< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غیبت / مستثنیات غیبت/ تظلّم مظلوم

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با مستثنیات غیبت بود. یکی از مستثنیات غیبت این است که شخصی مظلوم واقع‌شده و برای استحقاق حق، ظالم را غیبت می‌کند. این مورد هم درآیات قرآن و هم در روایات به آن اشاره‌شده است. آیه شریفه: ﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾[1] کسی نباید حرف زشت را با صدای بلند بگوید، غیبت هم از مصادیق این آیه است ولی استثنا شده ﴿إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ کسی که مظلوم واقع‌شده می‌تواند فریاد بزند. از این آیه استفاده می‌شود که غیبت کردن مظلوم از ظالم جایز است البته با حد و حدودی که در این رابطه وجود دارد که نزد چه کسی برود و چه چیزی بگوید؟ که گفتیم «عند من یرجوا ازالة الظلم» و «بقدر الحاجة».

برای این مطلب مؤیداتی ذکرشده است، در جلسه قبل دو مؤید را ذکر کردیم.

مؤید سوم: «عبدالله بن جعفر الحميري في (قرب الإسناد) عن السندي بن محمد، عن أبي البختري، عن جعفر بن محمد، عن أبيه عليهما‌السلام قال: ثلاثة ليس لهم حرمة، صاحب هوى مبتدع و الإمام الجائر، والفاسق المعلن بالفسق»[2]

رجال حدیث: عبدالله بن جعفر حمیری، امامی و ثقه است. سندی بن محمد بزاز، امامی و ثقه است. ابی البختری وهب بن وهب قرشی، عامی و ضعیف است و وثاقتش ثابت نشده است. لذا این روایت ضعیف است.

امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: سه گروه هستند که احترام ندارند: کسی که صاحب هوای نفس است و بدعت در دین می‌گذارد، دوم امام ظالم و سوم کسی است که فسق علنی انجام می‌دهد. حال چرا «امام الجائر» احترام ندارد؟ در اینجا سه احتمال وجود دارد: اول به خاطر اینکه امام است، دوم به خاطر اینکه جائر است و سوم به خاطر اینکه هم امام است و هم جائر.

در مورد احتمال اول می‌گوییم دلیل عدم احترام او امام بودنش است؛ یعنی کسی است که لیاقت امامت را ندارد ولی خودش را امام قرار داده است لذا احترامش ساقط می‌شود. ممکن است هنوز به مردم هم ظلم نکرده باشد ولی همین‌که خودش را در جایگاهی قرار داده که لیاقت آن را ندارد احترامش از بین می‌رود و غیبتش جایز می‌شود.در مورد احتمال دوم هم می‌گوییم عدم احترام او به خاطر این است که جائر است و به مردم ظلم می‌کند.در مورد احتمال سوم هم عدم احترام او به خاطر دو ویژگی است یکی اینکه به‌ناحق بر این جایگاه تکیه کرده است و ویژگی دوم این است که جائر و ظالم است.

اشکال: آیا در این روایت ظلم علت تامه برای جواز غیبت است یا علت ناقصه؟ در صورتی این روایت می‌تواند مؤید باشد که ظلم علت تامه باشد اما اگر ظلم علت ناقصه شد؛ یعنی فقط ظلم باعث جواز غیبت نیست بلکه دو چیز باهم باعث جواز غیبت می‌شود، امام بودن یعنی خودت را به‌جای خلیفة الله قرار دهی به غیر حق و بدون رضایت خداوند، این‌یک چیز و دوم ظالم و جائر بودن؛ اما جواز غیبت درصورتی‌که فقط ظلم کند، بدون اینکه خودش را امام قرار دهد، از روایت فهمیده نمی‌شود و در این صورت نمی‌توان از این روایت به‌عنوان مؤید استفاده کرد.

جواب: این اشکال متین است منتهی درصورتی‌که این روایت را به‌عنوان استدلال ذکر کرده بودند. این روایت را به‌عنوان مؤید ذکر کرده‌اند به این دلیل که امام الجائر دو خصوصیت دارد و ما می‌خواهیم بگوییم که ظلم علت تامه جواز غیبت است یعنی کسی که مظلوم واقع‌شده می‌تواند ظالم را غیبت کند، اما در اینجا علیت استفاده نمی‌شود.

سؤال: معنای امام چیست؟ اگر کسی قاضی باشد و ظلم کند، امام جائر به او اطلاق می‌شود یا نه؟ استاندار، فرماندار، رئیس بانک، رئیس هر اداره‌ای اگر ظلم کند آیا به او امام الجائر گفته می‌شود یا نه؟

جواب: این‌یک بحث است و ممکن است شما بفرمایید شامل همه این‌ها می‌شود. هرکسی که رئیس جایی باشد و به مردم ظلم کند، امام الجائر بر او صدق می‌کند و قاضی و استاندار و فرماندار اگر ظلم کنند، همه مصداق امام الجائر می‌شوند.

«والفاسق المعلن بالفسق» هم یکی از موارد است. فاسقی که به‌صورت علنی فسق می‌کند، از قبیل عطف خاص بر عام است؛ یعنی آیا امام جائر فاسق معلن به فسق هست یا نه؟ کسی که نباید رئیس باشد و رئیس شده، این بزرگ‌ترین فسق است. یکی از مصادیق فسق این است که انسان دارای مقامی باشد که خودش هم می‌داند که لیاقت آن را ندارد. لذا گفته‌اند که این از قبیل عطف خاص بر عام است و امام الجائر از مصادیق فسق علنی است.

به نظر ما چون مسئله جور یا علت تامه جواز غیبت است یا علت ناقصه و چون احتمال دارد که جور علت تامه باشد؛ معنای امام الجائر چیست؟ معنایش این است که کسی خلیفه شده و ظلم می‌کند یا اینکه همین خلیفه شدنش ظلم است؟ یکی از بالاترین ظلم‌ها این است که کسی خودش را در جایگاهی قرار دهد که لیاقتش را ندارد، می‌گوید من خلیفة الله هستم ولی دروغ می‌گوید، ظواهرش هم ممکن است خوب باشد ولی قابلیت این جایگاه را ندارد تا وقتی معصوم وجود ندارد او نباید خود را خلیفة الله معرفی کند هرچند عدالت را هم رعایت کند و ظلم ظاهری را مرتکب نشود، اما همین خلافت ظلم است. در اینجا الامام الجائر جور علت تامه می‌شود یعنی چه ظلم ظاهری کند و چه نکند، ظلم کرده است و همان خلافتش بالاترین ظلم است. پس علت تامه جواز غیبت ظلم است و امام شدن امام الجائر هم بالاترین ظلم است. ظلم مصادیق مختلف دارد که امام الجائر یکی از آن مصادیق است.

البته این روایت اشکال دیگری هم دارد و آن ضعف سند روایت است لذا مرحوم شیخ انصاری این روایت را به‌عنوان مؤید ذکر کرده است.

مؤید چهارم: «قال النبی (ص): إنّ لصاحب الحقّ مقالاً»[3] این روایت مرفوعه و ضعیف است. پیامبر (ص) می‌فرماید: کسی که حقی دارد می‌تواند فریاد بزند و حرف بزند.

اشکال اول: آیا فریاد زدن ملازم با غیبت است؟ ممکن است انسان حق خودش را بخواهد ولی غیبت نکند. پس استدلال به این روایت صحیح نیست ولی به‌عنوان مؤید می‌توان استفاده کرد. در این روایت ذکر نشده که صاحب حق می‌تواند غیبت کند بلکه فرموده شما که حق‌دارید می‌توانید فریاد بزنید و حق خودتان را بگیرید؛ اما اینکه غیبت کردن هم برای صاحب حق جایز است، از این روایت استفاده نمی‌شود مگر اینکه بگویید از اطلاق روایت که صاحب حق می‌تواند در جایگاهی که قرار دارد حق خودش را بگیرد و اگر جایی ملازم با غیبت شد، در آنجا غیبت جایز است. پس بعضی از مصادیق گرفتن حق ملازم با غیبت است.

پس از اطلاق «إنّ لصاحب الحقّ مقالاً» هم می‌توان استفاده کرد که اگر کسی حقی داشته باشد و حقش دارد تضییع می‌شود، گاهی به‌عنوان رفع و گاهی به‌عنوان دفع واجب است از تضییع حقش جلوگیری کند؛ یعنی گاهی حق شما تضییع‌شده و می‌خواهید ظلم را بردارید به این رفع گفته می‌شود و گاهی می‌ترسید که به شما ظلم شود، هنوز در حق شما ظلم نشده ولی قرائن دلالت می‌کند که ظلم می‌خواهد محقق شود به این مورد دفع گفته می‌شود.

اشکال دوم: این روایت ضعیف السند است و ضعف سندش به عمل اصحاب جبران نشده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo