< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

96/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:بررسی اقوال علماء ذیل ادلّه حرمت غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه؛

خلاصه جلسه گذشته:بحث به بررسی کلام مرحوم خوئی رسید[1] .ایشان قائل به دخالت محتوا و سبک خواندن در تحقّق غناء بود.به نظر ایشان در مواردی نمی‌توان تنها به غنائی بودن نوای خواننده اکتفاء نمود.بلکه باید محتوای آواز هم باطل بوده و در نزد عقلاء صحیح خوانده نشود.این فرمایش ایشان محلّ اشکالاتی است.

 

اشکالات به نظریه مرحوم خوئی

به نظر ما سه اشکال به کلام ایشان وارد است.

1-ایشان برای بطلان محتوای غناء در تحقّق غناء نقشی را قائل می‌شوند.این دخالت محتوا مخالف با مبنای ایشان است.

2-ایشان در رابطه با محتوای باطل تعبیری دارند: «و المعاني المهيّجة للشهوة الباطلة»؛بر اساس این تعبیر اگر محتوای غناء مهیّج شهوت حقّ و صحیح باشد.یعنی شخص موسیقی را گوش کند تا برای حلیله‌ی خود تهییج شود.آیا می‌توان بر اساس کلام ایشان قائل شد این نوع غناء حلال است.؟

3-در پایان بیان ایشان،ملاک حرمت کیفیتی در غناء است که مناسب مجالس رقص و تلهّی است.و حال آنکه بر اساس صدر کلام ایشان که غناء را به تحریک شهوات باطله می‌دانستند،اگر رقص و تلهّی هم برای لذّات حلال باشد،مشکلی نداشته و باید حلال باشد.

به نظر ما در کلام ایشان یک نحو تناقضی وجود دارد.که نمی‌توان حل کرد.آیت الله سبحانی هم بر اساس همین تناقض اشکالاتی به کلام ایشان دارند.مرحوم خوئی دو قسم از غناء را در کلام خود تعریف می‌کردند.که در یک قسم لحن بعلاوه مادّه حرمت را شکل می‌دادند و در قسم دوّم تنها لحن و سبک موجب حرمت بود.قسم اوّلی که ایشان از غنای حرام تصویر می‌کنند،نمی‌توان دلیلی برای حرمتش یافت.چرا که اگر این قسم سبک به اندازه‌ای مناسب با مجالس اهل فسق و فجور باشد که نتوان به حلّیت آن قائل شد،داخل در قسم دوّم می‌شود.و اگر لهوی بودن سبک و لحن به این اندازه نرسیده است،نمی‌توان دلیلی برای حرمت آن تراشید.[2]

 

بازگشت به کلام شیخ انصاری

به کلام مرحوم شیخ انصاری بازمی‌گردیم.شیخ انصاری قائل بودند حرمت غناء به جهت تحقّق خصوصیت لهو و بطلان در آن است.پس ملاک حرمت غناء همین قید لهویّت نوا و صدا است.مرحوم شیخ برای این ادّعا به روایاتی استدلال می‌کنند.

روایت اول: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى[3] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[4] عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ[5] عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ[6] عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى[7] قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ: إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ رَخَّصَ فِي أَنْ يُقَالَ: جِئْنَاکمْ جِئْنَاکمْ حَيُّونَا حَيُّونَا نُحَيِّکمْ. فَقَالَ(ع): «کذَبُوا إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- يَقُولُ: {وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ}{لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کنَّا فاعِلِينَ}{بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ[8] فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُون‌}[9] ثُمَّ قَالَ: «وَيْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا يَصِفُ رَجُلٌ لَمْ يَحْضُرِ الْمَجْلِسَ».[10]

مرحوم شیخ قائل هستند این روایت غناء را از افراد لهو و لعب و باطل معرّفی می‌کند.و به همین جهت هم رخصت نبی را امام انکار می‌کنند.چون جهت لهو و باطل در غناء محقّق است و نمی‌توان در ان ترخیص داد.


[1] . مصباح الفقاهه، محقّق خوئی، ج1، ص311 تا 313.متن ایشان از این قرار است:«إنّ الضابطة المذکورة تتحقّق بأحد أمرين على سبيل مانعة الخلو:الأوّل: أن تکون الأصوات المتّصفة بصفة الغناء مقترنةً بکلام لا يعدّ عند العقلاء إلّا باطلاً؛ لعدم اشتماله على المعاني الصحيحة، بحيث يکون لکلّ واحد من اللحن و بطلان المادّة مدخل في تحقّق معنى السماع و الغناء. و مثاله الألفاظ المصوّغة على هيئة خاصّة، و المعاني المهيّجة للشهوة الباطلة. و عليه فلو وجد‌ اللحن المذکور في کلام له معنى صحيح عند العقلاء لما کان غناءً، مثاله: قراءة القرآن.الثاني: أن يکون الصوت بنفسه مصداقاً للغناء و قول الزور و اللهو المحرّم؛ کألحان أهل الفسوق و الکبائر التي لا تصلح إلّا للرقص و الطرب، سواء تحقّقت بکلمات باطلة أم تحقّقت بکلمات مشتملة على المعاني الراقية، کالقرآن. و هي في هذه الأمور المعظمة أبغض.و على الجملة لا ريب أنّ للصوت تأثيراً في النفوس؛ فإن کان إيجاده للحزن و البکاء و ذکر الجنّة و النار بقراءة القرآن و نحوه، لم يکن غناءً ليحکم بحرمته؛ بل يکون القاري مأجوراً عند اللّه، و إن کان ذلک للرقص و التلهّي کان غناءً و سماعاً، و مشمولاً للروايات المتواترة الدالّة على حرمة الغناء.»
[3] . محمّد بن یحیی العطّار : إماميّ ثقة.
[4] . أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعري : إماميّ ثقة.
[5] . الحسن بن عليّ بن الفضّال التیمي : فطحيّ ثقة من أصحاب الإجماع علی قول.
[6] . البجلي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[7] . عبد الأعلی بن أعین مولی آل سام : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[8] . أي : حق، مغز باطل را مي شكافد و مي شكند.
[10] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی، ج17، ص307، ح15 (الحقّ أنّ هذه الرواية مسندة و موثّقة).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo