درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1400/03/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره تقیه بود. یکی از مباحث اختلافی این است که در تبری از آقا امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، اهلبیت (علیهمالسلام) یا فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) اگر کسی در مقام تقیه بود آیا میتواند تبری کند یا نباید تقیه کند؟
قول اول: جواز تقیه
شهید اول (رحمهالله) میفرماید: «التقيّة تبيح كلّ شيء حتّى إظهار كلمة الكفر. و لو تركها حينئذٍ أثم إلّا في هذا المقام و مقام التبرّي من أهل البيت(علیهمالسلام) فإنّه لا يأثم بتركها، بل صبره حينئذٍ إمّا مباح أو مستحبّ و خصوصاً إذا كان ممّن يقتدى به».[1]
تقیه در همه چیز جاری است حتی در کفر؛ اگر جانتان در خطر است تقیه کنید و حتی کفر هم بگویید. اگر کفر نگویید و کشته شوید، گناه کردهاید. در یکجا است که تقیه واجب نیست و آن تبری از اهلبیت (علیهمالسلام) است در اینجا تقیه نکردن مباح یا مستحب است مخصوصا اگر از بزرگان دین باشید. در مقابل مرحوم امام خمینی تقیه را حتی در تبری، لازم میداند.[2]
محقق خویی (رحمهالله) هم مؤید شهید اول است و میفرماید: «الأخبار إنّما تدلّنا على الجواز في كلّ من التقيّة بإظهار التبرّي منه (علیهالسلام) باللسان و تركها باختيار القتل و مدّ الأعناق».[3]
دلایل قول اول
روایت اول: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ[4] ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ[5] قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ[6] قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ[7] ، قَالَ: حَدَّثَنَا بُكَيْرُ بْنُ سَلْمٍ[8] قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَيْمُونٍ[9] قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیهالسلام) عَنْ أَبِيهِ(علیهالسلام) عَنْ جَدِّهِ(علیهالسلام) قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين(علیهالسلام): «سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي، فَسُبُّونِي وَ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي، فَمُدُّوا الرِّقَابَ؛ فَإِنِّي عَلَى الْفِطْرَةِ».[10] آقا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: بعد از من از شما میخواهند که مرا سب کنید و میخواهند که از من برائت بجویید، گردنتان را جلو بکشید (تا شما را بکشند و سب و برائت نکنید) دین و مذهب من فطری است.
این روایت ضعیفالسند حاکی از آن است که اگر از شما خواستند که از ولایت ما تبری بجویید، گردن خود را جلو بدهید و کشته شوید اما برائت نجویید.
روایت دوم: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ[11] عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهالسلام): أَنَّهُ قَال: «إِنَّكُمْ سَتُعْرَضُونَ عَلَى سَبِّي، فَإِنْ خِفْتُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فَسُبُّونِي أَلَا وَ إِنَّكُمْ سَتُعْرَضُونَ عَلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي، فَلَا تَفْعَلُوا؛ فَإِنِّي عَلَى الْفِطْرَةِ».[12] آقا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: بعد از من در معرض سب من قرار میگیرید، اگر بر جانتان ترسیدید من را سب کنید اما اگر در معرض برائت از من قرار گرفتید این کار را نکنید زیرا مذهب من بر فطرت است.
سند روایت ضعیف است اما دلالت دارد که برائت را انجام ندهیم.
روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الرَّضِيُّ[13] فِي نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیهالسلام) أَنَّهُ قَالَ: «أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ، فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي، فَأَمَّا السَّبُّ، فَسُبُّونِي، فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ، فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي؛ فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ».[14]
بعد از من مردی (معاویه) میآید که گلوی گشاد و شکم بزرگی دارد، آنچه مییابد میخورد و آنچه نمییابد طلب میکند. او را بکشید اما شما او را نخواهید کشت. آگاه باشید که شما را امر میکند که من را سب کنید و از من برائت بجویید. اما درباره سب، پس من را سب کنید که برای من زکات و پاکی است و برای شما نجات است اما از من برائت نجویید. همانا من بر فطرت به دنیا آمدم و از اولین کسانی بودم که ایمان آوردم و هجرت کردم.
سند روایت مرفوعه و ضعیف است و محقق خویی به آن استناد کرده است.[15] محقق خویی (رحمهالله) از کسانی است که به سند روایات توجه بسیاری دارد اما در اینجا به چنین روایات ضعیفی استناد میکند و معتقد است که این روایات مستفیضه هستند؛[16] پس میتوان بدون توجه به سند دلالت این روایات را اخذ نمود.
فرق بین سب و تبرّی
سب آن چیزی است که کلام قبیحی را درباره شخصی بگوییم که باعث تضعیف او شود که اصطلاحا به آن «فحش» میگوییم اما تبرّی دوری جستن از دین و مذهب است.
برخی در توجیه این روایات گفتهاند که مراد این است که تبری ظاهری اشکالی ندارد اما در باطن و قلبتان از ما تبرّی نکنید.
اشکال به استدلال به روایات
مرحوم امام خمینی میفرماید: سند تمام این روایات مخدوش هستند؛ پس با این روایات ضعیف نمیتوانیم از عمومات تقیه (که تقیه در هر جایی لازم است) دست برداریم خصوصا در قتل نفوس؛ پس تبری واجب است؛ باید تبری کرد و جان را حفظ نمود مگر اینکه با تبرّی این شخص، مذهب از بین میرود و مردم در گمراهی قرار میگیرند، دراینصورت، جایز نیست.[17]
ایشان در جای دیگری میفرماید: این روایات با معارض همراه است و خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مواردی تقیه کرده است[18] همچنین معارض با آیه قرآن ﴿لٰا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ﴾[19] و حکم عقل است که باید جان خود و دیگران را حفظ کنیم.[20]
به نظر ما فرمایش مرحوم امام خمینی از فرمایش محقق خویی (رحمهالله) دقیقتر است اما برای روشن شدن بحث، فرمایشات محقق خویی (رحمهالله) را بیشتر برسی میکنیم.
کلام محقق خویی (رحمهالله)
محقق خویی (رحمهالله) این روایات را مستفیضه میداند چون تعداد آنها را زیاد میداند اما به حد تواتر نمیرسد، نیازی به سند نیست. از این روایات استفاده میشود که نباید تبرّی کرد نهایتاً استفاده میشود که تبری جایز است؛ زیرا امر پس از حذر است. مردم فکر میکردند که تبری نکردن ممنوع است اما حضرت میخواهد بفرماید که اگر گردنت هم بزنند اشکالی ندارد.[21]