< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / کذب هزلی

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره کذب هزلی بود که آیا کذب و دروغ در مقام شوخی جایز است؟ نظر ما این بود که اگر قرائن حالیه یا مقالیه وجود دارد که در مقام مزاح و شوخی است و بیان اخبار از واقع نیست، اشکالی ندارد اما اگر قرائنی وجود ندارد، اگر خبر کذبی بیان کند، کذب و حرام است. برای این مدعا دلایلی هم بیان کردیم. قول مقابل این است که اگر اخباری باشد که مطابق با واقع نباشد، کذب و حرام است. برای مدعای خود به روایاتی استناد کرده بودند ازجمله «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه‌السلام) يَقُولُ لِوُلْدِهِ: «اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ».[1] یا روایت: «لَا يَصْلُحُ مِنَ الْكَذِبِ جِدٌّ وَ لَا هَزْلٌ ...».[2] سند و دلالت این دو روایت ضعیف بود. واژه «اتقوا» که امام سجاد (علیه‌السلام) به فرزندش می‌فرماید، دلالت بر وجوب ندارد؛ زیرا گاهی پدر نصیحت‌هایی به اولادش می‌کند و در اینجا هم ممکن است در مقام نصیحت باشد. روایت دوم مؤیدی بر روایت اول است؛ زیرا «صلاح نیست» می‌تواند با کراهت هم سازگار باشد؛ یعنی کذب هزلی کراهت دارد و خوب نیست که این کار را انجام دهید.

اشکال به قول دوم

شیخ انصاری(رحمه‌الله) با استناد به این دو روایت، کذب هزلی را حرام دانست[3] اما محقق ایروانی (رحمه‌الله به شیخ انصاری (رحمه‌الله) اشکال می‌کند: به نظر ما فرمایش شیخ انصاری (رحمه‌الله) دلیل محکمی ندارد. اگر در مقام جد باشد حرام است اما در مقام هزل دلیلی بر حرمت نیست. تعبیر «اتقوا» و «لایصلح» ظهور در حرمت ندارد.[4]

به نظر ما ظهور «اتقوا» و «لایصلح» اعم در معنای وجوب و استحباب است؛ یعنی آن را کنار بگذارد بهتر است و در مقام مزاح دروغ گفتن کار خوبی نیست. در صورت جد، قطعاً واجب است کنار بگذارد اما در مقام شوخی معلوم نیست که واجب باشد.

روایت سوم: حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الطُّوسِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ[5] عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ[6] ، قَالَ: حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ يَحْيَى بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَبَرْتَائِيُّ الْكَاتِبُ[7] سَنَةَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِ مِائَةٍ وَ فِيهَا مَاتَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ[8] ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمُّ[9] عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ[10] عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي ذُبَيٍّ الْهُنَائِيِّ[11] ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو حَرْبِ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِيُّ[12] عَنْ أَبِيهِ أَبِي الْأَسْوَدِ[13] ، قَالَ: قَدِمْتُ الرَّبَذَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي ذَرٍّ جُنْدَبِ بْنِ جُنَادَةَ[14] فَحَدَّثَنِي أَبُو ذَرٍّ، قَالَ: دَخَلْتُ ذَاتَ يَوْمٍ فِي صَدْرِ نَهَارِهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صل الله علیه و آله) فِي مَسْجِدِهِ، فَلَمْ أَرَ فِي الْمَسْجِدِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَسُولَ اللَّهِ(صل الله علیه و آله) وَ عَلِيٌّ (علیه‌السلام) إِلَى جَانِبِهِ جَالِسٌ، فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَةَ الْمَسْجِدِ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَوْصِنِي بِوَصِيَّةٍ يَنْفَعُنِي اللَّهُ بِهَا. ... «يَا أَبَا ذَرٍّ! وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ الْقَوْمَ، وَيْلٌ لَهُ، وَيْلٌ لَهُ، وَيْلٌ لَهُ ...».[15]

راوی می‌گوید در ربذه بر ابوذر داخل شدم. ابوذر برای نقل کرد: روزی هنگام ظهر بر پیامبر (صل الله علیه و آله) داخل شدم، هنگامی بود که هیچ‌کس در مسجد نبود مگر پیامبر (صل الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه‌السلام) که کنار پیامبر نشسته بود. موقعیت را غنیمت شمردم (تا استفاده‌ای از پیامبر برده باشم) و گفتم: ای رسول خدا! به من نصیحتی کنید تا خداوند از آن نفعی به من برساند ... پیامبر فرمود: ای ابوذر! وای بر کسی که مزاح می‌کند و دروغ می‌گوید تا مردم را بخنداند؛ وای بر او! وای بر او! وای بر او!

اشکال

سند روایت ضعیف است؛ پس استدلال به آن نمی‌تواند قوی باشد.

در دلالت هم می‌توان آن را حمل بر موردی کرد که قرینه‌ای بر هزل بودن وجود ندارد و به‌صورت جدی بیان می‌کند. ویل هم دلالت بر حرمت ندارد زیرا در کراهت هم استفاده می‌شود.

قدر متیقّن حرمت در این مسئله جایی است که اخبار خلاف واقع را به داعی جد بگوید،‌ در این صورت کذب و حرام است اما اگر برای مزاح و خنداندن مردم باشد دو صورت دارد: اگر قرینه‌ای بر قصد مزاح وجود ندارد، حرام است؛ زیرا متفاهم عرفی این است که جدی می‌گوید. در جایی که قرینه بر مزاح وجود دارد که قصد بیان واقعیت و اخبار از واقع ندارد، حرام نخواهد بود و این روایات دلالت حرمت در این صورت را ندارد.

قول سوم: جواز

محقق ایروانی (رحمه‌الله) کذب هزلی را جایز می‌داند: «يمكن أن يقال إنّ «اتّقوا» في المرسلة للإستحباب ... و يشهد لما قلناه ما اشتملت عليه من التعليل»[16]

قول چهارم: اگر اخبار است حرام و اگر انشاء است جایز[17] [18]

آیت‌الله تبریزی می‌فرماید: «و لا فرق في الحرمة بين ما يكون في مقام الجد و ما يكون في مقام الهزل، نعم إذا تكلم بصورة الخبر- هزلا بلا قصد الحكاية و الإخبار فلا بأس به»[19]

خبر احتمال صدق و کذب دارد اما انشاء احتمال صدق و کذب ندارد.

اشکال: قبلاً توضیح دادیم که گاهی انشاء ملازم با اخبار است مثل ندا که کسی را می‌خواهید صدا کنید؛ ندا انشاء است و اخبار نیست مثل «یا زید» اما گاهی ندا مانند «یا عالم»، «یا جاهل»، و غیره است؛ این‌ها انشاء در مقام اخبار هستند اگر صدا می‌کنید که «یا ظالم» انشاء است اما اخبار می‌دهید که این شخص ظالم است. در این صورت صدق و کذب در آن راه دارد و شخص ممکن است این صفت را داشته باشد یا نداشته باشد.

باید این نکته را تذکر دهیم که معیار متفاهم عرفی است؛ اگر عرف برداشتش این است که اخباری وجود ندارد و صدق و کذبی راه ندارد، پس کذب نیست اما اگر متفاهم عرفی این است که اخباری وجود دارد، صدق و کذب وجود دارد و اگر مطابق با واقع نباشد کذب و حرام است.

شوخی محض

مباحثی را درباره کذب هزلی مطرح شد که قرینه باشد یا نباشد، اخبار باشد یا انشاء و غیره، اکنون بحث می‌کنیم که شوخی بدون دروغ حکمش چیست؟ آیا شوخی جایز است؟

محقق خویی (رحمه‌الله) می‌فرماید:‌ «وقد يكون الكلام بنفسه مصادقا للهزل، بحيث يقصد المتكلم انشاء بعض المعاني بداعي الهزل المحض، من غير أن يقصد الحكاية عن واقع ليكون اخبارا ولا يستند الى داع آخر من دواعي الانشاء، ومثاله أن ينشئ المتكلم وصفا لاحد من حضار مجلسه بداعي الهزل، كاطلاق البطل على الجبان».[20]

وقتی حکایت از واقع نیست اشکالی ندارد. اینکه علما بین انشاء و اخبار فرق گذاشته‌اند به خاطر این است که باید قرینه بر مزاح باشد. اصولاً شوخی باید قرینه داشته باشد؛‌ اگر قرینه نباشد و مطالبی را بگوید که مردم فکر کنند حقایقی است که بیان می‌کند درحالی‌که واقعیت ندارد، همان مشکلات سابق را پیدا می‌کند. مثلاً اوصافی را برای شخصی بیان می‌کند که بعد متوجه می‌شویم که این اوصاف حاکی از معنایی است که نقص برای آن شخص است، مثل «یا فاسق» که انشاء است اما ملازم با اخبار است، خواه عنوان کذب بر آن صدق کند یا نکند.

باید توجه کرد یکی از عناوینی که در مزاح مهمل است این است که اهانت به کسی نباشد. در مزاح اگر به مؤمنی اهانت شود یا او را مسخره کنند، از محرمات الهی است. شوخی باید انجام داد که هیچ‌کدام از محرمات الهی در آن نباشد.

اصحاب در نزد پیامبر نشسته بودند و ظرف خرمایی بود که همه از آن میل می‌کردند، پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) هسته‌های خرمایی که می‌خورد را جلو آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌گذاشت و به اصحاب هم اشاره کرد که هسته‌های خود را جلو آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بگذارند. در پایان آقا رسول الله فرمود:‌ چه کسی از همه بیشتر خرما خورده است؟ اصحاب به هسته‌های جلو آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اشاره کردند و گفتند که ایشان از همه بیشتر خورده است. آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم فرمود:‌کسانی که با هسته خورده‌اند بیشتر خورده‌اند. بعد از این شوخی پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمود: «انا مدینة العلم و علی بابها».

روایاتی درباره مزاح و شوخی معصومین (علیهم‌السلام) داریم و بر حرمت اصل مزاح دلیلی نداریم.


[5] معتبر.
[6] محمّد بن عبد الله أبو المفضّل الشيباني‌: ضعیف.
[7] إماميّ لم تثبت وثاقته.
[8] واقفيّ ثمّ غلا.
[9] ضعیف غالٍ.
[10] النهدي: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[11] محرّف و الصحیح: وهب بن عبدالله بن أبي دبيّ [داود] الهنائي [الهنابي]: مهمل.
[12] مهمل.
[13] ظالم بن ظالم أبو الأسود الدؤلي: ممدوح عندنا و لکن لم تثبت وثاقته.
[14] أبوذر الغفاري: إماميّ ثقة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo