درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/07/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / توریه
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره توریه بود و اقوالی را بیان کردیم.
قول چهارم
دو قسم توریه وجود دارد: 1- الفاظ، ظاهر در معانی هستند اما متکلم، خلاف آن معنا را اراده میکند؛ در این صورت توریه کذب و حرام است. 2- گاهی متکلم الفاظی را استفاده میکند که از مشتبهات و مجملات است. برخی از سخنرانان از کلماتی استفاده میکنند که هرکس برداشتی میکند و روشن صحبت نمیکنند. در قرآن هم متشابهات وجود دارد ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ﴾[1] ؛ در این موارد توریه اشکالی ندارد. مثلاً اگر کسی پشت در خانه آمد و گفت که آیا آقا هستند؟ اگر پاسخگو بگوید: «إنّ فلاناً ليس هنا» فلانی اینجا نیست، این توریه اشکالی ندارد. روایتی به همین مضمون هم داشتیم که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «لَيْسَ بِكَذِبٍ عَنِيد»[2] کذبی که در آن ظلمی باشد نیست. مثال دیگر: اگر کسی برای دریافت کمک بگوید: «أنا ما أكلت اليوم شيئاً» و مقصودش این است که وقتی خواب بودم چیز نخوردم. در این صورت توریه جایز نیست.[3]
اشکال
مصداق توریه، صورت ظهور است؛ یعنی کلام، ظاهر روشنی دارد و متکلم، خلاف ظاهر را اراده میکند. اگر کلام مجمل و مبهم بود، توریه محقق نمیشود؛ زیرا کلام دوپهلو است و متکلم میتواند هر کدام را که خواست اراده کند. با توضیحی که آیتالله مکارم در ادامه میفرماید مشخص میشود که مقصودشان همین است: «الحقّ ما ذكره المحقّق القمّيّ في هذا المقام و السرّ في ذلك أنّ الوضع يقتضي استعمال اللفظ في معناه الحقيقيّ أو المجازيّ مع القرينة، فمن فعل غيره كان كاذباً و العمدة هو فهم العرف و تبادر ما ذكرنا من لفظ الكذب»[4] . انسان باید الفاظ را در معانی حقیقی استعمال کند و اگر بخواهد در معنای مجازی استعمال کند باید قرینه بیاورد وگرنه کذب است.
مؤیدات قول چهارم
مؤید اول: رجوع به وجدان.[5] وجدان هر انسانی میگوید که توریه کذب و فریب دادن مردم است.
مؤید دوم: عرف هم توریه را کذب میداند.[6] وقتی که متکلم، مطلب واضحی را بیان میکند و بعد میگوید که مقصودم چیز دیگری بود، به مردم دروغ میگوید.
مؤید سوم: علمایی که توریه جایز دانستهاند هم آن را در صورت ضرورت جایز دانستهاند؛ پس معلوم میشود که توریه کذب است وگرنه اختصاص به ضرورت نداشت.[7] همانگونه که قبلاً گفتیم اگر ضرورتی پیش بیاید، توریه از کذب بهتر است به این معنا که: «أخفّ مراتب الکذب و لیس بکذب العنید» کذب هست اما از آن کذبهایی که در آن ظلم باشد نیست هرچند که در برخی از مصادیق، توریه کذب عنید و ظلم است.
دو نکته
نکته اول: آیا توریه در حال اختیار جایز است؟ هیچ ضرورت، مصلحت مهم و مفسدهای وجود ندارد، آیا میتوان توریه کرد؟ اقوالی در این مسئله وجود دارد:
قول اول: جواز التوریة بشرط عدم ترتّب المفسدة علیها.[8] توریه جایز است مشروط به اینکه مفسدهای بر آن مترتب نباشد.
اشکال:ما این نظر را قبول نداریم. شاید بتوان فرمایش شیخ انصاری را توجیه کرد. ما معتقدیم که اگر توریه در جامعه شایع شود، یکی از مفاسدش عدم اعتماد عمومی است، مردم به هم اعتماد نمیکنند؛ زیرا کسانی که دروغگو هستند که قابل اعتماد نیستند و کسانی هم که دروغ نمیگویند، توریه میکنند که بازهم نمیتوان به کلامشان اعتماد کرد. راه فریب در جامعه باز میشود؛ پس کسی به کسی اعتماد نمیکند.
قول دوم: توریه در حال اختیار، حرام است.[9]
به نظر ما حق همین است و واضح است که توریه حرام است و ادله آن گذشت. عرف و بنای عقلا، توریه را کذب میداند. اگر قرینه حالیه، مقالیه، متصله یا منفصله بر اراده خلاف ظاهر وجود داشته باشد، جایز است و مصداق توریه نیست. اگر در جامعه اسلامی، همه رسانهها بخواهند توریه کنند و این کار شایع شود، هیچکس به حرفهای آنها اعتماد نمیکنند و اعتبار مملکت از بین میرود. جواز توریه مفاسد زیادی را به همراه دارد؛ لذا ما معتقدیم که توریه در هر بعدی حرام است.
قول سوم: توریه جایز است.[10] دو دلیل برای این قول بیان شده است:
دلیل اول: روایات
مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى[11] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[12] عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ[13] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى الْكَاهِلِيِّ[14] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ[15] عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ[16] قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) بِحَدِيثٍ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ زَعَمْتَ لِيَ السَّاعَةَ كَذَا وَ كَذَا؟ فَقَالَ(علیهالسلام): «لَا» فَعَظُمَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتُ بَلَى وَ اللَّهِ زَعَمْتَ. فَقَالَ (علیهالسلام): «لَا وَ اللَّهِ مَا زَعَمْتُهُ». قَالَ: فَعَظُمَ عَلَيَّ. فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بَلَى وَ اللَّهِ قَدْ قُلْتَهُ قَالَ (علیهالسلام): «نَعَمْ قَدْ قُلْتُهُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ كُلَّ زَعْمٍ فِي الْقُرْآنِ كَذِبٌ».[17]
عبد الاعلی میگوید: امام صادق (علیهالسلام) مطلبی را بیان کرد، به ایشان گفتم: فدایت شوم، آیا زعم (گمان) دارید که در آن زمان، چنینوچنان میشود؟ حضرت فرمود: «نه». پس بر من سخت گذشت (که چگونه قبلاً فرمود که چنین میشود ولی اکنون میگوید که گمان نمیکند) پس گفتم: به خدا خودت زعم داشتی! امام فرمود: نه به خدا زعم نداشتم. پس باز بر من سخت گذشت. گفتم: فدایت شوم به خدا خودت گفتی! امام فرمود: بله من گفتم (اما زعم نداشتم) آیا نمیدانی که هر زعمی در قرآن حرام است.
امام صادق وقتی چیزی میگوید شک و تردید ندارد. امام میخواهد به راوی بگوید که تعبیرت را درست کن. من هر حرفی زدم با واقعیت مطابق است.
اشکال
اشکال اول: سند روایت ضعیف است و نمیتوان به آن استناد کرد.
اشکال دوم: اگر کسی لفظ غلطی را به کار برد و به او توضیح دهند که تعبیرت غلط است و نباید درباره امام (علیهالسلام) چنین صحبت کنی، آیا توریه است؟ چگونه به این روایت استناد کردهاند؟ حضرت حقیقت را بیان کرد و قرینه آن را هم آورد اما کسی که توریه میکند، حقیقت را نمی گوید.