درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/11/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره کذب بود که به مناسبت تقیه و اقسام آن مطرح شد. یکی از مباحثی که مطرح شد این بود که اگر خوف وجود داشته باشد، تقیه واجب است؛ خوف بر نفس، مال، آبرو یا مذهب خودش یا دیگران. روایاتی در این باب بیان شد.
خوف نوعی و شخصی
آیا مراد از خوف، خوف نوعی است یا خوف شخصی؟ ممکن است خود شخص بر جانش نمیترسد چون شجاعت دارد ولی مردم معمولی در چنین مواقعی خوف دارند، خوف برای نوع مردم محقق است ولی این شخص نمیترسد. آیا در چنین موردی تقیه واجب است؟
اگر خوف شخص وجود داشته باشد، همه قبول دارند که باید تقیه کند و باید عملی مرتکب شود که موردنظر مخالفین است. قدر متیقّن از خوف، خوف شخصی است. اما اگر از قضیه شخصیه خارج شویم و نوع مردم در چنین موقعیتی میترسند، آیا باز هم تقیه واجب است؟
برخی از روایات این باب دلالت داشت که خوف نوعی ملاک است نه خوف شخصی. یکی از این روایات این بود: «عَلَيْكُمْ بِالتَّقِيَّةِ؛ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَجْعَلْهَا شِعَارَهُ وَ دِثَارَهُ مَعَ مَنْ يَأْمَنُهُ لِتَكُونَ سَجِيَّتَهُ مَعَ مَنْ يَحْذَرُهُ»؛[1] بر شما باد که همیشه تقیه کنید از ما نیست کسی که تقیه را شعار و لباس خود قرار ندهد حتی با کسانی که از آنها ایمن است (شیعیان) تا به تقیه عادت کند و در جایی که مخالفین هستند اشتباه نکند.
سند روایت ضعیف بود اما در مجموعه روایات تقیه وارد شده است. روایت دلالت میکند در کنار دوستان هم باید تقیه کرد تا بعدا اشتباه نکند، پس خوف نوعی ملاک است. چون نوعا خوف وجود دارد باید جلو دوستان هم تقیه کرد تا این خصلت عادت شود.
خوف نوعی ممکن است برای خود شخص باشد یا دیگری، ممکن است مربوط به زمان حال یا آینده باشد؛ ممکن است اکنون مشکلی پیش نیاید اما در آینده مشکلی پیش بیاید که اگر تقیه نکنیم، خلاف بنای عقلا است.
ممکن است نسبت به واجبی تقیه داشته باشیم و در واجب دیگری تقیه نداشته باشیم. مثلا اگر وضو را مانند مخالفین نگیریم، ممکن است مشکل ایجاد شود اما میتوانم نماز را در منزل بخوانم. مثال دیگر: در حج ممکن است کسی به ما توجه نداشته باشد که آنجا چه کار میکنیم اما در نماز به ما توجه دارند و باید تقیه کنیم. بنابراین در خوف نوعی اگر در واجبی تقیه لازم شد ملزمه ندارد که در بقیه واجبات هم باید تقیه کرد بلکه در همان واجبی که خوف نوعی بر آن قرار گرفته باید تقیه کرد.
اقتضائات حالت، زمان و مکان
تقیه نسبت به حالات متفاوت است، همانگونه که ممکن است در برخی از زمانها خوف حاصل شود و در برخی از زمانها خوفی نباشد. ممکن ایت خوف در برخی از زمانهخا حاصل شود و در محل دیگر، خوفی نباشد.
ملاک خوف نوعی آن است که اگر تقیه نکند موردمذمت عقلا قرار میگیرد که چرا تقیه نکردی درحالیکه جای تقیه بود. روایاتی که در جواز دروغ داشتیم که اگر میخواستند مالیاتبگیران حکومت ظالم از شما مالیات بگیرند و ترس از مال خود یا مال دیگری داشتید، دروغ بگویید هم دلالت میکند که باید ضرر را از خود یا دیگران دفع کرد.
روایت معلی بن خنیس[2] هم دلالت بر خوف نوعی میکند زیرا معلی بن خنیس نمیترسید اما امام صادق (علیهالسلام) به او امر کرد که تقیه کند اما او اطاعت نکرد و کشته شد.
صحیحه ابن ابییعفور هم دلالت بر خوف نوعی دارد: أبو علي الأشعري، عن محمد بن عبد الجبار، عن محمد بن إسماعيل، عن علي ابن النعمان، عن ابن مسكان، عن عبد الله بن أبي يعفور قال: «سمعت أبا عبد الله (عليهالسلام) يقول: التقى ترس المؤمن والتقية حرز المؤمن، ولا إيمان لمن لا تقية له».[3]
کسانی میگویند ما ترسی نداریم و تقیه نمیکنند درست نیست بلکه باید مراعات خود و همه مردم را در تمام مواضع داشت. تقیه در مسائل کلی جامعه نیز وجود دارد. نباید انسان حرفی را بزند هرچند حق است یا کاری کند که برای خودش یا دیگران مشکل ایجاد شود یا مذهب به خطر بیفتد.
هر حکومت و کشوری اقتضائاتی دارد و انسان باید بهگونهای رفتار کند که جان، مال، آبرو و دین خود یا دیگران محفوظ باشد. این اصلی کلی است و در موارد مختلفی قابل تطبیق است. تقیه تنها با مخالفین نیست و درباره گروههای دیگر هم مطرح است.