< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / توریه

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه در این بود که آیا توریه هنگام ضرورت واجب است؟ اگر ضرورتی پیش آمد، مثلاً اصلاح ذات البین، یا ضرورت مهمی وجود داشت که نیاز بود برای نجات مؤمنی دروغ گفته شود، آیا واجب توریه کنیم. دلایلی را قائلین به وجوب بیان کرده‌اند که دلیل اول گذشت.

دلیل دوم: قاعده عقلی

شیخ انصاری (رحمه‌الله) می‌فرماید: «إنّ قبح الكذب عقلي، فلا يسوغ إلّا مع تحقّق عنوان حسن في ضمنه يغلب حسنه على قبحه و يتوقّف تحقّقه على تحقّقه و لا يكون التوقّف إلّا مع العجز عن التورية».[1]

عقل حکم می‌کند به اینکه وقتی توریه ضرورت داشت، باید توریه کنیم؛ زیرا قبح کذب عقلی است مگر اینکه مورد حسنی در آن پیدا شود. این قبح و حرمت عقلی کذب،‌ فقط با عجز از توریه برداشته می‌شود وگرنه این حرمت به قوت خودش باقی است؛ به عبارت دیگر راه دیگری جز کذب نداشته باشیم، وقتی توریه باشد، پس راه دیگری وجود دارد؛ پس باید آن راه دیگر را انجام دهیم.

اشکالات

اشکال اول: اولاً قبح کذب، از مستقلات عقلیه نیست بلکه کذب، اقتضای قبح دارد نه اینکه علت تامه قبح باشد؛ یعنی قبح دارد مگر اینکه جهات محسّنه بر آن عارض شود. ثانیاً وقتی ضرورتی پیش بیاید، خود آن واجب برداشته می‌شود؛ یعنی در جایی که کذب ضرورت پیدا کرد، دیگر قبح ندارد، وقتی قبح نداشت، حرمت هم ندارد. خود کذب برداشته شد نه اینکه جایگزینی بیاید و جای آن را بگیرد. هرچند که ما قائل شدیم که توریه عرفاً کذب است؛ اکثر مردم توریه را کذب می‌دانند.

اشکال دوم: کذب قبیح است اما در مواقع ضرورت، خداوند عفو نموده است. در روایت هم داریم که برای نجات مؤمن می‌توان دروغ گفت. می‌توان گفت که در هنگام ضرورت کذب قبح ندارد یا گفت که قبح دارد اما بخشیده شده است.

اشکال سوم: وجوب توریه هنگام ضرورت، باعث عسر و حرج برای مردم می‌شود. در طول روز ممکن است ضرورت پیش بیاید که مردم به‌خاطر مصالحی دروغ بگویند و اگر قائل به وجود توریه شویم باید مردم آن را یاد بگیرند و به آن معرفت پیدا کنند.

اشکال محقق ایروانی

محقق ایروانی (رحمه‌الله) می‌فرماید: حکم عقل به قبح کذب زمانی است که مفسده بر آن مترتب باشد. در این ترتب مفسده بین توریه و کذب، فرقی نیست؛ مثلاً مغازه‌داری که می‌خواهد مالش را گران بفروشد،‌ گاه توریه می‌کند و گاهی دروغ می‌گوید، مفسده آن تحقق گران‌فروشی در جامعه است. اگر کذب حرام است توریه هم حرام است؛ چون مفاسد هر دو یکی است.[2]

نقد: فرمایش ایشان از این جهت که می‌فرماید توریه و کذب از جهت مفاسد فرقی ندارند، خوب است اما اینکه ترتب مفسده را مناط در حرمت کذب بدانیم، قبول نداریم. الکذب حرام مطلقا؛ کذب مطلقا حرام است چه مفسده‌ای داشته باشد و چه نداشته باشد. کسی از در وارد می‌شود و دروغی می‌گوید که مفسده‌ای برای کسی ایجاد نمی‌کند، این دروغ حرام است؛ زیرا این خبر دروغ باعث سلب اطمینان می‌شود و جامعه‌ای که پر از این رفتار شود، از افرادش سلب اطمینان می‌شد. مصلحت نوعی وجود دارد که مردم دروغ نگویند. دروغ حرام است چون اعتماد اجتماعی سلب می‌شود. ترتب مفسده بر کذب، حکمت است نه علت حرمت. ظاهراً مراد مرحوم ایروانی هم همین است که ترتب مفسده حکمت کذب است و این حکمت در توریه هم وجود دارد.

اصل در محل بحث

اگر ضرورتی پیش بیاید که دروغ گفته شود، ما شک کنیم که آیا توریه واجب است یا نه، جای برائت است. شک در وجوب توریه، شک در تکلیف است که باید برائت جاری کرد.

به نظر ما بحث برائت، بحثی فرعی است؛ زیرا لسان آیات و روایات، لسان عرف است و برای فهم آن‌ها باید به عرف عرضه کرد. اقتضای آیات و روایات این است که توریه واجب نیست و وقتی ضرورتی پیش آمد، همان کذب را انجام دهند. در سابق بیان کردیم که فقط در قسم دروغ روایاتی داریم که در چنین مواردی چیزی مشابه توریه توصیه شده است.

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ[3] عَنْ أَبِيهِ[4] عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى[5] قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ[6] (علیه‌السلام) عَنِ الرَّجُلِ يَحْلِفُ وَ ضَمِيرُهُ عَلَى غَيْرِ مَا حَلَفَ عَلَيْهِ؟ قَالَ(علیه‌السلام): «الْيَمِينُ عَلَى الضَّمِيرِ».[7] راوی از امام رضا (علیه‌السلام)‌ درباره مردی که قسم می‌خورد و مرادش غیر از آن است، پرسید،‌ امام (علیه‌السلام) فرمود: در قسم، مراد مهم است.

این روایت صحیحه است ولی مدعای وجوب توریه را اثبات نمی‌کند. در سخنرانی، ظاهر کلام برای مردم حجت است، اما شارع در قسم، اراده جدی را هم لازم می‌داند. در صورتی که اراده جدی با اراده استعمالی مطابق نباشد، قسم محقق نمی‌شود.

محقق سبزواری (رحمه‌الله) نیز می‌فرماید: «لا ريب في حسن التورية، لكن في تعيينه وجوباً نظر».[8] در قسم، توریه خوب است اما واجب نیست.


[3] عليّ بن إبراهیم بن هاشم: إماميّ ثقة.
[4] إبراهیم بن هاشم القمّي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[5] البجلي: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[6] الإمام الرضا(علیه‌السلام).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo