< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره مسوغات کذب بود. یکی از مسوغاتی که برخی از بزرگان مطرح کرده بودند، مسئله تقیه است که در مقام تقیه، کذب جایز است. توجه به این نکته ضروری است که جواز کذب در تقیه تا جایی است که به قتل منتهی نشود؛ اگر پای قتل در میان باشد، نباید تقیه کرد. جان انسان‌ها ارزشمند است و با جان خود انسان، برابر است و نمی‌توان جان خود را مقدم بر جان دیگران دانست.

قاعده اهم و مهم

آیا در مسئله، جان، اموال و اعراض بحث اهم و مهم، جریان دارد؟ اگر دروغ بگویم، مال کم من از بین می‌رود اما مال کثیر دیگری حفظ می‌شود، آیا در اینجا قاعده اهم و مهم جریان دارد؟ آیا وظیفه دارم که مال قلیل من از بین برود و مال کثر دیگری را حفظ کنم؟ یا در مسئله آبرو، آبروی کمی از من نابود می‌شود اما آبروی زیادی به ناحق از دیگری نابود می‌شود. علما در بحث خون، صراحتاً بیان کرده‌اند که نمی‌توان تقیه کرد اما نسبت به آبرو و اموال این را نگفته‌اند ولی علما گفته‌اند که مؤمنین برادر هستند؛ یعنی همه انسان هستند و فرقی ندارند. با این دیدگاه، جان من با جان دیگران فرقی ندارد و حق ندارم باعث شوم که جان دیگری گرفته شود. همچنین حق ندارم که به‌خاطر مال خودم، مال دیگری را به خطر بیاندازم یا برای حفظ آبروی خودم، آبروی دیگری را از بین ببرم.

اگر از طرف سلطان جائر مجبور به قضاوت شدید، حق ندارید با حکم شما به ناحق، جان، مال یا آبروی دیگری از بین برود. علما در مسئله دماء به صراحت گفته‌اند که نمی‌توان برای حفظ جان خود، جان دیگری را به خطر انداخت اما درباره آبرو و اموال به صراحت چیزی نگفته‌اند ولی آبروی افراد کمتر از جان آن‌ها نیست و من نمی‌توانم به‌خاطر آبروی خودم، آبروی دیگری را ببرم؛ پس همان ادله‌ای که در دماء مطرح است، در اموال و اعراض هم مطرح است.

عقل حکم به اهم و مهم می‌کند؛ پس باید آن را پذیرفت اما اینکه مصادیقش چیست، گاهی با خود انسان است که مصداق اهم و مهم چیست ولی شارع مقدس در روایات متعدد، نسبت به نفوس، اموال و اعراض، اهمیت زیادی قائل شده است که در این امور باید احتیاط کرد.

اقتدا به مخالف یا معاند در تقیه

مثلا به کسانی که اهل سنت هستند، مخالف می‌گوییم ولی به کسانی که ناصبی و وهابی هستند معاند می‌گوییم. حال در جایی هستید که مجبورید تقیه کنید و به مخالف یا معاند اقتدا کرده و نماز بخوانید، مثلا اگر نماز نخوانید، جان، مال یا آبرویتان به خطر می‌افتد، این نماز چه حکمی دارد؟

قول اول: نماز همراه با قرائت مجزی است.[1] [2] [3]

می‌توان از روی تقیه پشت سر مخالف یا معاند نماز خواند و جان، مال و آبرو را نجات داد اما باید قرائت را انجام داد تا نماز مجزی باشد؛ یعنی حمد خوانده شود.

شیخ طوسی (رحمه‌الله) می‌فرماید که حمد را باید آهسته بخوانید.

قرائت سه مرحله می‌تواند داشته باشد: 1- جهر (بلند خواندن) 2- اخفات (آهسته خواندن) 3- حدیث نفس؛ شیخ طوسی (رحمه‌الله) تعبیر به حدیث نفس کرده است یعنی آن‌قدر آهسته بخوانید که شخصی که در کنار شما ایستاده متوجه نشود که شما قرائت می‌کنید.

«إذا صلّى خلف من لا يقتدى به، قرأ على كلّ حال، سمع القراءة أو لم يسمع. فإن كان في حال تقيّة أجزأه من القراءة مثل حديث النفس. و لا يجوز أن يترك القراءة على حال. و إن لم يقرأ أكثر من الحمد وحدها، كان جائزاً و لا يجوز أقلّ منها».[4]

علامه حلی (رحمه‌الله) نیز همین دیدگاه را دارد اما حدیث نفس را بیان نمی‌کند: «لو صلّى خلف من لا يقتدى به، وجبت عليه القراءة‌ و يسرّ بها- و إن كانت جهريّةً- إذا اضطرّ إلى الائتمام. فلو لم يقرأ خلت صلاته من قراءة صورةً و حكماً و ذلك باطل».[5]

مرحوم کاشف الغطاء می‌فرماید: «لا بدّ من نيّة الانفراد معهم و إظهار الدخول في جماعتهم، ثمّ يأتي بما أمكنه، مع اللحوق بأئمّتهم من قراءة و لو كحديث النفس أو أذكار أو غيرها. و الأفضل أن يصلّي الفريضة قبل، ثمّ يحضر معهم، ثمّ له أن يعكس و يجعل الصلاة معهم سُبحةً».[6]

ایشان معتقد است، نیت انفراد کن، با آن‌ها داخل در نماز شو ولی بعدا نمازت را بخوان. با آن‌ها نماز بخوان هرچند با حدیث نفس باشد و بهتر آن است که قبلش نماز واجبت را خوانده باشی و بعد به آنان اقتدا کنی یا عکس که اول به آن‌ها اقتدا کنی و سپس فرادا نماز خودت را بخوانی.

تعبیر «افضل» نشان می‌دهد که ایشان اجزاء را قبول دارد و لازم نیست که نماز اعاده شود.

به نظر ما قول درست و بهترین قول همین است که نماز اگر همراه با قرائت باشی مجزی است.

ادله قول اول

دلیل اول: روایات

روایت اول: سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ[7] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ[8] عَن‌ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ[9] عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ[10] عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) وَ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فِي الرَّجُلِ يَكُونُ خَلْفَ الْإِمَامِ لَا يَقْتَدِي بِهِ فَيَسْبِقُهُ الْإِمَامُ بِالْقِرَاءَةِ قَالَ: «إِنْ كَانَ قَدْ قَرَأَ أُمَّ الْكِتَابِ أَجْزَأَهُ يَقْطَعُ وَ يَرْكَعُ».[11]

کسی اقتدا کرده به کسی که او را قبول ندارد و به او اقتدا نمی‌کند پس خودش قرائت می‌کند (حکم او چیست؟) فرمود: اگر حمد را خودش می‌خواند بعد از تمام شدن، می‌تواند با آن‌ها رکوع کند و اشکالی ندارد.

روایت از نظر سند ضعیف است؛ چون مرسل است اما ظاهر روایت دلالت بر اجزاء می‌کند.

مرحوم شیخ طوسی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «هذا الخبر يدلّ على أنّه متى لم يقرأ فاتحة الكتاب، لم تجزئه الصلاة».[12] مفهوم روایت این است که اگر فاتحة الکتاب را نخواند، اجزاء ندارد.

روایت دوم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[13] عَنْ أَبِيهِ[14] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[15] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ[16] عَنِ الْحَلَبِيِّ[17] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: «إِذَا صَلَّيْتَ خَلْفَ إِمَامٍ لَا تَقْتَدِي بِهِ فَاقْرَأْ خَلْفَهُ سَمِعْتَ قِرَاءَتَهُ أَوْ لَمْ تَسْمَعْ».[18] اگر کسی به امامی اقتدا کرد که نمی‌توان به او اقتدا کرد، باید خودش قرائت را انجام دهد، چه قرائت امام را بشنود یا نشنود.

روایت سند صحیح دارد و دلالت می‌کند که نماز همراه با قرائت پشت سر کسی که نمی‌توان به او اقتدا کرد مجزی است. البته مرحوم کاشف الغطاء تذکر داد که باید نیت فرادا کرد اما سایر علما چنین تذکری ندادند.


[7] القمّي: إماميّ ثقة.
[8] إماميّ ثقة.
[9] إماميّ ثقة.
[10] عليّ بن أسباط بن سالم الکنديّ الکوفي: فطحيّ ثقة، رجع عن الفطحیّة علی قول.
[13] عليّ بن إبراهیم بن هاشم القمّي: إماميّ ثقة.
[14] إبراهیم بن هاشم القمّي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[15] محمّد بن أبي عمیر زیاد: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[16] الناب: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[17] عبید الله بن عليّ الحلبي: إماميّ ثقة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo