< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / کذب هزلی

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره کذب بود که آیا کذب هزلی و دروغ در شوخی کذب و حرام است؟

محقق سبزواری (رحمه‌الله) می‌فرماید: «يعتبر في تحققّه القصد الجدّي، فلو أخبر بلا قصد لا يكون حراماً. و كذا لو كان بعنوان الهزل و اللغو؛ لعدم تحقّق القصد الجدّيّ فيهما أيضاً. نعم، لو كذب مع القصد الجدّيّ في مقام الهزل و اللغو يشمله دليل الحرمة و عليه يحمل ما تقدّم من قول عليّ(علیه‌السلام): «لا يصلح من الكذب جدّ و لا هزل»».[1]

قصد جدی در تحقق کذب معتبر است؛ پس اگر خبری را بدون قصد جدی دهد حرام نیست. همچنین اگر به‌عنوان هزل و لغو هم بگوید حرام نیست؛‌ زیرا قصد جدی در آن تحقق ندارد. بله اگر قصد جدی در مقام شوخی و لغو داشته باشد دلیل حرمت شاملش می‌شود.

اشکال

قصد در تحقق صدق و کذب تأثیری ندارد. برخی از بزرگان مانند شیخ انصاری (رحمه‌الله) توریه را از آن جهت که ظاهر با قصد متکلم متفاوت است جایز می‌دانستند؛ متکلم ظاهر را اراده نمی‌کند بلکه غیر ظاهر را اراده می‌کند. برخلاف این بزرگان نظر ما این است که ظواهر و متفاهم عرفی، حجت است. ظاهر نباید خلاف واقع باشد نه اراده متکلم تا کذب محقق نشود. با قصد، صدق و کذب عوض نمی‌شود. در تمام ابعاد سیاسی، اجتماعی، حقوقی و غیره همین‌گونه است که ظاهر کلمات متکلمین حجت است و بر اساس آن حکم می‌کنند و بر ظاهر اثر بار می‌کنند. بر اساس نظر مرحوم شیخ انصاری (رحمه‌الله) قصد می‌تواند تأثیرگذار باشد.

حکم تکلیفی کذب هزلی

کذب در مقام شوخی از نظر تکلیفی چه حکمی دارد؟ آیا جایز است؟ محافلی که در تلویزیون و فضای مجازی برای خنده و تفریح تشکیل می‌شود و در آن دروغی برای شوخی گفته می‌شود آیا جایز است؟

اقوال

قول اول: بدون قرینه حرام[2]

متکلم به‌صورت جدی صحبت می‌کند و قرینه‌ای بر شوخی هم وجود ندارد، اخبارش کذب و حرام است.

به نظر ما قول حق همین است. ما متفاهم عرفی و ظواهر کلام را حجت می‌دانیم. بر شوخی باید قرینه آورد به‌گونه‌ای که مردم بدانند که در مقام شوخی هستیم و قصد به تنهایی کافی نیست، ظاهر این است جدی می‌گویی و مردم را اغراء به جهل می‌کنی.

سید عاملی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «الهزل من غیر قرینة داخلان فی اسمه أو حکمه».[3]

مرحوم امام خمینی (رحمه‌الله) فرمود: «إنّ الظاهر أنّ الأخبار المطلقة منصرفة عن الكذب في مقام الهزل و إن فرض الإخبار بالواقع لهذا الغرض، لكن مع قيام قرينة حاليّة أو مقاليّة شاهدة على الهزل، كما لو كان المجلس من المجالس التي اُعدّت له».[4]

آیت‌الله مکارم (سلمه‌الله) می‌فرماید: «لا تدور المحرّمات مدار المفاسد الفرديّة، بل النوعيّة، فإذا شمل عنوانها لمصداق جرى عليه حكمه؛ نعم، إذا قامت القرائن الحاليّة أو المقاليّة على إرادة المجاز أو الكناية من اللفظ و لو‌ لكونه في مقام الهزل، خرج من عنوان الكذب لوجود القرينة، كما هو ظاهر؛ فالأحوط لو لم يكن أقوى وجوب الاجتناب عن الجميع إلّا في موارد قيام القرينة ممّا لا يسمّى كذباً» (خلاصه شده).[5]

ایشان مفاسد نوعی را ملاک می‌داند نه مفاسد شخصی. ممکن است در جایی مفسده باشد و در جایی مفسده نباشد باید محاسبه ما محاسبه نوعی باشد، یعنی در نوع مواقعی که متکلم به‌صورت جدی صحبت می‌کند و دروغ می‌گوید باعث فساد می‌شود هرچند که بعد از اینکه مشکلی پیش آمد، بگوید که شوخی کردم توجیه درستی نیست برای دروغی که در جامعه شایع شده است. اگر قرینه آورده نشود، نوعاً مفاسدی دارد.

قول دوم: حرام است[6]

به نظر ما این همان قول اول است اما تعابیر فرق می‌کند. در قول دوم می‌گوید حرام است و قید عدم قرینه را بیان نمی‌کند. برگشت این قول به همان قول اول است؛ چون وقتی هزل شد دیگر مصداق کذب نیست. جای کذب است که به صورت جدی اخبار می‌کند ولی قصدش شوخی است و قصد را همه اطلاع ندارند.

محقق خویی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «هذا لا شبهة في كونه من الكذب؛ فإنّه عبارة عن الخبر غير الموافق للواقع و اختلاف الدواعي لا يخرجه عن واقعه و حقيقته و إذن فيكون مشمولاً لما دلّ على حرمة الكذب».[7]

وقتی قرینه‌ای بر آن نباشد، شکی نیست که کذب است، کذب عبارت است از خبری که موافق با واقع نیست. مختلف بودن مقاصد افراد که هزل است یا جدی باعث نمی‌شود که واقعیت و حقیقت آن تغییر کند؛ پس ادله حرمت کذب شامل آن هم می‌شود.

روایات حرمت کذب هزلی

روایت اول: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا[8] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ[9] عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ[10] عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ[11] عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ[12] قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه‌السلام) يَقُولُ لِوُلْدِهِ: «اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِيرِ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَصْدُقُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّيقاً وَ مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَكْذِبُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ كَذَّاباً».[13]

به دلیل «عَمَّنْ حَدَّثَهُ» روایت مرسل و ضعیف است. هرچند مورد استدلال شیخ انصاری (رحمه‌الله) [14] و آیت‌الله مکارم (سلمه‌الله) [15] قرار گرفته است.

امام سجاد (علیه‌السلام) به فرزندش می‌فرمود: از دروغ بپرهیزید، چه کوچک باشد و چه بزرگ، چه جدی باشد و چه شوخی. انسان وقتی دروغ‌های کوچک بگوید باعث می‌شود که کم‌کم دروغ‌های بزرگ هم بگوید.

روایت می‌گوید که کذب صغیر گفته نشود زیرا مقدمه برای کذب کبیر می‌شود.

اشکالات

اولاً سند روایت ضعیف است، ثانیاً کذب هزلی را مقدمه برای کذب کبیر دانسته. از این روایت استفاده می‌شود که مراتب کذب زیاد است. کذب گاهی صغیر است و گاهی کبیر و هرکدام گاه جدی است و گاه شوخی است؛ در مجموع چهار قسم پیدا کرد. آن مرتبه‌ای که صددرصد حرام است کذب کبیر در مقام جدی و شوخی است. حرمت کذب صغیر هزلی از این روایت استفاده نمی‌شود؛ زیرا حرمتش مقدمی است و حرام ذاتی نیست. ثالثاً نهی در اینجا ارشادی است برای اینکه انسان مبتلای به گناه نشود. رابعاً روایت توصیه اخلاقی امام به فرزندش است که در شوخی هم دروغ نگو که سبک می‌شوی؛ پس ممکن است جنبه عمومی نداشته باشد.

به نظر ما در جایی که قرینه بر شوخی وجود دارد کذب حرمتی ندارد هرچند که می‌گویید مکروه است ولی حرمت از این روایت برداشت نمی‌شود.

روایت دوم: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ[16] قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي[17] عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ[18] عَنْ زِيَادِ بْنِ مَرْوَانَ الْقَنْدِيِّ[19] عَنْ أَبِي وَكِيعٍ[20] عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ[21] عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ[22] عَنْ عَلِيٍّ (علیه‌السلام) قَالَ: لَا يَصْلُحُ مِنَ الْكَذِبِ جِدٌّ وَ لَا هَزْلٌ ...».[23]

اشکال: در سند این روایت چند راوی غیر ثقه وجود دارد که باعث ضعف آن می‌شود. دلالت آن هم ضعیف است زیرا «لایصلح» یعنی صلاح نیست، که دلالتی بر حرمت ندارد و اعم از کراهت و حرمت است.

 


[8] مراد از عده‌ای از اصحاب: عليّ بن ابراهیم بن هاشم القميّ [إماميّ ثقة] و عليّ بن عبد الله بن أذینة [لعلّه هو عليّ بن محمّد بن عبدالله أبو القاسم بن عمران و قد یعنون بعليّ بن محمّد بن بندار: إماميّ ثقة] و أحمد بن عبد الله بن أمیّة [لعلّه هو أحمد بن عبد الله بن أحمد [البرقي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] و أیضاً أحمد بن عبد الله بن بنت البرقي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] و عليّ بن الحسین [السعد آبادي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً].
[9] البرقي: إماميّ ثقة.
[10] إسماعیل بن مهران بن محمّد بن أبي نصر: إماميّ ثقة.
[11] إماميّ ثقة.
[12] الإمام الباقر(علیه‌السلام).
[16] العطّار: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[17] محمّد بن یحیی العطّار: إماميّ ثقة.
[18] الأنباري: أماميّ ثقة.
[19] من رؤساء الواقفة و الظاهر أخذ المشایخ عنه قبل وقفه و هو إماميّ ثقة.
[20] الجرّاح بن ملیح بن عديّ الرؤاسي: عامّيّ غیر ثقة.
[21] عمرو بن عبدالله أبو إسحاق السبیعي: إماميّ لم تثبت وثاقته.
[22] الحارث بن عبدالله الأعور: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo