا البدن بعينه

     لا بدن آخر مباين له عنصريا كان كما ذهب إليه جمع من الإسلاميين (متکلمین)

     أو مثاليا كما ذهب إليه الإشراقيون

فهذا هو الاعتقاد الصحيح المطابق للشريعة و الملة الموافق للبرهان و الحكمة فمن صدق و آمن بهذا فقد آمن بيوم الجزاء و قد أصبح مؤمنا حقا و النقصان عن هذا الإيمان خذلان و قصور عن درجة العرفان و قول بتعطل أكثر القوى و الطبائع (صور نوعیه) عن البلوغ إلى غاياتها و الوصول إلى كمالاتها و نتائج أشواقها و حركاتها و يلزم أن يكون ما أودعه الله في غرائز الطبائع الكونية و جبلاتها من طلب الكمال و التوجه إلى ما فوقها هباء و عبثا و باطلا و هدرا- فلكل قوة من القوى النفسانية و غيرها كمال يخصّها و لذة و ألم و ملائمة و منافرة تليق بها- و بحسب كل ما كسبته أو فعلته يلزم لها في الطبيعة الجزاء و الوفاء كما قررته‌ الحكماء من إثبات الغايات الطبيعية لجميع المبادي و القوى عالية كانت أو سافلة «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» و قوله:‌« وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها» و إليه الإشارة بقوله تعالى:‌« ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»‌ و كل ما في الكون من الجواهر الطبيعية دابة لما بيناه من حركاتها الذاتية فالله آخذ بناصية نفوسها و طبائعها و هو موليها نحوه و جاذبها إليه و من تحقق بهذا تيقن بلزوم عود الكل- و لم يشتبه عليه ذلك و هذا مقتضى الحكمة و الوفاء بالوعد و الوعيد و لزوم المكافاة في الطبيعة و المجازاة

و لنا رسالة على حدة في هذا الباب بينا فيها حشر جميع الأشياء الكائنة- حتى الجماد و النبات إلى الدار الآخرة و حشر الكل إليه تعالى ببيانات واضحة و قواعد صحيحة برهانية مبناها على أن لا معطل في الطبيعة و لا ساكن في الخليقة فالكل متوجه نحو الغاية المطلوبة إلا أن‌ حشر كل أحد إلى ما يناسبه و يجانسه؛

     فللإنسان بحسبه-

     و للشياطين بحسبهم

     و للحيوانات بحسبها

     و للنبات و الجماد بحسبهما

كما؛

     قال تعالى: في حشر أفراد الناس‌ «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً» «وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى‌ جَهَنَّمَ وِرْداً»

     و في الشياطين‌؛ «فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّياطِينَ‌»

     و في الحيوانات‌ «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»‌ «وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ»‌

     و في النبات‌« وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ‌» و قوله تعالى:‌ «وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ‌»[6] إلى قوله:‌« وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ»

     و في حق الجميع‌ «وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً وَ عُرِضُوا عَلى‌ رَبِّكَ صَفًّا» و قوله:‌ «إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ إِلَيْنا يُرْجَعُونَ‌» و قوله تعالى:‌ «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ»‌.

 

فصل2:

این فصل درباره نتیجه اصول 11 گانه ای است که ملاصدرا در فصل قبل برای اثبات معاد جسمانی به نظر خودشان مطرح کردند همه اصول 11 گانه در محل خود برهانی است وملاصدرا درکتب خود این ها را توضیح داده اند و نتیجه این اصول همان نظری می شود که ایشان در باب معاد جسمانی دارند البته این استنتاج مشروط به 3 شرط است؛

شرط نخست: شخص اعواجاجی در فکر و فهم نداشته باشد ودچار کژ فهمی نباشد

شرط دوم: مرض عناد نداشته و مبتلای به بیماری حسد نباشد و از امراض روحی و نفسانی پاک باشد

شرط سوم: عادت به تعصب و انکار نداشته باشد و نخواهد زیر بار حق رود

در صورت تحقق این 3 شرط از این مقدمات مذکوره این نتیجه به دست می آید که مُعاد در مَعاد وآنچه در معاد اعاده می شود عین همین بدن و نفسی است که الان انسان دارد همین طور که الان هر کسی دارای یک بدن و نفسی است با عین همین بدن و نفس محشور می شود نه؛

     نه بدنی عنصری مشابه با این بدن که متکلمین می گویند زیرا اعاده معدوم به عینه را محال می دانند و با بدنی که شبیه بدن دنیوی در معاد انسان باز می گردد

     ونه هم بدن مثالی که مباین با این بدن دنیوی است واشراقیون بدان قایل اند یعنی این بدن را نفس رها کرده و به بدن مثالی تعلق بگیرد و با آن محشور شود

عین همین بدن و نفس البته بدنی که تکامل یافته و مجرد شده است و تجرد مثالی یافته ونفس بدن مثالی را انشاء کرده است این نتیجه از اصول 11 گانه استنتاج می شود وملا صدرا گوید: این اعتقاد وعقیده در باب معاد اعتقاد و ایمان حقیقی به معاد است واین اعتقاد هم مطابق با شریعت مقدس است و هم مطابق با برهان و هم مطابق با حکمت الهی است؛

     طبق شریعت همین انسانی که در دنیا زیسته با همه اجزاء وبا همه خصوصیاتی که داشته است با بدن و نفسش بنا است که معادی داشته باشد.

     از طرفی مقتضای برهان هم هست وملاصدرا این را نتیجه مقدمات 11 گانه برهانی که هر کدام در جتی خود مبرهن است

     مطابق با حکمت الهی هم هست حکمت به معنای اتقان در فعل

توضیح تطابق با حکمت الهی: آفرینش الهی بر مبنای اتقان و حکمت است «صنع الله الذی اتقن کل شیئ» زیرا خداوند در نهاد وفطرت و جبلی هر موجودی شوق به کمال را به ودیعت نهاده است وهر موجودی را کمال طلب آفریده است این شوق نمی تواند عبث و لغو وبیهوده نیست

یکی میل است با هر ذره رقاص    کشان آن ذره را تا مقصد خاص

تکاپو داده هر یک را به سویی     به هر طبعی نهاده آرزویی

اگر میلی نبودی در گذرگاه    نبودی کهربا جوینده کاه

قطره ای کزجویباری می رود    از پی انجام کاری می رود

 

این شوق عبث وبیهوده نیست و حکمت الهی و اتقان در هر موجودی اقتضای مکافات در طبیعت وجزا را می کند هر قوه ای از قوای بناتی وحیوانی و نفسانی للذت ملایم با خود را دارد

چشم از چی آن باید تا چیز عجب بیند    جان از پی آن باید تا عشق و طرب بیند

 

هر قوه ای کمال متناسب و لذت ملایم با خود دارد وباید آن چه را که کسب می کنند یا انجام می دهند ومزد تکاپو تلاش خودشان را باید ببینند واین اقتضای حکمت الهی است

اذ مقتضی الحکمة و العنایةِ    ایصالُ کل ممکنٍ لغایةٍ

وکل شیئٍ غایةً مستتبعٌ    حتی فواعلَ هی طبایعٌ

 

همه موجودات از جمله انسان باید حشر داشته باشند وعود ورجوع به حق تعالی داشته باشند وحکمت خدا این اقتضاء را دارد

یا واهب العقل لک المحامدُ    الی جنابک انتهی المقاصد

در طلب هر که به سر می بری    آن طلب اوست اگر بنگری

 

همه موجودات باید عود و رجوع به خدا دارد «ألا الی الله ترجع الامور» و «الیه یُرجع الامر کله»

افزون بر لزوم به وفای وعد ووعید الهی که اهل ایمان و مشرکان داده است باید وفا کند و خلف وعده بنابر حکم عقل قبیح است وهمه موجودات باید حشر داشته باشند و این اختصاص به انسان هم ندارد ملاصدرا به این آیه اشاره می کند که؛ «لکلٍ وِجةٌ هو مولیها» وجه هر موجودی را خدا به سوی خود می گرداند و همه را رو به کمال وجودی خود می کشاند «ما مِن دابَّة الّا هو آخذٌ بناصیتها» اختیار هر موجودی در دست قدرت حق تعالی است و همه به دنبال حق تعالی می رود واین سیر در «إنّ ربی علی صراطٍ مستقیم» پروردگار انسان کامل بر راه راست است وخدا منتهی الیه سیر در صراط مستقیم و کمالی است که انسان کامل در طلب آن است انسان کامل مظهر اسم جامع یعنی الله است و این سیر و سلوک به او ختم می گردد «إن الی ربک المنتهی» واین که «فاستبقوا الی الخیرات اینما تکونوا یأت بکم الله»

ملاصدرا گوید: یک رساله مستقل در باب حشر دارد به نام "رسالة الحشر" که در آن حشر همه موجودات را اثبات نموده است حشر اختصاص به انسان ندارد بلکه همه موجودات حشر دارند حتی موجودات مجرد منتهی حشر موجودات مجرد با ایجادشان همراه است یعنی آنها محشور و به غایت رسیده ایجاد شده اند همه موجودات از جماد و نبات و حیوان حشر دارند جز این که حشر هر موجودی متناسب با خودش است

جماد و نبات؛

     یک حشر مستقل از طریق رب النوع دارند و به آن اسمی رجوع می کنند که حاکم بر رب النوع آن ها است«ما مِن دابَّة الا هو آخذٌ بناصیتها» که مستقیما با آن اسم حاکم بر رب النوع خود محشور می شوند

     یک حشر دیگر هم از طریق انسان دارند که نبات خوراک حیوان و آن هم خوراک انسان شده است وآن هم در صراط مستقیم کمال انسانیت بیفتند تا بازگشت به اسم جامع الهی بیابد و حشرش به سوی اسم جامع الهی باشد

حیوان حشری دارد «واذا الوحوش حُشری» حشر مجرمین وشیاطین به جهنم وبه اسم منتقم خداوند است ومتقین حشرشان با اسم رحمان است «یوم نحشر المتقینن الی الرحمن وفدا» ایشان میهمان اسم رحمت اند الرحمان هم اسم جامع الهی است

ملاصدرا آیاتی را استشهاد می کند که مربوط به حشر نبات وحیوان و برخی مربوط به حشر جمیع است


[1] به صورت مثالی وبدن تکامل یافته در وجود برزخی.
[2] المبدأ و المعاد، ج1، ص376.
[3] شواهد الربوبیة، ج1، ص266.
[4] مفاتیح الغیب، طبع خواجوی، ج1، ص599.
[5] تفسیر صدرالمتألهین، طبع خواجوی، ج5، ص380 تا 382 ذیل تفسیر سوره یس آیه شریفه «مَن یحیی العظام و هی رمیم».
[6] این بهارنو ز بعد برگ ریز    هست برهان بر وجود رستخیز.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo