درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/06/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / حکم تکلیفی کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره کذب بود که آیا از لحاظ عقلی، ذاتاً قبیح است یا قبح آن اقتضایی است یا با اختلاف وجوه و اعتبارات مختلف میشود؟ مرحوم امام (رحمهالله) سه احتمال داده بود: 1- قبح آن ذاتی است و همیشه قبیح است. 2- قبح آن اقتضایی است و اگر مانعی پیش آید، حسن میشود. 3- نه حسن است و نه قبیح؛ بلکه اگر مفاسدی بر آن مترتب شد قبیح است و اگر مصالحی بر آن مترتب شد حسن میشود.
نظر آیتالله مکارم (سلمهالله)
آیتالله مکارم نیز قبح کذب را اقتضایی میداند؛ یعنی لولا المانع، قبیح است؛ زیرا ترتب مفاسد غالبیه در کذب وجود دارد؛ با دروغ، غالباً مفاسدی در جامعه به وجود میآید، اگر مفاسدی بر خود دروغ بار نمیشود و این دروغها به کسی ضرر نمیزند اما اطمینانها از هم سلب میشود که خود این مفسده عامه است.
فرمایش ایشان درست است اما در جایی تعبیر میکند به حکم عقل: «هذا مضافاً إلى إمكان القول بحرمته بحكم العقلاء، مضافاً إلى حكم العقل»[1] حکم عقل تخلفناپذیر است و کذب چون همیشه قبیح نیست نمیتواند حرمت آن به حکم عقل باشد.
برخی از احکام و قوانین بهخاطر مصالح و مفاسد غالبی است. قرآن کریم درباره خمر و میسر میفرماید که ممکن است منافعی هم داشته باشند اما ﴿وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا﴾.[2] بسیاری از کشورهای دنیا در وضع قوانین، مصالح غالب را در نظر میگیرند. در حجیت خبر واحد هم چون غالباً مطابق با واقع است حجت میدانند اما همیشه مطابق با واقع نیست.
شیخ انصاری (رحمهالله) میفرماید: «الكذب حرام بضرورة العقول و الأديان».[3] عقلای عالم کذب را حرام میدانند. مراد ایشان از عقول، این است که عقلای تمام ادیان، در تمام جهان، کذب را حرام دانستهاند.
به نظر ما کذب مقتضی قبح است مگر مانعی وجود داشته باشد.
اشکال
چه اشکالی دارد که خباثت و شرارت ذاتی را با کذب مقایسه کنیم؟ گاهی انسانها ذاتشان خبیث و شقی است، تکالیف خداوند نسبت به این افراد چگونه است؟ آیا به اعمالشان مربوط میشود یا خباثت ذاتیشان؟ اگر مربوط به عمل است در دادگاه کاری به ذات ندارند و میگویند که شما این عمل زشت را انجام دادی و این مجازات را دارد. برخی کذب را به خباثت و شقاوت ذاتی قیاس کردهاند؛ یعنی کسی که دروغگو است، شقاوت ذاتی دارد.
معیار برای تکالیف خباثت و شقاوت ذاتی نیست؛ زیرا حرمت کذب مترتب بر آثار و مفاسد است؛ اگر مفاسدی بر آن مترتب بود قبیح میشود و اگر مفاسدی نداشت، قبیح نیست. معیار تکالیف، عمل خارجی افراد است و خباثت و شقاوت ذاتی افراد دلیل نیست؛ بنابراین قیاس کذب با شقاوت و خباثت ذاتی، قیاس مع الفارق است. کذب، اظهار آن خباثت است نه خود آن خباثت؛ مثلاً حسد درست نیست اما اظهار حسد گناه است.
تمام مسلمانان بلکه تمام عقلای عالم اجماع دارند که کذب، قبیح است.
اجماع دلیل تعبدی نیست بلکه با وجود آیات، روایات و بنای عقلا، اجماع مدرکی است که مدرکش همین آیات، روایات و بنای عقلا است.
دلیل پنجم: ضرورت دین
همانگونه که یکی از ضروریات دین ما وجوب نماز است، یکی از ضروریات دین ما حرمت کذب است؛ درنتیجه کسی که بداند ضروری دین است و آن را انکار کند، مرتد است.
صاحب جواهر (رحمهالله) میفرماید: «تعمّد الكذب حرمته من الضروريّات و يزداد إثماً إذا كان على المؤمنين».[6] حرمت کذب از ضروریات است و اگر باعث اضرار به مؤمنین شود گناهش بیشتر است.
مرحوم امام خمینی میفرماید: «أمّا حكمه، فحرمته في الجملة ضروريّة لا تحتاج إلى إقامة الدليل عليها».[7] حرمت آن فیالجمله از ضروریات است و نیازی به اقامه دلیل ندارد.
محقق خویی (رحمهالله) میفرماید: «حرمته من ضروريّات مذهب الإسلام، بل جميع الأديان».[8] حرمت کذب از ضروریات اسلام بلکه همه ادیان است.
نکته
آن چیزی که ضرورت دین بر حرمت آن وجود دارد، کذب مخبری است نه کذب خبری. برای تحقق کذب مخبری، دو شرط لازم است: خبر مطابق با واقع نباشد؛ کذبش با علم و تعمّد باشد؛ یعنی کسی که دروغ میگوید، میداند که دروغ میگوید. افراد بسیاری در عالم هستند که حرفهای دروغی میزنند اما فکر میکنند که راست است. آنها طبق اعتقاد خودشان راست میگویند اما مطابق با واقع نیست.
در تحقق کذب خبری، مطابق نبودن با واقع کفایت میکند و کاری به اعتقاد متکلم نداریم. کسی هم که اعتقاد دارد که خبرش مطابق با واقع نیست اما در حقیقت مطابق با واقع است، تجری کرده است و اگر قائل شویم تجری عقاب دارد، چنین شخصی نیز عقاب دارد.