درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1400/02/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره تقیه نسبت به شرب خمر بود که اگر ترس و تهدیدی وجود داشته باشد که باید شرب خمر کند، آیا باید شرب خمر کند یا اگر کشته هم شود حق ندارد خمر بنوشد. دو قول وجود داشت: قول اول: هرچند که انسان کشته شود هم نباید خمر بنوشد. قول دوم: اگر جان، مال یا آبروی انسان، خانوادهاش یا مؤمنی در خطر باشد، شرب خمر جایز میشود. به نظر ما قانون اهم و مهم اقتضا میکند که انسان، جان خود، خانوادهاش یا مؤمن را حفظ کند هرچند که با شرب خمر باشد.
دلایل قول دوم
دلیل اول: روایات
روایت اول: نَصْرُ بْنُ الصَّبَّاحِ[1] ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو يَعْقُوبَ إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ[2] ، قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ (الفضل)[3] قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْهَمْدَانِيُّ[4] ، قَالَ: حَدَّثَنِي دُرُسْتُ بْنُ أَبِي مَنْصُورٍ[5] قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(علیهالسلام) وَ عِنْدَهُ الْكُمَيْتُ بْنُ زَيْدٍ، فَقَالَ(علیهالسلام) لِلْكُمَيْتِ: «أَنْتَ الَّذِي تَقُولُ:
قَالَ: قَدْ قُلْتُ: ذَاكَ فَوَ اللَّهِ مَا رَجَعْتُ عَنْ إِيمَانِي وَ إِنِّي لَكُمْ لَمُوَالٍ وَ لِعَدُوِّكُمْ لَقَالٍ وَ لَكِنِّي قُلْتُهُ عَلَى التَّقِيَّةِ، قَالَ(علیهالسلام): «أَمَا لَئِنْ قُلْتَ ذَلِكَ أَنَّ التَّقِيَّةَ تَجُوزُ فِي شُرْبِ الْخَمْرِ».[6]
راوی میگوید: من در نزد امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) بودم و کمیت بن زید، شاعر معروف اهلبیت نیز آنجا بود. امام کاظم (علیهالسلام) به کمیت فرمود: آیا تو این شعر را گفتهای: اکنون نزد بنیامیه رفتم و امور در جای خود بود (اشعار به تعریف از بنیامیّه دارد). کمیت گفت: بله من این شعر را گفتم. قسم به خداوند که از ایمانم برنگشتم؛ همانا دوست شما هستم و با دشمن شما هم مبغض هستم و این شعر را از روی تقیه گفتم. امام کاظم (علیهالسلام) فرمود: «أَمَا لَئِنْ قُلْتَ ذَلِكَ أَنَّ التَّقِيَّةَ تَجُوزُ فِي شُرْبِ الْخَمْرِ».
آیا این جمله امام تعریف از کمیت است یا عتاب به او است؟ اگر عتاب باشد اینگونه معنا میشود: فکر کردی که همهجا تقیه جایز است (که از بنیامیّه تعریف کردی) آیا تقیه در شرب خمر جایز است (استفهام انکاری است؛ یعنی جایز نیست) همانگونه که در شرب خمر تقیه جایز نیست، در تعریف از بنیامیّه هم تقیه جایز نیست. اگر جمله را تعریف از کمیت بدانیم معنا این میشود: تو دوست ما هستی و همانگونه که تقیه در شرب خمر جایز است، در تعریف از بنیامیه هم جایز است.
این روایت خیلی قابل استناد نیست زیرا اولاً سند روایت بسیار ضعیف است و ثانیا دلالت روایت هم ضعیف است؛ معلوم نیست که امام (علیهالسلام) با کمیت برخورد میکند یا از او تعریف و تمجید میکند. روشن نیست که اگر کمیت این شعر را نمیگفت چه مشکلی برای او پیش میآمد.
روایت دوم: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا[7] عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ[8] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ[9] عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ[10] عَنْ عَمْرِو بْنِ مَرْوَانَ[11] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام): إِنَّ هَؤُلَاءِ رُبَّمَا حَضَرْتُ مَعَهُمُ الْعَشَاءَ، فَيَجِيئُونَ بِالنَّبِيذِ بَعْدَ ذَلِكَ، فَإِنْ أَنَا لَمْ أَشْرَبْهُ خِفْتُ أَنْ يَقُولُوا فُلَانِيٌّ فَكَيْفَ أَصْنَعُ؟ فَقَالَ(علیهالسلام): «اكْسِرْهُ بِالْمَاءِ» قُلْتُ: فَإِذَا أَنَا كَسَرْتُهُ بِالْمَاءِ أَشْرَبُهُ؟ قَالَ(علیهالسلام): «لَا»[12]
سند این روایت بهتر از روایت قبل است هرچند که چند نفر از راویان آن مورداختلاف هستند.
عمرو بن مروان میگوید: به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: من با برخی از مخالفین شما معاشرت دارم، در جلساتی که با آنها داریم شراب میآورند، اگر من شراب را نخورم میگویند که این رافضی است و از ما نیست، چه کار کنم؟ امام صادق (علیهالسلام) فرمود: شرابی را که به تو میدهند با آب مخلوط کن. راوی پرسید: اگر آن را با آب مخلوط کردم بخورم؟ امام (علیهالسلام) فرمود: نه!
با آب مخلوط کند اما تا میتواند نخورد مگر اینکه در حال ضرورت باشد که در این صورت آن مخلوط با آب را بخور. این روایت دلالت میکند که در حال تقیه هم جایز نیست که انسان، شراب بخورد. اگر مجبور شد هم باید با آب مخلوط کند تا خاصیت شرابی را از دست بدهد. اگر سند روایت درست باشد، دلالت دارد بر اینکه در حال ضرورت خوردن شراب مخلوط با آب اشکالی ندارد. جلو آنها با آب مخلوط کن و بهگونهای باشد که فکر میکنند تو خوردی. از این روایت استفاده میشود که انسان باید جان خود را حفظ کند و تا مقداری که ضرورت دارد، شرب خمر نکند مگر اینکه چارهای نباشد.
برخی از فقها مانند مرحوم امام خمینی[13] به این روایت استناد کردهاند.
روایت سوم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[14] عَنْ أَبِيهِ[15] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى[16] عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ[17] [18] عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ[19] قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیهالسلام): «قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالاً خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله) لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ(عزوجل) وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) أَ رَأَيْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِيمَ (علیهالسلام) فَرَدَدْتُهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَهُ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) وَ رَدَدْتُ فَدَكاً إِلَى وَرَثَةِ فَاطِمَةَ (سلاماللهعلیها) ... حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى النَّبِيذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَالِ الْمُتْعَتَيْنِ ... إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّي ...».[20]
ممکن است برخی سند روایت را قبول نکنند اما به نظر ما سند این روایت خوب است.
آقا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبهای فرمود: والیان قبل از من کارهایی کردند که مخالف رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) بود، عمدا با رسول خدا مخالفت میکردند، عهد پیامبر را نقض میکردند، سنت ایشان را تغییر دادند. اگر من بخواهم بر مردم تحمیل کنم که کارهای خلفای گذشته را انجام ندهید و آنها را به جایگاه اصلی خودش در عهد رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) برگردانم، تمام لشکریان من از من جدا میشوند تا اینکه تنها میمانم یا دسته کمی از شیعیان در کنار من باقی میمانند کسانی که فضل من را میدانند و امامت من را قبول دارند. مثلا اگر بخواهم مقام ابراهیم را به جای اصلیش برگردانم و فدک را به ورثه حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) برگردانم ... و مسح بر خفین را حرام کنم و کسی که شراب می خورد حد بر او جاری کنم و دو متعه را حلال کنم (که عمر آنها را حرام کرده بود) ... مردم من را رها میکنند.
از این روایت میفهمیم که آقا امیرالمؤمنین هم در تقیه بود و بهخاطر تقیه بسیاری از حقایق را بیان نمیکرد؛ چون نظام اسلامی بهم میخورد. در زمان رسول خدا برای شرابخواری حد زده میشد اما خلفا کاری کردند که حد بر شرابخواری تعطیل شد و آقا امیرالمؤمنین هم تقیه کرد و هم بر آن حد جاری نکرد و اگر تقیه نبود، حد را جاری میکرد. قرآن کریم، به صراحت خوردن مشروب را حرام میداند: ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾[21] اما بهخاطر تقیه، اجرای حد تعطیل شد.