درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره مسوغات کذب بود. یکی از مسوغاتی که برخی برای کذب بیان کردهاند مسئله تقیه است.
آیا تقیه غیر از ضرورت است یا همان ضرورت است؟ ضرورت ازجمله مسوغات کذب است آیا تقیه عنوان مسقلی از ضرورت است؟
معنای تقیه
تقیه در لغت
شیخ انصاری (رحمهالله) میفرماید: «التقيّة اسم ل (اتّقى يتّقي) و التاء بدل عن الواو؛ كما في التهمة».[1] تقیه اسم مصدر است؛ اتّقى يتّقي تقيّةً.
کتاب قاموس آن را مصدر میداند و اسم مصدر آن تقوا است.[2]
محقق خویی (رحمهالله) میفرماید که تقیه مصدر است.[3]
چه تقیه را مصدر و چه اسم مصدر بدانیم، از ماده تقوا و به معنای پرهیز و دوری کردن است.
تقیه در اصطلاح
شیخ مفید (رحمهالله) میفرماید: «التقيّة كتمان الحقّ و ستر الاعتقاد فيه و مكاتمة المخالفين و ترك مظاهرتهم بما يعقب ضرراً في الدين أو الدنيا. و فرض ذلك إذا علم بالضرورة أو قويّ في الظن، فمتى لم يعلم ضرراً بإظهار الحقّ و لا قويّ في الظنّ ذلك، لم يجب فرض التقيّة».
تقیه آن است که حق را میداند اما آن را کتمان میکند و اعتقاد خود را مخفی میکند در جایی که ضرر در دین یا دنیا در پی داشته باشد.
اگر عقایدت را بگویی، موجب ضرر مالی، جانی یا آبرویی میشود، اعتقادت را بیان نمیکنی. با این قید که یقینی یا ظن قوی بر ضرر وجود داشته باشد.
شهید اول (رحمهالله) اینگونه تعریف کرده است: «التقيّة مجاملة الناس بما يعرفون و ترك ما ينكرون؛ حذراً من غوائلهم».[4] تقیه آن است که با مردم مدارا کرده و با آنان راه بیایید، همانگونه که مردم عمل میکنند شما هم عمل کنید و کارهایی که آنان ترک میکنند شما هم ترک کنید در صورتی که از مشکلاتی که برای شما درست کنند، میترسید.
مرحوم شیخ انصاری (رحمهالله) میفرماید: «التحفّظ عن ضرر الغير بموافقته في قول أو فعل مخالف للحق».[5]
انسان عاقل باید خودش را از ضرر حفظ کند. تقیه حفظ از ضرر غیر است بهوسیله همراهی در قول یا عملی که مخالف حق است.
تعریف مختار
این فرمایشات علما درست است اما ما تعرفی داریم که جامع است: تقیه آن است که انسان خودش یا دیگری را از ضرر حفظ کند، خواه ضرر مالی، آبرویی یا جانی باشد یا ضرر به اسلام و مسلمین باشد و خوف ضرر هم کافی است.
گاهی انسان برای دفاع از اسلام و مسلمین اعتقاد خود را اظهار میکند اما این باعث میشود که بیشتر به اسلام و مسلمین اهانت کنند.
توضیح تعریف شیخ
مرحوم مامقانی (رحمهالله) تعریف شیخ انصاری (رحمهالله) را توضیح داده است: «إحترز بالقول و الفعل عن الاعتقاد و الوجه في الاحتراز واضح؛ ضرورة عدم اطّلاع من يتّقى منه على ما في القلب حتّى يتّقى منه فيه و احترز بقيد التحفّظ عن ضرر الغير عن الموافقة لغرض آخر؛ ضرورة عدم كون مطلق الموافقة تقيّةً، بل الموافقة للخوف على النفس أو العرض أو المال. و لذا قيّدها به جمع، فقالوا ما يرجع إلى أنّ التقيّة هي مخالفة الحقّ قولاً أو فعلاً لا اعتقاداً عند الخوف على النفس أو البضع أو المال أو القريب بالنسب أو بعض المؤمنين».[6]
تحفظ گاهی به قول و گاهی به فعل است اما اعتقاد باقی است و همان اعتقاد قلبی را دارد اما کاری میکند که از او ایرادی نگیرند.
به نظر ما این فرمایش، توضیح واضحات است و نیازی به این حاشیه نبود؛ زیرا معلوم است که در مقام تقیه انسان اعتقادش را از دست نمیدهد و فقط ظواهری برای حفظ جان، مال و آبرو است.
مرحوم مامقانی (رحمهالله) نیز مسئله کفایت خوف را مطرح میکند اما این نکته را ایشان و شیخ انصاری مطرح نکردهاند که ضرر گاهی برای اسلام و گاهی برای مسلمین است.
اقسام تقیه
قسم اول: تقیه اضطراریه (خوفیه، اکراهیه)
امام خمینی (رحمهالله) می فرماید: «إنّ التقيّة قد تشتمل على الخوف و على [هذا] قد يكون الخوف عن الضرر على نفسه أو من يتعلّق به و قد يكون عن الضرر على غيره من المسلمين و قد يكون عن الضرر على الإسلام».[7] تقیه گاهی مشتمل بر خوف است و انسان میترسد که ضرری به خودش یا خانوادهاش برسد یا میترسد که ضرری به اسلام یا مسلمین وارد شود.
آیتالله مکارم (حفظهالله) نیز میفرماید: «ما يكون الغرض منها حفظ النفوس و الأعراض و الدين».[8] غرض از تقیه، حفظ جان، آبرو و دین است.
حفظ جان، مال و آبرو، تنها مختص مسلمانان نیست بلکه برای حفظ جان، مال و آبروی کسانی که مسلمان نیستند و محفوظ الدم هستند هم تقیه لازم است.
(وَ بِالْإِسْنَادِ[9] عَنْ يُونُسَ[10] ) يُونُسُ بْنُ يَعْقُوبَ[11] عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: «مَا قَتَلَنَا مَنْ أَذَاعَ حَدِيثَنَا قَتْلَ خَطَإٍ وَ لَكِنْ قَتَلَنَا قَتْلَ عَمْدٍ».[12] امام صادق (علیهالسلام) فرمود: کسانی که اسرار ما را فاش میکنند، قتل عمد میکنند نه قتل خطا.
قتل بر اثر افشای سر، قتل عمد است لذا باید برای حفظ جان انسانهایی که خونشان باید حفظ شود، تقیه کرد.