< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره مسوغات کذب بود. یکی از این مسوغات مسئله ضرورت بود. با توجه به آیات و روایات به این نتیجه رسیدیم که جواز دروغ در مقام ضرورت فی‌الجمله موردقبول علما است. آیات دلالت بر موارد اکراه، تقیه و ضرر بود. همچنین بر اساس آیات، در حرج نیز دروغ جایز است. حرج جایی است که مشقت شدید وجود دارد لذا می‌فرماید: ﴿ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج﴾[1] پس اگر مشقت شدیدی برای انسان حاصل شود، محرمات برای انسان، مبیح می‌شود و حرمت برداشته می‌شود و عذاب و عقابی هم ندارد. در موثقه زراره نیز حرج به معنای ضیق دانسته شده است «الْحَرَجُ الضِّيق»‌.[2] بنابراین روشن است که در صورت ضرورت، حتی قسم نیز جایز یا واجب می‌شود.

دلیل سوم: اجماع

علما اجماع دارند که کذب در مقام ضرورت جایز است.

محقق سبزواری (رحمه‌الله) می‌فرماید: «من الإجماع إجماع المسلمين على الجواز».[3]

اشکال: چنین اجماعی وجود دارد و مخالفی ندارد اما اشکال این است که اجماع تعبدی نیست که کاشف از قول معصوم باشد بلکه مستند اجماع همین آیات و روایات است.

دلیل چهارم: عقل

مرحوم شیخ انصاری (رحمه‌الله) در توضیح دلیل عقل می‌فرماید: «العقل مستقلّ بوجوب ارتكاب أقلّ القبيحين مع بقائه على قبحه أو انتفاء قبحه لغلبة الآخر عليه على القولين و هما كون القبح العقليّ مطلقاً أو في خصوص الكذب لأجل الذات أو يختلف بالوجوه و الإعتبارات و لا إشكال في ذلك».[4]

دو قبیح وجود دارد: صدق و کذب. در مورد محل بحث اگر بخواهید راست بگویید و صادق باشید، مسلمانی نابود می‌شود و این قبیح است. کذب هم قبیح است اما در مواردی قبحِ صدق بیش از قبح کذب است. عقل انسان حکم می‌کند در جایی که دو قبیح در مقابل انسان واقع شده و مجبور است یکی را انجام دهد، باید اقل قبیح را مرتکب شد و اکثر قبیح را کنار گذاشت.

تعبیرات علما در اینجا متفاوت است. ممکن است گفته شود که دفع افسد به فاسد می‌شود؛ یعنی چیز بدتر را به‌وسیله بد، دفع می‌کنید. یا گفته می‌شود که اقبح به قبیح دفع می‌شود.

یا گفته شود که قبیح حسن می‌شود و حسن قبیح می‌شود؛ یعنی صدق قبیح می‌شود و کذب حسن می‌شود. در محل بحث هم اگر مرتکب صدق شویم، جان مسلمانی گرفته می‌شود و در صورت ارتکاب کذب، جانش حفظ می‌شود.

اشکالات ما به کلام شیخ انصاری

اشکال اول: آیا این مسئله، حکم عقل است یا بنای عقلا؟ حکم عقل در جزئیات نیست بلکه عقل در کلیات حکم می‌کند مثل «الظلم قبیح و العدل حسن» عقل در این حکم، مستقل است اما وقتی وارد مصداق می‌شویم مثلاً کسی، دیگری را می‌زند در اینجا عقل نمی‌تواند دخالت کند؛ پس در موارد جزئی که آیا دروغ بگوییم تا جان کسی را نجات دهیم؟ عقل نمی‌تواند دخالت کند. تشخیص مصداق به عهده حکم عقل نیست بلکه می‌توان در اینجا تعبیر به بنای عقلا کرد. بنای عقلا بر این است که در صورت در خطر بودن جان، مال یا آبروی کسی می‌توان دروغ گفت.

به نظر ما درست است که ارتکاب اقل القبیحین جایز است اما عقل در حکم، مستقل نیست و حکم عقل کلی است و محل بحث ما در تشخیص مصداق است.

اشکال دوم: از طرفی مرحوم شیخ انصاری تعبیر به وجوب ارتکاب می‌کند و اگر وجوب آمد دیگر قبحی نیست بلکه حسن است که واجب شده است. دوران بین قبیحین نیست بلکه دوران امر بین حسن و قبیح است که قبیح باید ترک شود. به اعتباری کلی، کذب، قبیح است اما در مصداق قبیح نیست بلکه حسن است. کذب در اینجا مصلحت دارد و احکام تابع مصالح و مفاسد است. کذب حسن دارد که واجب شده است وگرنه واجب نمی‌شود.

حکم به حسن عدل و قبح ظلم ذاتی است؛ یعنی عقل مستقلاً حکم به حسن و قبح می‌کند اما درباره کذب و صدق این‌گونه نیست و «یختلف بالوجوه و الاعتبار».

اشکالات دیگران به مرحوم شیخ

اشکال اول: اینکه رجوع به عقل کنیم و مرجحات ملاحظه شود، مواجه با اشکال است؛ زیرا انسان تمام جهات را توجه ندارد و به مقدار عقل ناقص خودمان می‌توانیم تشخیص بدهیم. در هر مورد و مصداقی که شک می‌کنیم، نمی‌توانیم به تمام ملاکات و مناطات توجه داشته باشیم؛ پس نمی‌توانیم حکم به حسن یا قبح کنیم.[5]

پاسخ: به نظر ما این اشکال وارد نیست. حکم عقل در موارد متیقّن معلوم است. در جایی که صددرصد ظلم است اگر با راست گفتن فتنه‌ای درست می‌شود و عده‌ای کشته می‌شوند این مصداق ظلم است. در این موارد متیقن بحثی نداریم اما در موارد مشکوک باید به عرف و عقلا رجوع کرد که آیا آن را مصداق ظلم می‌دانند یا مصداق عدل. در تشخیص مصادیق عقلا و عرف می‌توانند کمک کنند.

اشکال دوم: در مواردی ممکن است عقل حکم کلی خود را داشته باشد اما عقلا در مصداق تردید داشته باشند؛ مثلاً کسی برای نجات یک درهم می‌خواهد دروغ بگوید و این یک درهم مال قلیلی است که در جامعه ارزشی ندارد. کسی که بخواهد برای یک درهم دروغ بگوید، انسان پستی است.[6]

البته ما قبلاً این را توضیح داده‌ایم که افراد متفاوت هستند و زمان‌ها و مکان‌ها فرق می‌کند. برای کسی که چیزی ندارد ممکن است یک درهم هم ارزش داشته باشد اما برای کسی هیچ ارزشی نداشته باشد. تشخیص مصداق را باید عرف انجام دهد.

پس همان‌گونه که به آیات، روایات، و اجماع استناد کردیم می‌توانیم به دلیل عقل یا به تعبیر صحیح به بنای عرف عقلا هم استناد کنیم.

همین دلیل عقل را در مواردی می‌توانیم به صراحت بگوییم جاری است اما در مواردی مشکوک است که آیا جریان دارد یا نه. در جایی که جان یا مال انسانی در خطر باشد، اختصاص به مسلمان هم ندارد بلکه هرکسی که مهدور الدم نیست مثل کسانی که در حکومت اسلامی خون، ناموس، آبرو و مالشان محفوظ است، می‌توان برای حفظ آن‌ها دروغ گفت. اما در برخی موارد تشخیص مصداق مشکل می‌شود مثل تقیه خوفی و تقیه تحبیبی (مداراتی). در مواردی که تقیه خوفی است انسان می‌ترسد و دروغ می‌گوید و اشکالی هم ندارد اما در تقیه تحبیبی برای جلب قلوب مخالف، دروغ می‌گوید، آیا در این موارد هم ضرورت صدق می‌کند؟ در این موارد ممکن است عقلای عالم بپذیرند یا نپذیرند. امثال مرحوم امام خمینی (رحمه‌الله) تقیه مداراتی را پذیرفته‌اند اما برخی آن را نپذیرفته‌اند. در جایی که تردید وجود دارد باید به عرف رجوع کرد که آیا آن را می‌پذیرد یا نه.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo