درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره تقیه مداراتی بود. آیا نماز پشت سر مخالف، اجزاء دارد؟ روایاتی در این باره بیان شد. ما باید بین روایات جمع کنیم و نمیتوانیم فقط به گروهی از روایات اکتفا کنیم و به سایر روایات توجه نکنیم.
قول دوم: حرمت تقیه مداراتی[1]
در مقابل مرحوم امام (رحمهالله) که نماز پشت سر مخالف را مجزی میدانستند این نظریه، تقیه مداراتی را حرام میداند.
محقق خویی (رحمهالله) این قول را به محقق همدانی (رحمهالله) نسبت میدهد: «لم نعثر على من تعرّض لهذه المسألة إلّا المحقّق الهمدانيّ حيث تعرّض لها و اختار اختصاصها بزمان اقتدارهم و أيّام عظمتهم».[2] نیافتم کسی را که متعرض این مسئله شده باشد مگر محقق همدانی که آن را مختص به زمان اقتدار و عظمت اهل تسنن دانسته است.
معنای این کلام این است که اگر در حکومت و اقتدار اهل سنت زندگی میکنید، مسئله تقیه مداراتی برای شما مطرح میشود.
اگر مجموع صدر و ذیل صحبتهای محقق همدانی (رحمهالله) ملاحظه شود، این نسبتی که محقق خویی به ایشان داده منتفی میشود.
در ابتدا میفرماید: «يظهر من غير واحد من الأخبار إناطة الإذن في التقيّة بالضرورة»؛[3] معنای این کلام این است که تقیه فقط در مقام ضرورت است و تقیه مداراتی را قبول نداریم. این همان نسبتی است که محقق خویی (رحمهالله) داده است.
محقق همدانی روایات را هم بیان میکند: «كرواية البزنطيّ عن إبراهيم بن شيبة، قال: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ أَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ خَلْفَ مَن يَتَوَلَّى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (علیهالسلام) وَ هُوَ يَرَى الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ أَوْ خَلْفَ مَنْ يُحَرِّمُ الْمَسْحَ وَ هُوَ يَمْسَحُ؟ فَكَتَبَ: «إِنْ جَامَعَكَ وَ إِيَّاهُمْ مَوْضِعٌ فَلَمْ تَجِدْ بُدّاً مِنَ الصَّلَاةِ فَأَذِّنْ لِنَفْسِكَ وَ أَقِمْ»[4] إلى آخره. و في رواية معمّر بن يحيى «كُلَّمَا خَافَ الْمُؤْمِنُ عَلَى نَفْسِهِ فِيهِ ضَرُورَةٌ فَلَهُ فِيهِ التَّقِيَّةُ».[5] و بمعناها غيرها. و ظاهرها كونها مسوقةً لبيان ضابط التقيّة و مدارها نفياً و إثباتاً.
و في المرسل المحكيّ في الفقه الرضويّ عن العالم «لَا تُصَلِّ خَلْفَ أَحَدٍ إِلَّا خَلْفَ رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا مَنْ تَثِقُ بِهِ وَ تَدِينُهُ بِدِينِهِ وَ وَرَعِهِ وَ آخَرُ مَنْ تَتَّقِي سَيْفَهُ وَ سَوْطَهُ وَ شَرَّهُ وَ بَوَائِقَهُ وَ شُنْعَهُ فَصَلِّ خَلْفَهُ عَلَى سَبِيلِ التَّقِيَّة ...».[6] و عن دعائم الإسلام بسنده عن أبي جعفر (علیهالسلام) «لَا تُصَلُّوا خَلْفَ نَاصِبٍ وَ لَا كَرَامَةَ إِلَّا أَنْ تَخَافُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تُشْهَرُوا وَ يُشَارَ إِلَيْكُمْ فَصَلُّوا فِي بُيُوتِكُمْ ثُمَّ صَلُّوا مَعَهُمْ وَ اجْعَلُوا صَلَاتَكُمْ مَعَهُمْ تَطَوُّعاً»[7] .
روایت اول از بزنطی از امام جواد (علیهالسلام) از ایشان درباره حکم نماز پشت سر کسی که امام علی (علیهالسلام) را دوست دارد اما شیعه نیست و بر کفش مسح میکشد، پرسیده شد. امام فرمود: اگر در جایی رفتی که در کنار آنها بودی و ناچاری که با آنها نماز بخوانی، برای خودت اذان و اقامه جدا بگو و نماز جدا بخوان. این روایت ظهور دارد در اینکه اگر ضرورت بود که در نماز آنها شرکت کنیم باید برویم اما نماز اجزاء ندارد اگر استفاده اجزاء هم بشود، روایت اجازه ورود به نماز آنها را منوط به ضرورت میکند.
روایت دوم از معمر بن یحیی: هرجایی که مومن بر خودش بترسید و ضرورت باشد، باید تقیه کند. سند این روایت ضعیف است.
روایت سوم از فقه الرضا: پشت سر دو نفر میتوان نماز خواند: اول کسی که به دینش اعتماد دارید، دوم کسی که از شمشیر، شلاق و شرش میترسید پشت سرش از روی تقیه نماز بخوانید.
روایت چهارم از کتاب دعائم الاسلام: پشت سر ناصبیها نماز نخوانید و هیچ احترامی برای آنها قائل نباشید مگر اینکه بر خودتان بترسید، آبرویتان را بریزند انگشتنما شوید؛ پس در این صورت در خانه خود نماز را بخوانید و سپس پشت سر آنها نماز بخوانید که این نماز مستحبی حساب میشود.
تا اینجا نسبتی که محقق خویی (رحمهالله) به محقق همدانی میدهد درست است که تقیه در صورت اضطرار است.
محقق همدانی (رحمهالله) در ادامه میفرماید: «و لكنّ الذي يقتضيه الجمع بين الأخبار حمل الضرورة المعتبرة في مشروعيّتها على الضرورة الفعليّة حال العمل، لا الضرورة المطلقة؛ لما عرفت من عدم إمكان تقييد الأخبار السابقة بها، بل و منافاته للتسهيل الذي عليه ابتناء شرع التقيّة؛ لأنّ الالتزام بالتخلّص بنفسه ضيق و حرج، مع أنّ إعمال الحیلة و بذل الجهد في التفصّي حال العبادة غير معروف عن المعاصرين للأئمّة (علیهم السلام)، فالقول باشتراطها بعدم المندوحة مطلقاً ضعيف.
نعم، لا بدّ من الالتزام باشتراطها بعدم تمكّنه من إيجاد الفعل الصحيح الواقعيّ حين إرادة امتثال أمره بمعنى عدم تمكّنه في زمان صدور الفعل منه و مكانه إلّا من إيجاده على وجه التقيّة، بل نفى الريب عنه غير واحد؛ بل يظهر من بعض أنّ خلافهم في اعتبار عدم المندوحة و عدمه إنّما هو بالمعنى الأوّل. و أمّا اعتبار عدم المندوحة بهذا المعنى فممّا لا خلاف فيه. و يؤيّد كلامه أنّ عدم المندوحة بهذا المعنى- بحسب الظاهر- من مقوّمات موضوع التقيّة عرفاً، مع أنّه لا مقتضى لتقييد الأوامر الواقعيّة بغير الفرض؛ لأنّ المفروض أنّ التقيّة لا تنافيها، فلو تمكّن حال الوضوء من تلبيس الأمر عليهم على وجه لا ينافي التقيّة، يجب عليه ذلك و لا يجزئه موافقتهم حينئذٍ جزماً؛ لما عرفت من إناطتها بالضرورة الفعليّة بمقتضى الأخبار المقيّدة.»؛[8]
ایشان میفرماید: اما مقتضای جمع بین روایات این است که ضرورت باید فعلیه باشد نه مطلق ضرورت.
ضرورت فعلیه آن است که اکنون اضطرار دارم و اگر پشت سر اینها نماز نخوانم من را میکشند. نوع دیگر ضرورت آن است که اکنون برای من مشکلی نیست اما اگر پشت سر اینها نماز نخوانم بعداً برای من مشکل ایجاد میشود و جانم در خطر میافتد. اکنون خطری نیست اما در مجموع باید با اینها کنار بیایم تا بتوانم در این شهر با آنها زندگی کنم.
سپس وارد این بحث میشود که آیا باید مندوحه باشد؟ راه فرار دارم و ضرورت منحصره نیست؛ میتوانم بروم و در خانه خودم نماز بخوانم. محقق همدانی میفرماید: اگر قائل به ضرورت منحصره شویم اینجا عسر و حرج است که بخواهد یک بار پشت سر اینها نماز بخواند و یک بار در خانه خود نماز بخواند. این را قبول نداریم و ضعیف است. هنگام نماز یا در خانهای یا بیرون از خانه، یا اجبار بر نماز داری یا اجباری نیست پس باید دید که هنگام امتثال امر چه حالی دارد، اگر در حالت اضطرار و اجبار است پشت سر آنان نماز بخواند اما اگر در خانه است فرادا در خانه بخواند. با ادله نفی حرج میتوان گفت که اعاده ندارد.
مثال: هنگام وضو اگر میشود به گوشهای رفت که آنان شما را نبینند و بدون تقیه وضو گرفت، باید بروی به جایی که آنها نبینند. اگر وضوی مخفیانه نگرفتی و جلو آنان وضوی تقیهای گرفتی مجزی نیست.
تا این قسمت هم محقق همدانی (رحمهالله) قائل به ضرورت فعلیه است هرچند که به ادله نفی حرج نیز تمسک کردند.
در ادامه میفرماید: «هذا، مع إمكان أن يقال: إنّه لا يكاد يستفاد جوازها في الفرض من مطلقات الأخبار، فضلاً عن غيرها؛ لانصرافها عن مثل الفرض؛ لما ارتكز في الذهن من أنّ الواجب الواقعيّ و المطلوب النفس الأمريّ إنّما هو مسح الرجلين. و أمّا ما عداه فإنّما سوّغه العجز، فلا يجوز مع التمكّن الفعليّ من فعله. هذا إذا التفت إلى إمكان التفصّي. و أمّا إذا لم يلتفت أو خاف من إعمال الحيلة في إيجاد الفعل الصحيح، فلا إشكال في كفاية ما أتى به عن الواقع؛ لإطلاقات الأدلّة الشاملة للفرض بلا تأمّل.
و بما ذكرنا ظهر لك أنّ الأقوى أنّه لا يجوز له الحضور في مجامعهم و مجالسهم عند إرادة فعل الوضوء أو الصلاة، لا لضرورة عرفيّة مقتضية لذلك و لو مثل حسن المعاشرة أو إظهار المودّة الموجبة للأمن من ضررهم بملاحظة المصلحة النوعيّة».[9]
اینجا هم همان مطلب را بیان میکند که مسح را باید همانگونه که شیعه انجام میدهد عمل کنید مگر اینکه عاجز باشید. اگر عاجز باشید بر روی کفش هم میتوانید مسح کنید. این در صورتی است که توجه به عجز داشته باشید اما اگر توجه نداشته باشید و مانند آنها وضو بگیرید، صحیح است و اشکالی ندارد اما اگر توجه دارید باید راه فرار را انتخاب کنید.
پس هنگام وضو و نماز، خیلی کنار آنها قرار نگیرید که مجبور شوید مانند آنها انجام دهید. مگر اینکه ضرورت عرفیه باشد مانند حسن معاشرت (مثلا میگویند که این انسان معاشری است انسان با محبتی است) یا اینکه مودت و محبتی را اظهار کنید (که میروید و کنار آنها نماز میخوانید) که باعث میشود به موجب مصلحت نوعیه از ضرر آنها در امان باشید.
ما به این جمله محقق همدانی (رحمهالله) تمسک میکنیم که نسبت محقق خویی (رحمهالله) درست نیست و محقق همدانی (رحمهالله) نیز تقیه مداراتی را قبول دارد. ایشان در ادامه هم کلماتی دارد که مؤید همین است که فیالجمله برخی از مراتب تقیه مداراتی را قبول دارد.