< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره مصادیق کذب بود. تذنیباتی در ذیل این بحث مطرح شد. یکی از تذنیبات این بود که اگر انسان به خبری مشکوک باشد و یقین به آن خبر نداشته باشد آیا اخبار جایز است؟ این مسئله مبتلابه جامعه است و در روزنامه‌ها، رسانه‌ها و فضای مجازی شایع است. خبری را نقل می‌کنند درحالی‌که یقین ندارند این خبر صادق باشد. این یکی از مسائلی است که در فقه رسانه باید مورد توجه قرار گیرد.

این نقل می‌تواند دو صورت داشته‌ باشد:

به‌صورت احتمال نقل می‌شود؛ مثلاً گفته می‌شود که فلان خبرگزاری این خبر را نقل کرده و ما هم احتمال می‌دهیم که این خبر درست باشد. با نقل منبع خبر و بیان خبر به‌صورت احتمال و عدم ترتب فساد و عناوین محرمی مانند غیبت، تهمت، ایذاء و غیره بر آن، این صورت از نظر شرعی جایز است.

به‌عنوان خبر و بدون ذکر منبع نقل شود، به نظر ما اگر خبر با واقع مخالف باشد بر این صورت کذب صدق می‌کند؛ زیرا ظاهر آن است که اخبار و در قالب یقین بیان شده است. لازمه این خبر این است که من اطمینان به این خبر دارم درحالی‌که یقینی نیست و کذب است.

بحث چهارم: مسوغات کذب

اگر خبری است که مطابق با واقع نیست و موضوع کذب بر آن محقق است در چه مواردی جایز است؟

مراد از جواز در اینجا بالمعنی الاعم است؛ یعنی ممکن است کذب، واجب، مستحب، مباح یا مکروه باشد. به عبارت دیگر هر حکمی غیر از حرمت را جواز می‌گویند.

مسوغ اول: ضرورت

تمام علما اجماع دارند که هنگام ضرورت، دروغ جایز است.این قول صحیح است زیرا با آمدن اضطرار شارع نیز حکم را برداشته است؛ «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ ... مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ».[1]

اقسام ضرورت

1- ضرورت عرفی: تعیین مصداق ضرورت بر عهده عرف است و تشخیص آن راحت است مثل اینکه دزد آمده و برای نجات خود یا خانواده خود، دروغ می‌گویید. یا در زمان سلطان جور، برای پرداخت نکردن مالیات دروغی می‌گویید حتی در روایات وارده شده که قسم دروغ هم بخورید اشکالی ندارد.

2- ضرورت عقلی: آن است که هیچ راهی جز دروغ ندارد مثل کسی که در زندان است و برای نجات هیچ راهی جز دروغ ندارد. ممکن است در جایی ضرورت عرفی باشد اما ضرورت عقلی نباشد مثل ضرر مالی که عرف آن را ضرورت می‌داند اما عقل آن را ضرورت نمی‌داند؛ پس هرجا ضرورت عقلی بود، ضرورت عرفی هم هست اما گاهی ضرورت‌های عرفی، ضرورت عقلی نیستند.

3- ضرورت شرعی: مثل کمک به ظلم که از نظر شرعی حرام است؛ زیرا با این کمک، ظالم قوی می‌شود و به دیگران ظلم می‌کند هرچند به من ظلم نمی‌کند و مشکلی ایجاد نمی‌کند.

حرج

یکی از مصادیق ضرورت حرج است. ممکن است مشکل پیش‌آمده ضرورت صددرصد نباشد و شدت آن کم‌تر باشد مثل اینکه اگر بخواهیم مالیات بپردازیم مشکلاتی پیش می‌آید و به سختی می‌افتیم؛ ﴿ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج﴾[2] همان‌گونه که ضرورت برداشته شده، حرج نیز برداشته شده است.

تفاوت دفع ضرر با جلب منفعت

باید توجه داشت که گاهی در تعیین مصداق ضرورت اشتباره می‌شود. ضرورت برای دفع ضرر است نه برای جلب منفعت. ممکن است انسانی برای به دست آوردن مقداری پول دروغ بگوید، این دروغ برای جلب منفعت است. اینکه مردم می‌گویند: «دروغ مصلحت‌آمیز به ز راست فتنه‌انگیز» اشتباه است؛ زیرا جلب منفعت جواز کذب نمی‌آورد اما برای دفع ضرر برای خود یا حتی دیگران می‌توان دروغ گفت و حتی قسم دروغ خورد. امروزه نیز برخی برای احراز پست و مقام وعده‌های دروغ می‌دهند یا دروغ می‌گویند، این‌ها برای جلب منفعت است و می‌خواهد از مسیر باطل این پست را به دست بیاورد. این‌گونه باشد همه کاسب‌ها می‌توانند برای جلب منفعت دروغ بگویند. فقط دروغی که برای دفع ضرر و اضطرار باشد، جایز است.

ملاک تشخیص ضرر و اضطرار

میزان اضطرار و ضرر را عرف مشخص می‌کند؛ ممکن است کسی ثروتی نداشته باشد و ده هزار تومان هم برای او ضرر باشد اما برای کسی چند میلیون تومان هم ضرر نباشد.

دلایل مسوغ بودن اضطرار

دلیل اول: آیات

آیه اول: ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمان﴾[3] اگر در مقام اکراه قرار گرفتید حتی اگر کفر هم بگویید اشکالی ندارد. قلب مطمئن به ایمان است اما وقتی تحت فشار قرار گرفت می‌تواند در ظاهر کفر بگوید.کفار از بالاترین گناهان است اما خداوند در مقام اکراه و برای نجات جان خود، اجازه داده که کفر گفته شود.

در استدلال به این آیه باید سه خصوصیت مورد توجه قرار گیرد:

خصوصیت اول: آیه مسئله اکراه را مطرح نموده است نه ضرر را. اکراه با ضرورت و ضرر فرق دارد. اکراه یعنی مثلاً کسی با اسلحه شما را به کاری مجبور می‌کند. آیه اکراه را مطرح می‌کند اما آیا غیر موارد اکراه هم ملحق به آیه می‌شود؟ مواردی که نسبت به اکراه اولویت دارد ملحق به آیه می‌شود.

خصوصیت دوم: آیه شریف، کفر را مطرح نموده است. آیا می‌توان با این آیه گناهان دیگر را هم مرتکب شد؟ آیا در موارد دیگر هم اکراه می‌تواند حکم را بردارد. گناه دیگر باید اولویت باشد وگرنه به این آیه نمی‌توان برای جواز ارتکاب آن استناد کرد.

خصوصیت سوم: اکراه مطرح شده در آیه خوف بر نفس است نه خوف بر غیر. ممکن است من بر دیگری می‌ترسم نه بر خودم آیا برای او هم جایز است کفر بگویم. در این باره هم باید با اولویت، الغای خصوصیت شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo