< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

96/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ادله حرمت غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته:بحث در ادلّه حرمت مطلق غناء بود.به آیه‌ی "قول الزور" رسیدیم.و روایات ذیل آن را بررسی می‌کردیم.پنج روایت ذیل این آیه را بررسی نمودیم.عرض شد دو روایت ذیل این آیه،با روایاتی که "قول الزّور" را به "غناء" تفسیر نمودند معارضه می‌کنند.چرا که در این دو روایت "قول الزّور" را معنای عامّی معرّفی کرده که می‌تواند بر غناء و یا تأیید آن و یا شهادت باطل و کذب تطبیق کند.و اگر این‌ توضیح را پذیرفتیم،غناء مشروط به احتوای کلام باطل و اشعار باطل و به ملاک محتوای باطل آن تحریم می‌شود.و از همین روی توجّه به این آیه و روایات ذیل آن،سبب ابهامی در بحث خواهد شد.با توجّه به این آیه و طائفه‌ای از روایات که ذیل آن عرض شد،باید تحریم غناء را به محتوای آن بدانیم.و کیفیت صوت در ترتّب حکم اثری ندارد.

از همین روی،مرحوم امام-در مکاسب محرّمه-مسأله را مبهم تلقّی نموده و نظریه‌ی مرحوم سبزواری و فیض کاشانی مبنی بر تحریم غناء به جهت حرمت محتوا را دارای وجه دانسته‌اند[1] .بحث از نظریه‌ی امام در جلسه قبل گذشت.

اما به نظر ما این دو روایت هیچ مشکلی در استدلال ما ایجاد نمی‌کند.زیرا بنابر مقتضای آیه "قول الزّور" حرام است.و یکی از مصادیق "قول الزّور"، غناء است.پس غناء حرام خواهد بود.و غناء هم به کیفیتی در صوت تعریف می‌شود،پس همین غناء مصداق "قول الزّور" است.و در روایت اول[2] ،امام یکی دیگر از مصادیق "قول الزّور را- که نزدیک به غناء هم هست-تأیید غنای شخص دیگر می‌شمارند.

اما روایت دوّمی-که در آن "قول الزّور را به شهادت کذب تعریف کرده بودند[3] -هم ذکر شد.این روایت هم به نظر ما اولا قابل اعتناء نیست؛چرا که سند ضعیفی دارد.ثانیا،بر فرض صحت صدور،قدحی در استدلال ما ایجاد نمی‌کند.روایت در مقام ذکر یکی دیگر از مصادیق "قول‌الزور" است.بنابراین تعارضی با دیگر روایات،که غناء را هم مصداقی برای بحث معرّفی می‌کردند،ندارد.

‌یکی دیگر از آیاتی که در باب اثبات حرمت مطلق غناء مورد استدلال برخی از فقهاء واقع شده بود،آیه:« وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ»[4] بود.امروز به بررسی برخی روایات وارده در تفسیر این آیه خواهیم پرداخت.

روایت اول در تفسیر "لهوالحدیث"عَنْهُ[5] عَنْ أَبِيهِ[6] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[7] عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ[8] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: « الْغِنَاءُ مِمَّا قَالَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ: {وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ ...}».[9]

همانطور که می‌بینید امام در این روایت غناء را مصداقی از "لهوالحدیث" می‌خوانند.

روایت دوم در تفسیر لهوالحدیثعَنْهُ[10] عَنْ أَبِيهِ[11] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[12] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ [13] عَنِ ابْنِ مُسْکانَ[14] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ[15] عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ[16] (ع)قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «الْغِنَاءُ مِمَّا وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: ‌{ وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ مُهِين‌}».[17]

در این روایت،امام غناء را از جمله گناهانی می‌شمارند که بر آن وعده‌ی آتش و عذاب جهنّم داده شده است.سپس این آیه مورد بحث را تلاوت می‌کنند.بنابراین غناء هم جزو گناهانی است که بر آن عذابی خوارکننده وعده داده شده است.و عده‌ای از فقهاء هم به این آیه استناد نموده‌اند.[18]

روایت سوم در تفسیر "لهوالحدیث"عَنْهُمْ [19] عَنْ سَهْلٍ[20] عَنِ الْوَشَّاءِ[21] قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع)يُسْأَلُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ(ع): «هُوَ قَوْلُ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ: {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه ...}‌».[22]

البته در این آیه توجه به قید " لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه"به ما نشان می‌دهد،که حرمت غناء به جهت زمینه سازی آن برای معاصی دیگر است.یعنی غناء از جهت مقدّمت و اضلالی است که برای انسان به ارمغان می‌اورد.همانطور که در روایات هم غناء را به عنوان نردبان زناء معرّفی نموده‌اند.برخی از گناهان به جهت زمینه‌سازی برای گناهان دیگر تحریم می‌شوند.مثلا خلوت با اجنبیه به جهت زمینه‌سازی معاصی دیگر تحریم می‌شود.حتی اگر به تنهایی هیچ گناهی در آن رخ ندهد.

اما در رابطه با این روایت مرحوم نراقی اشکالی دارند؛به نظر ایشان روایت "وشّاء" ناظر به "لهوالحدیث" است.و در مقام بیان حکم غناء نیست.یعنی غناء را مصداقی از لهوالحدیث می‌داند و بیانی برای حکم غناء ندارد.بنابراین نمی‌تواند مورد استدلال برای اثبات حکم غناء-مگر به اندازه‌ی احتمال-قرار بگیرد.[23]

به نظر ما،آنچه از غناء به عنوان مصداق "لهوالحدیث" احراز شود،حرام خواهد بود.بنابراین می‌توان برای اثبات حرمت فی‌الجمله غناء به این روایت استدلال نمود.


[5] . عليّ بن إبراهیم بن هاشم : إماميّ ثقة.
[6] . إبراهیم بن هاشم القمّي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[7] . محمّد بن أبي عمیر زیاد: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[8] . مهران بن محمّد بن أبي نصر : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[9] . وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج17 ص305، ح7. (الحقّ أنّ هذه الرواية مسندة و صحیحة)
[10] . عليّ بن إبراهیم بن هاشم : إماميّ ثقة.
[11] . إبراهیم بن هاشم القمّي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[12] . محمّد بن أبي عمیر زیاد : إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[13] . عليّ بن اسماعیل بن عمّار الصیرفي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[14] . عبدالله بن مسکان : إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[15] . محمّد بن مسلم الثقفي : إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[16] . أي : الإمام الباقر(ع).
[17] . وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص304 - 305، ح6. (ألحقّ هذه الرواية مسندة و صحیحة)
[19] . عدّة من أصحاب الکلیني : قال العلّامة الحلّيّ(ره)في «الخلاصة : 272» : « کلّما قال الکلینيّ(ره): عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد فهم عليّ بن محمّد بن علان [الکلیني : إماميّ ثقة] و محمّد بن أبي عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ أبو الحسین الکوفي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] و محمّد بن الحسن [الطائيّ الرازي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] و محمّد بن عقيل الكليني [مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] ».
[20] . سهل بن زیاد الآدمي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[21] . الحسن بن عليّ الوشّاء : إماميّ ثقة.
[22] .وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص306، ح11 (الحقّ أنّ هذه الرواية مسندة و صحیحة).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo