درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/10/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره مسوغات کذب بود. یکی از مسوغات کذب، «ارادة الاصلاح» بود. اراده انسان برای اصلاح اختلافاتی که بین مردم است و امکان اصلاح وجود دارد، مجوز کذب میشود. برای این مدعا به آیات و روایات استدلال شد.
روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[1] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى[2] عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ[3] عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: «الْكَلَامُ ثَلَاثَةٌ صِدْقٌ وَ كَذِبٌ وَ إِصْلَاحٌ بَيْنَ النَّاسِ» قَالَ: قِيلَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ؟ قَالَ (علیهالسلام): «تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ كَلَاماً يَبْلُغُهُ فَتَخْبُثُ نَفْسُهُ فَتَلْقَاهُ فَتَقُولُ سَمِعْتُ مِنْ فُلَانٍ قَالَ فِيكَ مِنَ الْخَيْرِ كَذَا وَ كَذَا خِلَافَ مَا سَمِعْتَ مِنْهُ».[4]
«عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا» باعث میشود که روایت مرسل باشد و از جهت سند، ضعیف شود اما میتواند از مؤیدات این بحث باشد.
کلامی که صادر میشود سه گونه است: صدق، کذب و اصلح بین مردم. در این روایت، اصلاح بین مردم، بهعنوان صدق و کذب دانسته نشده است. هرچند ممکن است صدق یا کذب در آن لحاظ شود اما عنوان صدق یا کذب بر آن بار نشده است؛ پس میتوان برای اصلاح بین مردم از کلام صادق یا کذاب استفاده نمود.
سائل از امام صادق (علیهالسلام) میپرسد: فدایت شوم صدق و کذب را میدانیم اما اصلاح بین مردم چیست؟ امام (علیهالسلام) فرمود: کلامی را از کسی درباره دیگری میشنوید که با خباثت درباره او بدگویی میکند، شما با آن شخص ملاقات میکنید و به او میگوید: فلانی از شما تعریف میکرد و عکس آنچه شنیده بودید را میگویید.
گاهی دروغ برای رفع اختلاف موجود است و گاهی برای دفع اختلافی است که ممکن است پیش بیاید. سند روایت ضعیف است اما محتوای خوبی دارد و بر مدعای ما منطبق است که اصلاح از مصادیق کذب یا صدق نیست بلکه عنوان جدایی است.
روایت چهارم: رَوَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو[5] وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ[6] عَنْ أَبِيهِ[7] جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیهالسلام) عَنِ النَّبِيِّ (صل الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ لَه: «... يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّ الْكَذِبَ فِي الصَّلَاحِ وَ أَبْغَضَ الصِّدْقَ فِي الْفَسَاد ... يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاس ...».[8]
خداوند متعال دروغ برای اصلاح بین مردم دوست دارد و راستی که باعث فساد شود مبغوض خداوند است.
سه چیز است که دروغ در آن خوب است:
1- حیله در جنگ؛
2- وعده به همسر؛ گاهی انسان در عشق و علاقه وعدههایی به خانواده میدهد که بعد نمیتواند به آن عمل کند. روایت معتبر نیست و ما هم این را قبول نداریم که انسان در این مورد میتواند خلف وعده کند؛
3- اصلاح بین مردم.
روایت در مقام بیان مسوغ دروغ در اصلاح بین مردم است اما سند ضعیفی دارد اما دستهای از علما به آن استناد کردهاند.[9] [10] از این روایت میتوان به عنوان مؤید بحث استفاده کرد.
روایت پنجم: حَدَّثَنَا أَبِي[11] قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ[12] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ[13] عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَضْرَمِيِّ[14] عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ[15] عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ[16] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْمُحَارِبِيِّ[17] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ (علیهالسلام) قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ (صل الله علیه و آله): «ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ وَ ثَلَاثٌ يَقْبُحُ فِيهِمُ الصِّدْقُ النَّمِيمَةُ وَ إِخْبَارُكَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُهُ وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَبَرِ قَالَ وَ ثَلَاثَةٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِيتُ الْقَلْبَ مُجَالَسَةُ الْأَنْذَالِ وَ الْحَدِيثُ مَعَ النِّسَاءِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَغْنِيَاءِ».[18]
در سهجا نیکو است که دروغ گفته شود:
1- حیله در جنگ؛ خوب است که انسان در جنگ دروغ بگوید و جان عدهای را نجات دهد.
2- وعدههایی که به همسر داده میشود؛
3- اصلاح بین مردم.
در سهجا است که خداوند صدق را قبیح میداند:
1- النمیمة؛ در سخنچینی نباید راستش را گفت. حرف زشت کسی درباره دیگری را نباید به طرف مقابل رساند بلکه باید خوبی را بیان کرد و دروغ گفت.
2- شخص، ویژگیهای خانوادهاش را که دوست ندارند بازگو شود، برای دیگری بگوید. هرچند کلام صادقی باشد اما نباید بدی آنها را برای دیگران گفت.
3- تکذیب خبری که دیگری میدهد. کسی خبری میدهد و فوراً شما خبر او را تکذیب میکنید. تکذیب نکردن دیگران تکریم شخص و جامعه است.
مجالست با سه گروه، قلب را میمیراند:
1- مجالست با خسیس؛ کسی که اهل گذشت نیست. مثلاً دعوایی شده و یک طرف کینه دارد و کوتاه نمیآید. کینهای یعنی کوتاه نمیآید و اختلاف را ادامه میدهد. با چنین افرادی نباید تعامل داشت چون ممکن است بین شما هم اختلاف شود و این شخص، اهل گذشت نیست و برخورد بدی با شما داشته باشد. خساست گاهی در مال است و گاهی در امور دیگر.
2- مجالست زیاد با زنان؛
3- مجالست با ثروتمندان نیز قلب انسان را میمیراند. باعث میشود که انسان غصه و حسرت بخورد که چرا او فلان چیز را دارد اما من ندارم.
سند روایت ضعیف است اما محتوایی که ما میخواستیم در این روایت وجود دارد و میتواند بهعنوان مؤید بحث قرار گیرد.
روایت ششم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[19] عَنْ أَبِيهِ[20] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ[21] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ[22] عَنِ الْحَسَنِ الصَّيْقَلِ[23] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام): إِنَّا قَدْ رُوِّينَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیهالسلام) فِي قَوْلِ يُوسُفَ (علیهالسلام):﴿... أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ﴾[24] فَقَالَ(علیهالسلام): «وَ اللَّهِ مَا سَرَقُوا وَ مَا كَذَب وَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ (علیهالسلام): ... ﴿بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ﴾[25] فَقَالَ(علیهالسلام): «وَ اللَّهِ مَا فَعَلُوا وَ مَا كَذَبَ» قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام): «مَا عِنْدَكُمْ فِيهَا يَا صَيْقَلُ؟» قَالَ: فَقُلْتُ مَا عِنْدَنَا فِيهَا إِلَّا التَّسْلِيمُ، قَالَ: فَقَالَ(علیهالسلام): «إِنَّ اللَّهَ أَحَبَّ اثْنَيْنِ وَ أَبْغَضَ اثْنَيْنِ أَحَبَّ الْخَطَرَ فِيمَا بَيْنَ الصَّفَّيْنِ وَ أَحَبَّ الْكَذِبَ فِي الْإِصْلَاحِ وَ أَبْغَضَ الْخَطَرَ فِي الطُّرُقَاتِ وَ أَبْغَضَ الْكَذِبَ فِي غَيْرِ الْإِصْلَاحِ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ (علیهالسلام) إِنَّمَا قَالَ: ﴿بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا﴾ إِرَادَةَ الْإِصْلَاحِ وَ دَلَالَةً عَلَى أَنَّهُمْ لَا يَفْعَلُونَ وَ قَالَ يُوسُفُ (علیهالسلام) إِرَادَةَ الْإِصْلَاحِ».[26]
در محضر امام صادق (علیهالسلام) روایت کردیم از امام باقر (علیهالسلام) درباره سخن حضرت یوسف (علیهالسلام) در قران کریم که فرمود: «ای کاروان! شما دزد هستید» حضرت فرمود: «به خداوند سوگند که دزدی نکرده بودند و حضرت یوسف (علیهالسلام) هم دروغ نگفت. همچنین درباره سخن حضرت ابراهیم (علیهالسلام) که فرمود: «بلکه بت بزرگ این کار را کرده از خود آنان بپرسید اگر سخن میگویند» حضرت فرمود: به خداوند سوگند آنان این کار را نکردند و حضرت ابراهیم هم دروغ نگفت.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: ای صیقل! به نظر شما این جریان چگونه است؟ صیقل گفت: ما تسلیم فرمایش شما هستیم و هرگونه که شما معنا کنید، ما همان را قبول داریم. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: خداوند دو چیز را دوست دارد و دو چیز مبغوض خداوند است. خداوند دوست دارد که کسی در جنگ با تکبر راه برود. خداوند دروغ در اصلاح بین مردم را نیز دوست دارد. دو چیزی که مبغوض خداوند است یکی تکبر در راه رفتن معمولی و دیگری کذب در غیر مقام اصلاح. حضرت ابراهیم (علیهالسلام) که فرمود: «بت بزرگ این کار را کرده» قصدش اصلاح بین مردم بود (که آنان را از ظلمت شرک و بتپرستی نجات دهد) جمله ایشان هم دروغ نبود چون مقید کرد به «ان کانوا ینطقون» اگر نطق دارند کار اینها است و اگر نطق ندارند کار اینها نیست. حضرت یوسف (علیهالسلام) هم قصد اصلاح داشت.
این روایت هم سند و هم دلالت خوبی دارد که کذب در مقام اصلاح بین مردم اشکالی ندارد.