درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / توریه
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره توریه بود. یکی از روایاتی که برای استدلال به کذب نبودن توریه ارائه شد این روایت موثقه بود: «عَنْهُ[1] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) فِي الرَّجُلِ يُسْتَأْذَنُ عَلَيْهِ فَيَقُولُ لِجَارِيَتِهِ قُولِي لَيْسَ هُوَ هَاهُنَا قَالَ: «لَا بَأْسَ لَيْسَ بِكَذِبٍ عَنِيد».[2]
از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدند: کسی به در خانه میآید و صاحبخانه نمیخواهد جواب او را بدهد و کنیز او پشت در میرود و میگوید که صاحبخانه اینجا نیست. حکم این عمل چیست؟ امام فرمود: اشکالی ندارد. این دروغ عنید و همراه با طغیان نیست.
لیس بکذب عنید، اشاره به این مطلب است که کذب، مراتبی دارد؛ برخی از مراتب کذب همراه با طغیان و ظلم است و برخی موارد مانند مورد روایت، همراه با طغیان و ظلم نیست.
شاید این مسئله باعث شده است که برخی تفصیل در مسئله بیان کنند و بگویند که بین جایی که توریه در پاسخ به پرسش باشد با غیر آن فرق میکند. گاهی کسی سخنرانی میکند و در مطالب خود دروغ میگوید که به آن کذب ابتدایی گفته میشود. در این صورت کذب حرام و فریب است اما گاهی کذب در پاسخ به پرسش است. نمیخواهد پاسخ سائل را روشن بدهد، توریه میکند یا حتی دروغ میگوید. در این حالت حرام نیست.
در این روایت اسمی از توریه برده نشده است هرچند مصداق توریه است زیرا مراد، خلاف ظاهر عبارت است.
اشکال به استدلال به روایت
«لیس بکذب عنید» یعنی حکم حرمت کذب را ندارد ولی ممکن است که موضوعاً کذب باشد.
نهایت چیزی که بتوان از مجموع روایات استدلال شده برای این قول به دست آورد این است که توریه ممکن است موضوعاً کذب نباشد اما حکم کذب را دارد؛ بنابراین هرجا که کذب را اجازه دادهاند توریه نیز جایز است.
دلیل دوم: اجماع
اجماع علما بر این است که توریه کذب نیست.[3]
اشکال: این اجماع، تعبدی نیست بلکه مدرکش همین روایات است؛ بنابراین اجماع حجیتی ندارد.
دلیل سوم
شیخ انصاری میفرماید: ما یک مستعملفیه و مراد داریم و یک فهم مخاطب داریم. در توریه، مراد و مستعملفیه مطابق با واقع است اما فهم مخاطب، مخالف با واقع است. اگر بر مستعملفیه مفسدهای مترتب نباشد اشکالی ندارد.
اشکال و پاسخ
خود شیخ انصاری اشکال میکند: این اغراء به جهل و فریب است و اغراء به جهل حرام است. شیخ پاسخ میدهد: دلیل حرمت کذب، اغراء به جهل نیست بلکه حرمت آن بهخاطر ادله است.
«وجه ذلك أنّ الخبر باعتبار معناه و هو المستعمل فيه كلامه ليس مخالفاً للواقع و إنّما فهم المخاطب من كلامه أمراً مخالفاً للواقع لم يقصده المتكلّم من اللفظ. نعم لو ترتّبت عليها مفسدة حرمت من تلك الجهة اللّهم إلّا أن يدّعى أنّ مفسدة الكذب و هو الإغراء موجودة فيها و هي ممنوعة؛ لأنّ الكذب محرّم، لا لمجرّد الإغراء».[4]
اشکال به شیخ
به نظر ما نمیتوان در برابر قرآن، روایات و عرف تمام ممالک دنیا ایستاد. تمام مردم دنیا میگویند که ظواهر حجت هستند. این ظواهر شرعاً و عرفاً حجت هستند؛ بنابراین اراده خلاف این ظاهر، ارزشی ندارد. مستعملفیه مراد نیست بلکه همان ظواهر و برداشت عمومی از کلام است. اگر اینگونه نباشد، سنگی روی سنگ بند نمیشود.
امام خمینی (رحمهالله) هم تعبیری مانند شیخ انصاری دارد و میفرماید: استعمال در توریه مطابق با واقع است. «... ضرورة أنّ المورّي استعمل الجمل في المعاني الموافقة للواقع و لو على خلاف قانون الوضع و المحاورات؛ كاستعمال اللفظ المشترك في غير المعنى المسؤول عنه مثلاً؛ فإن قال في جواب قوله أزيد في الدار؟ ليس زيد في الدار مريداً غير ما في السؤال أو قال: ليس في الدار، مريداً غيره ليس كاذباً؛ لأنّ المستعمل فيه موافق للواقع فرضاً و الظاهر المخالف له غير مستعمل فيه. بل لو استعمل الألفاظ في معانيها و أراد بحسب الجدّ غيرها بنحو من الإدّعاء، لا يكون كاذباً و هو ظاهر».[5]
اشکال: استعمال، استفاده لفظ در معنایی است که ظهور در آن دارد. استعمال طبق اراده متکلم نیست که با اراده او تغییر کند. خود شما در اصول مطرح میکنید که دلالت تابع اراده نیست. دلالت الفاظ را باید عرف و عقلای عالم بپذیرند.
مرحوم امام چند مثال برای توریه میزند: کسی میگوید آیا زید در خانه است؟ میگوید: زید در خانه نیست. مرادش زید دیگری است.
آیا این چیزی جز فریب است؟ این مثالها درست نیست. تمام انبیاء به زبان خود مبعوث شدهاند ﴿وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ﴾[6] اگر به زبان قوم نباشند که نمیتوانند موفق شوند و تبلیغ خود را انجام دهند لذا ظواهر قرآن برای مردم حجت است.
درهرحال ممکن است بگویید که توریه موضوعاً کذب نیست اما حکم کذب را دارد. هرجا که کذب جایز بود مثل اصلاح بین مردم، توریه هم جایز است.
محقق خویی میفرماید: «لا شبهة في خروج التورية عن الكذب موضوعاً؛ فإنّها في اللغة بمعنى الستر، فكأنّ المتكلّم وارى مراده عن المخاطب بإظهار غيره و خيّل إليه أنّه أراد ظاهر كلامه».[7]
دلیل چهارم: اقتضای عرف
عرف توریه را کذب نمیداند. [8]
اشکال: بنای عقلا و عرف در محاورات، بر حجیت ظواهر است و توریه را کذب و فریب میدانند. کسی که توریه میکند، دروغ خود را توجیه میکند و عقلای عالم و عرف، این توجیهات را نمیپذیرد. تمام مفاسدی که بر کذب بار میشود مانند اغراء به جهل و فریب، در توریه هم وجود دارد.
روایاتی وجود دارد که در مواردی که ضرورت اقتضا کند، می توان دروغ گفت زیرا جان، آبرو یا ... در خطر است، در این موارد توریه هم جایز است، حتی میتوان قسم دروغ هم خورد.