درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / توریه
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه به توریه رسیدیم که آیا توریه از مصادیق کذب است یا نه؟ اگر از مصادیق کذب خارج باشد ممکن است جایز باشد و هرکس هر زمانی که خواست توریه کند اما اگر آن را از مصادیق کذب باشد فقط در موارد خاصی مثل ضرورت میتوان توریه نمود؛ لذا برخی توریه را کذب میدانند و برخی آن را کذب نمیدانند.
قول اول: توریه کذب نیست
شیخ انصاری (رحمهالله) توریه را کذب نمیداند: «لا ينبغي الإشكال في عدم كونها من الكذب».[1]
مرحوم امام (علی الله مقامه الشریف) نیز توریه را کذب نمیداند: «ممّا ذكرناه من اعتبار الاستعمال في المعنى المخالف للواقع في الكذب لا يبقى إشكال في عدم كون التورية كذباً».[2]
اشکال
اگر کسی خلاف ظاهر کلام را اراده کند و قرینه هم نصب نکند، از نظر عرف «استعمال لفظ در معنا» نیست زیرا استعمال، آن ظاهری است که عرف آن را میفهمد. اینکه مرحوم امام میفرماید: «الاستعمال في المعنى المخالف» اصلاً استعمالی وجود ندارد. استعمال در غیر معنای حقیقی در صورتی است که قرینه آورده شود وگرنه استعمال غلط است
محقق خویی (رحمهالله) نیز میفرماید: «إنّها ليست من مستثنيات الكذب؛ بل هي خارجة عنه موضوعاً».[3]
ادله قول اول
دلیل اول: روایات
أَبِي(رحمهالله) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ[4] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ[5] عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ[6] عَنْ صَالِحِ بْنِ سَعِيدٍ[7] عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قِصَّةِ إِبْرَاهِيمَ(علیهالسلام) قالَ ﴿بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ﴾[8] قَالَ(علیهالسلام): «مَا فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ وَ مَا كَذَبَ إِبْرَاهِيمُ(علیهالسلام)» فَقُلْتُ: فَكَيْفَ ذَاكَ؟ قَالَ(علیهالسلام): «إِنَّمَا قَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیهالسلام): ﴿فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ﴾ إِنْ نَطَقُوا فَكَبِيرُهُمْ فَعَلَ وَ إِنْ لَمْ يَنْطِقُوا فَلَمْ يَفْعَلْ كَبِيرُهُمْ شَيْئاً فَمَا نَطَقُوا وَ مَا كَذَبَ إِبْرَاهِيمُ(علیهالسلام) ...» [9] .
حضرت ابراهیم بتها را شکست. وقتی از او پرسیدند که چه کسی بتها راشکسته است فرمود: بت بزرگ شکسته است، اگر صحبت میکنند از بتها بپرسید.
وقتی خود حضرت ابراهیم بتها را شکسته است اما میگوید بت بزرگ آنها را شکسته، توریه میکند؛ زیرا پیامبر، معصوم است و دروغ نمیگوید.
راوی از امام میپرسد چگونه است که حضرت ابراهیم دروغ نگفت؟ امام صادق فرمود: حضرت ابراهیم گفت: از اینها بپرسید اگر زبان دارند و صحبت میکنند. اگر نطق دارند کارند بت بزرگ است؛ پس اگر صحبت نمیکنند، بت بزرگ هم کاری نکرده است.
حضرت ابراهیم کلام را مقید به شرطی کرده است که اگر شرط منتفی شد، کلام هم منتفی میشود.
اشکالات
اشکال اول: سند روایت ضعیف است چون روایت مرسله است. وقتی سند ضعیف باشد نمیتوان به ان استدلال نمود.
اشکال دوم: خواندن برخی از کتابها مانند «جواهر الکلام» نیاز به دقت و تفکر دارد؛ قرآن هم ظاهری دارد که فهم آن نیاز به فکر دارد. حضرت ابراهیم (علیهالسلام) نمیخواهد بگوید که بت بزرگ شکسته است بلکه میخواهد بگوید که اینها نطق ندارند، چرا اینها را عبادت میکنید؟ لذا خود آنها اعتراف کردند ﴿لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ ينْطِقُونَ﴾.[10]
نکته ادبی
در اینجا یک شرط (إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ) با دو مطلب («بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ» و «فَسْئَلُوهُمْ») آمده است، آیا این شرط برای هر دو است یا فقط شرط اخیر (فَسْئَلُوهُمْ) است. شرط برای جمطلب اول اینگونه است، اگر نطق دارند، بت بزرگ شکسته است. شرط برای مطلب اخیر یعنی: اگر نطق دارند از آنها بپرسید.
از لحاظ ادبی شرط می تواند برای هر دو باشد. اگر شرط برای هر دو باشد، حضرت ابراهیم نمیخواهد از خود دفاع کند بلکه میخواهد که آنان ایمان بیاورند. هر دو مطلب را معلل به امر محالی میکند تا بدانند که بتها ارزش عبادت را ندارند.
بنابراین نمیتوان کلام حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را حمل بر توریه کرد.
مرحوم امام نیز بهخوبی این مطلب را توضیح داده است: «إنّ كلام إبراهيم (علیهالسلام) من قبيل التعليق على أمر محال لإثبات أنّ المعلّق عليه محال لا لإثبات الملازمة، فالكلام سيق لنفي العمل؛ لكونه معلّقاً على محال لا لتحقّقه بتحقّق المعلّق عليه، نظير قوله- تعالى:﴿... وَ لٰا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتّٰى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيٰاطِ ...﴾[11] فإنّه ليس بصدد الإخبار بالملازمة بين دخول الجنّة و ولوج الجمل في سمّ الخياط؛ ضرورة عدم التلازم بينهما؛ بل بصدد بيان استحالة دخولهم الجنّة بالتعليق على محال عادي».[12]
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) تعلیق به امر محال کرده است تا بگوید معلّقعلیه امر محالی است؛ مانند آیه شریف 40 سوره اعراف که خداوند ورود مشرکین و کفار به بهشت را مشروط به عبور شتر از سوراخ سوزن خیاطی میکند؛ پس همانگونه که عبور شتر از سوراخ سوزن ممکن نیست، ورود کفار به بهشت هم محال است.
آیتالله سبحانی (حفظهالله) نیز همین مطلب را بیان نموده و اضافه میکند که توریه، اراده خلاف ظاهر است در صورتی که قرینه وجود نداشته باشد. قرینه گاهی حالیه است و گاهی مقالیه است؛ در این داستان، قرینه حالیه داریم که بت نمیتواند صحبت کند؛ پس قرینه وجود دارد که اراده خلاف ظاهر شده است و توریه محقق نمیشود.[13]
نتیجه داستان هم این شد ﴿... أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مٰا لٰا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لٰا يَضُرُّكُمْ﴾[14] که نتیجه تنبّه مردم توسط حضرت ابراهیم بود. بنابراین روایت مربوط به توریه نیست و امام صادق (علیهالسلام) هم اسمی از توریه نمیآورد.