< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

96/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ادلّه تحریم غنا/ادلّه غنا/مبحث غنا/مکاسب محرّمه؛

خلاصه جلسه گذشته:بحث در بررسی ادلّه تحریم غنا بود. آیاتی در تحریم غنا مطرح شد. روایات ذیل این آیات مورد استناد برخی فقهاء برای تحریم مطلق غنا قرار گرفته بود. مرحوم شیخ انصاری دلالت این آیات را بر تحریم غنا به عنوان یک کیفیت در صدای انسان مخدوش می‌دانستند. به نظر مرحوم شیخ عناوینی که در این آیات و روایات مفسّر آن موضوع حکم است، عناوینی چون "لهو الحدیث" و "قول زور" است. این عناوین ناظر به محتوای غنا و کلام است. فلذا غنا به عنوان یک کیفیت، موضوع این آیات نیست. مرحوم ایروانی اشکالاتی بر سخن مرحوم شیخ داشتند که مورد بررسی قرار دادیم.

به نظر ما، راه حل مسأله در این نکته نهفته است که در این آیات-مثل "لهو الحدیث" و یا "قول الزّور"-شارع در مقام بیان مصداقی برای غنا است. مثل زنا که مفهومی عام است و تمام مصادیق آن حرام است ولی در یک بیان شارع یکی از مصادیق آن را مورد تصریح قرار می‌دهد، مثل زنای زن شوهردار که موضوع بسیاری از روایات است. این روایات نمی‌توانند تنها مصداق مورد تحریم را بیان کنند بلکه یک مصداق را بیان کرده و حکمش را جداگانه تأکید می‌کنند.

در باب غنا هم خداوند در این آیات به ذکر برخی مصادیق آن می‌پردازد همانطور که در روایات دیگری "غنای مغنّیات" تحریم شده است. لسان این ادلّه مقیّد، نسبت به مطلقات، تقییدی ندارد. زیرا هر دو مثبت حکم هستند. فلذا در این آیات خداوند قصد بیان مصداق انحصاری حرمت غنا را ندارند. بلکه یک فرد از غنا را به تصریح جداگانه بیان می‌کنند؛ غنایی که محتوای باطلی هم دارد، باز مصداق غنا است اگرچه ملاک حرمت در آن اقوی است.

بنابراین در این بحث و در رابطه با روایات تفسیری دو نظر از سوی فقهاء مطرح شد، برخی قائل بودند که این روایات بر حرمت مطلق غنا دلالت دارند و برخی مثل شیخ انصاری قائل بودند که این روایات بر حرمت غنائی که محتوای باطل هم دارد دلالت دارند و به نظر ما هم نظر شیخ صحیح بود.

آیهای دیگر: «...وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[1]

در ذیل این آیه از سوره مؤمنون هم برخی روایات لغو را به غنا تفسیر نموده‌اند:« قَالَ الصَّادِقُ(ع): «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ قَالَ لَهَا تَکلَّمِي، فَقَالَتْ: ... {وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ}‌ يعني الغناء و الملاهي»[2] این روایت در عین حال که مرفوعه و ضعیفه است، از روایات مطلقه در تحریم غناء است. البته بیان آیه به هیچ روی بیان تحریمی نیست یعنی آیه در مقام تقابل بین ایمان و کفر نیست؛ تا از آن نتیجه بگیریم که هر کس اهل لهو است، کافر بوده و عملش حرام است. بلکه آیه در مقام برشمردن خصوصیات مقام عالی ایمان در انسانها است، یعنی مؤمنین والامرتبه از لغو دوری می‌کنند.

طائفه دوم از روایات:آنچه تا بحال در باب روایات مفسّر بررسی کردیم، طائفه اول از ادلّه تحریم مطلق غناء بود و حالا روایاتی را بررسی می‌کنیم که از غنا نهی کرده و آن را مذمّت نموده‌اند.

روایت اولما رواه أبو أمامة الباهلي : أَنَّ [عن] النبيّ|أنّه نَهَى عَنْ بَيْعِ الْمُغَنِّيَاتِ وَ شِرَائِهِنَّ وَ التِّجَارَةِ فِيهِنَّ وَ أَکلِ أَثمانِهِنَّ و ثَمَنُهُنَّ حرام.»[3]

در این روایت ضعیف، پیامبر از خرید و فروش مغنّیات و ایجاد کسب و کار با ایشان و بهره بردن از اجرت آنها در قبال غنائی که برای دیگران می‌خوانند و پولی که از خرید و فروش آنها به دست می‌آید، نهی کرده و آن را تحریم کرده است.

ولی روایت ضعیف است و قابل اعتماد نیست.

روایت دوم:روی إبن مسعود أنّ النبيّ قال: «إنّ الغناء ينبت النفاق في القلب کما ينبت الماء البقل».[4]

این روایت، هم از حیث سند ضعف داشته و هم از حیث دلالت، هیچ دلالتی بر حرمت ندارد. زیرا این نگاه اخلاقی حاکم بر روایت، انسان را به حکم تکلیفی نمی‌رساند.

روایت سوّم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ[5] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى[6] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[7] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ[8] عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ[9] عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ[10] قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): «بَيْتُ الْغِنَاءِ لَا تُؤْمَنُ فِيهِ الْفَجِيعَةُ وَ لَا تُجَابُ فِيهِ الدَّعْوَةُ وَ لَا يَدْخُلُهُ الْمَلَک».[11]

این روایت سند صحیحی دارد ولی نمی‌توان از آن حرمتی استظهار نمود. چرا که اولا موضوع روایت "بیت الغناء" است و این تعبیر جایی صدق می‌کند که خانه‌ای را برای غنا آماده کرده باشند. مثل کاباره‌ها که در حقیقت برای غنا ساخته شده است و در خانه‌ای که گاهی در آن غناء خوانده می‌شود نمی‌توان اطلاق "بیت الغناء"نمود. ثانیا نوع تعبیر این روایت، با کراهت سازگار است. مثل این تعبیر که «اگر در خانه‌ای سگ نگهداری شود، دعا در آن خانه بالا نمی‌رود»؛ این نوع تعابیر با کراهت سازگار است و از آن حرمت استفاده نمی‌شود.

روایت چهارم: عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ[12] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ[13] عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ[14] عَنْ أَبِي أُسَامَةَ[15] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ: «الْغِنَاءُ غُشُّ‌[16] النِّفَاقِ».[17]

امام در این روایت غناء را ظهور و بروز نفاق می‌شمارند ولی چون سند این روایت ضعیف است، نمی‌توان از آن استفاده حرمت نمود.

روایت پنجم: عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ[18] عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَدَنِيِّ عَمَّنْ ذَکرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْغِنَاءِ وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ (ع): «لَا تَدْخُلُوا بُيُوتاً اللَّهُ مُعْرِضٌ عَنْ أَهْلِهَا».[19]

این روایت هم از دخول در خانه‌ای که خداوند از اهل آن روی‌گردان است نهی نموده است و این خانه خانه‌ای است که در آن غناء خوانده و شنیده می‌شود. این روایت هم به جهت ضعفی که در سند دارد، مورد اعتماد نیست.

روایت ششم:عَنْهُمْ[20] عَنْ سَهْلٍ[21] عَنْ عَلِيِّ بْنِ الرَّيَّانِ[22] عَنْ يُونُسَ[23] قَالَ: «سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِيَّ(ع)عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ: إِنَّ الْعَبَّاسِيَّ ذَکرَ عَنْک أَنَّک تُرَخِّصُ فِي الْغِنَاءِ». فَقَالَ(ع): «کذَبَ الزِّنْدِيقُ مَا هَکذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِي عَنِ الْغِنَاءِ فَقُلْتُ: إِنَّ رَجُلاً أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ(ع)فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ: يَا فُلَانُ إِذَا مَيَّزَ اللَّهُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَأَيْنَ يَکونُ الْغِنَاءُ؟ فَقَالَ: مَعَ الْبَاطِلِ. فَقَالَ: قَدْ حَکمْتَ».[24]

در این روایت، راوی از امام در باب نظر ایشان در رابطه با غناء و صحّت قولی را که مأمون از ایشان نقل می‌کند و غناء را از نظر ایشان جائز می‌شمارد، سؤال می‌پرسد. امام نیز در پاسخ مأمون را تکذیب کرده و اصل ماجرا را نقل می‌فرمایند. مأمون از امام در باب غناء و حکم آن می‌پرسد و امام هم در پاسخ روایتی از امام باقر نقل می‌کنند که در آن روایت امام باقر در پاسخ شخصی که از حکم غناء پرسیده بود، غناء را در زمره امور باطله معرّفی می‌کنند.

این روایت سند صحیحی دارد و پیرامون دلالت آن بر مطلوب بحثهایی مطرح می‌شود که در جلسه بعد بررسی خواهد شد.


[3] مستدرک الوسائل، ثقه الاسلام نوری، ج13، ص92، ح4.
[4] .سنن کبری، ج10، ص223.
[5] . الکلیني : إماميّ ثقة.
[6] . العطّار : إماميّ ثقة.
[7] . أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعري : إماميّ ثقة.
[8] . الأهوازي : إماميّ ثقة.
[9] . إماميّ ثقة.
[10] . إماميّ ثقة.
[11] . وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص303، ح1 (هذه الرواية مسندة و صحیحة).
[12] . سهل بن زیاد الآدمي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[13] . أبو سمینة : ضعیف جدّاً رمي بالغلو.
[14] . أبو جمیلة، المفضّل بن صالح : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[15] . أبو أسامة، زید الشحّام : إماميّ ثقة.
[17] . وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص305 - 306، ح10. (هذه الرواية مسندة و ضعیفة ؛ لوجود أبي سمینة محمّد بن عليّ في سندها و هو ضعيف ‌جدّاً رمي بالغلو)
[18] . سهل بن زیاد الآدمي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[19] . وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص306، ح12. (هذه الرواية مرسلة و ضعیفة)
[20] . عدّة من أصحاب الکلیني :« کلّما قال الکلینيّ : عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد فهم عليّ بن محمّد بن علان [الکلیني : إماميّ ثقة] و محمّد بن أبي عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ أبو الحسین الکوفي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] و محمّد بن الحسن [الطائيّ الرازي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] و محمّد بن عقيل الكليني [مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] ».
[21] . سهل بن زیاد الآدمي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[22] . عليّ بن الریّان بن الصلت : إماميّ ثقة.
[23] . یونس بن عبد الرحمن : إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[24] . وسائل الشيعة، شیخ حرّعاملی، ج17، ص306، ح13 ( الحقّ أنّ هذه الرواية مسندة و صحیحة).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo