< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مکاسب محرمه/ قمار/ حکم قمار

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت درباره حرمت تکلیفی و وضعی قمار بود؛ قمار هم عذاب دارد و هم آنچه به‌وسیله آن به‌دست‌آمده ملکیت را ندارد و نمی‌توان در آن تصرف کرد. برای این مدعا به آیات و روایات استدلال شد. به نظر ما هم آیات و هم روایات بر مدعا دلالت دارد هرچند برخی از روایات سند ضعیف یا دلالت قوی ندارند اما دلالت مجموع آیات و روایات بر مدعا کافی است.

روایت یازدهم: عَنْهُمْ[1] عَنْ سَهْلٍ[2] عَنِ الْوَشَّاءِ[3] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (علیه‌السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:«الْمَيْسِرُ هُوَ الْقِمَارُ».[4] امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: میسر قمار است.

در قرآن کریم، میسر حرام دانسته شده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[5] ، وقتی قمار و میسر یک چیز است پس قمار هم حرام است.

مرحوم نراقی می‌فرماید: «أنّه إن أريد من القمار ما قومر به لم يفد ، وإن أريد المعنى المصدري يكون مخالفا لما فسّر الميسر به في غيرها ، فإن حكمنا بالاشتراك أو الحقيقة أو المجاز لم يمكن حمل الآية عليهما ، لعدم استعمال اللفظ في المعنيين ، ولا على أحدهما ، لعدم التعيين ، وكذا إن حكمنا بالتعارض».[6]

اشکال: برای میسر دو معنا بیان شده: 1- «ما قومر به» آنچه با آن قمار می‌کنند؛ 2- به معنای مصدری، قمار کردن. زمانی گفته می‌شود از آلات قمار دوری کن و زمانی گفته می‌شود از قمار کردن دوری کن، هرکدام از این دو معنا که باشد، مفهوم و محتوا یکی است؛ وقتی گفته می‌شود از آلات قمار دوری کن یعنی بازی با آن خریدوفروش و هر چیز دیگری حرام است. در هر دو معنا، حرمت قمار فهمیده می‌شود.

روایت دوازدهم: عَنْ يَاسِرٍ الْخَادِمِ[7] عَنِ الرِّضَا (علیه‌السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيْسِرِ قَالَ: «الثقل من كل شي‌ء، قال: الخبز و الثقل ما يخرج بين المتراهنين- من الدراهم و غيره».[8]

روای می‌گوید: از امام رضا (علیه‌السلام) درباره میسر پرسیدم، حضرت فرمود: متاع هر چیزی؛ نان و هر متاعی که از آنچه رهن قرار داده شده به دست می‌آید، خواه درهم یا چیز دیگری باشد.

سند روایت ضعیف است اما به‌عنوان مؤید می‌توان از آن استفاده کرد همان گونه که برخی فقها از آن استفاده کرده‌اند. [9]

روایت سیزدهم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى[10] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ[11] عَنْ‌ صَفْوَانَ[12] عَنِ الْعَلَاءِ[13] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ[14] عَنْ أَحَدِهِمَا (علیهما‌السلام) قَالَ: «لَا تَصْلُحُ الْمُقَامَرَةُ وَ لَا النُّهْبَةُ».[15]

امام باقر یا امام صادق (علیهما‌السلام) فرمود: صلاح نیست قمار کردن و غارت مال مردم.

اشکال: لا یصلح، دلالت بر حرمت قمار ندارد.

پاسخ: به قرینه ظنّیه غارت مال مردم، معلوم می‌شود که مراد حرمت است. امام می‌فرماید که مصالح اجتماعی در این است که به دنبال این کارها نباشید. احکام تابع مصالح و مفاسد است. همه نصیحت‌کردن‌ها هم از باب حرمت نیست بلکه مصالح خود و جامعه در خطر است. کسی که قماربازی می‌کند یا اموال مردم را غارت می‌کند، در ظاهر منافعی به دست می‌آورد درحالی‌که در آن مصلحت نیست.

این قرنه قطعیه نیست اما می‌توان به قرینه آیات و روایات دیگر، فهمید که مراد از لایصلح، حرمت است.

آیت‌الله مکارم (سلمه‌الله) «النهبه» را این‌گونه معنا می‌کند که وقتی شاباش روی سر عروس می‌ریزند و کسی برمی‌دارد مالک می‌شود اما اگر دیگر آن را از دست او بقاپد، آن دیگری مالک نمی‌شود؛ به این نهبه می‌گویند. «المراد من «النهبة» على الظاهر ما كانوا ينهبون كلّ من الآخر فيما ينثر في الأعراس و شبهها و هو دون شأن الإنسان الكريم، بل قد يكون حراماً إذا حازه غيره. و لكن تعبيره بـ«لا تصلح» لعلّه غير كافٍ».[16]

روایت چهاردهم: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ[17] عَنْ أَبِيهِ[18] عَنِ النَّوْفَلِيِّ[19] عَنِ السَّكُونِيِّ[20] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنِ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ».[21]

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از بازی با شطرنج و نرد، نهی فرمود.

سند خوب است و نهی دارد اما فقط دلالت بر حرمت شطرنج و نرد دارد نه هر قماری.

روایت پانزدهم: بِالْإِسْنَادِ[22] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى[23] عَنْ يُونُسَ[24] عَنْ أَبِي أَيُّوبَ[25] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ[26] عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «الشِّطْرَنْجُ‌ مَيْسِرٌ وَ النَّرْدُ مَيْسِرٌ».[27]

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: شطرنج و نرد میسر است.

روایت مرسله است و می‌توان به‌عنوان مؤید استفاده کرد.

روایت شانزدهم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى[28] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[29] عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ[30] عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ[31] عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ[32] عَنْ زُرَارَةَ[33] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الشِّطْرَنْجِ وَ عَنْ‌ لُعْبَةِ شَبِيبٍ ‌الَّتِي‌ يُقَالُ‌ لَهَا لُعْبَةُ الْأَمِيرِ وَ عَنْ لُعْبَةِ الثَّلَاثِ فَقَالَ: «أَ رَأَيْتَكَ إِذَا مَيَّزَ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ مَعَ أَيِّهِمَا تَكُونُ؟ قَالَ مَعَ الْبَاطِلِ. قَالَ: «فَلَا خَيْرَ فِيهِ».[34]

زراره از برخی از آلات قمار متعارف در آن زمان می‌پرسد (که ما نمی‌دانیم چه بوده‌اند) امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: اگر خداوند حق و باطل را از هم جدا کند، این‌ها جزء کدام خواهند بود. زراره گفت: از باطل. امام فرمود: پس خیری در آن نیست.

سند روایت درست است اما دلالت آن در حد قوی نیست؛ زیرا «لا خیر فیه» دلیل بر حرمت نمی‌تواند باشد. از این روایت می‌توان در حد مؤید استفاده کرد.

روایت هفدهم: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ[35] بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ[36] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ[37] عَنِ الصَّادِقِ (علیه‌السلام) عَنْ آبَائِهِ (علیهم‌السلام) فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي قَالَ: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله علیه و آله) عَنِ اللَّعِبِ بِالنَّرْدِ وَ الشِّطْرَنْجِ وَ الْكُوبَةِ وَ الْعَرْطَبَةِ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ وَ الْعُودُ وَ نَهَى عَنْ بَيْعِ النَّرْدِ».[38]

در این روایت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) از برخی از آلات قمار مانند شطرنج و نرد، نهی فرمود.

روایات دیگری هم وجود دارد اما آیات و روایات دلالت کافی بر حرمت تکلیفی و وضعی قمار دارد و نیازی به بحث بیشتر نیست.


[1] عدّة من أصحابنا : قال العلّامة الحلّيّ(رحمه الله) في «الخلاصة : 272» : قال الکلینيّ(رحمه الله): «کلّما ذکرت في کتابي : عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد فهم عليّ بن محمّد بن علان [الکلیني : إماميّ ثقة] و محمّد بن أبي عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ أبو الحسن الکوفي : إماميّ ثقة] و محمّد بن الحسن [الطائيّ الرازي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی] و محمّد بن عقيل الكليني [مختلف فیه و هو ثقة ظاهراً]».
[2] سهل بن زياد الآدمي‌ : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[3] الحسن بن عليّ الوشّاء : إماميّ ثقة.
[7] إماميّ ثقة.
[10] العطّار : إماميّ ثقة.
[11] محمّد بن الحسین بن أبي الخطّاب : إماميّ ثقة.
[12] صفوان بن يحيى البجلي‌ : إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[13] العلاء بن رزين القلاء : إماميّ ثقة.
[14] الثقفي : إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[17] القمّي : إماميّ ثقة.
[18] إبراهیم بن هاشم القمّي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[19] الحسین بن یزید النوفلي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[20] إسماعيل بن أبي زياد السكوني‌ : عامّيّ ثقة.
[22] محمّد بن یعقوب [الکلیني : إماميّ ثقة] عن عدّة من أصحابنا عن سهل [سهل بن زیاد : الآدمي، الرازي، أبو سعید : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.]. قال العلّامة الحلّيّ(رحمه الله) في «الخلاصة : 272» : «کلّما قال الکلینيّ(رحمه الله): عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد فهم عليّ بن محمّد بن علان [الکلیني : إماميّ ثقة] و محمّد بن أبي عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ أبو الحسن الکوفي : إماميّ ثقة] و محمّد بن الحسن [الطائيّ الرازي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی] و محمّد بن عقيل الكليني [مختلف فیه و هو ثقة ظاهراً]».
[23] محمّد بن عيسى بن عبيد : إماميّ ثقة.
[24] يونس بن عبد الرحمن‌ : إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع‌.
[25] إبراهيم أبو أيّوب الخرّاز : إماميّ ثقة.
[26] البجلي‌ : إماميّ ثقة.
[28] العطّار : إماميّ ثقة.
[29] أحمد بن محمّد بن عيسى الأشعري‌ : إماميّ ثقة.
[30] الحسن بن عليّ بن فضّال التيمي‌ : ‌ فطحيّ ثقة، من أصحاب الإجماع علی قول.
[31] عليّ بن عقبة بن خالد : إماميّ ثقة.
[32] عبد الله بن بكير بن أعين‌ : فطحيّ ثقة من أصحاب الإجماع‌.
[33] زرارة بن أعين الشيباني‌ : إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع‌.
[35] محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه‌ القمّي : إماميّ ثقة.
[36] البصري : مهمل.
[37] ذو الدمعة : الهاشمي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo