< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره ادله تقیه واجب بود که به آیات قرآن و روایات استناد شد.

روایت هفدهم: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ[1] وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ[2] وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ[3] وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ[4] وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ[5] وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ[6] قَالُوا: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ[7] قَالَ: حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ[8] قَالَ: حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ[9] قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ[10] عَنِ الْأَعْمَشِ[11] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام)‌ قَالَ: «... التَّقِيَّةِ فِي دَارِ التَّقِيَّةِ وَاجِبٌ‌ وَ لَا حِنْثَ‌ وَ لَا كَفَّارَةَ عَلَى مَنْ حَلَفَ تَقِيَّةً يَدْفَعُ بِذَلِكَ ظُلْماً عَنْ نَفْسِه‌ ...».[12] تقیه در سرزمین تقیه که اضطرار وجود دارد واجب است. هیچ حنث قسم و کفاره‌ای نیست بر کسی که از روی تقیه قسم می‌خورد تا ظلمی را از خود دفع کند.

در حکومت ظالم، می‌توان قسم دروغ خورد و ظلم را از خود دفع کرد.

این روایت از نظر سند ضعیف است اما دلالت خوبی دارد. در این بحث چون تواتر اجمالی داریم دیگر نیازی نیست که متعرض مشکل سندی شویم و مجموع روایات، دلالت بر وجوب فی‌الجمله تقیه دارد. روایات زیاد است و مضمون آن‌ها نزدیک به هم است.

روایت هجدهم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُ‌[13] قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[14] عَنْ أَبِيهِ[15] عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ[16] عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ[17] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ‌[18] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ[19] عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ[20] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه (علیه‌السلام) أَنَّهُ كَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِيهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا، فَكَانُوا يَضَعُونَهَا فِي مَسَاجِدِ بُيُوتِهِمْ، فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِيهَا. قَالَ: وَ حَدَّثَنِي‌ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ[21] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيِّ[22] عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ الصَّحَّافِ[23] عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ[24] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) إِلَى أَصْحَابِهِ‌: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ... عَلَيْكُمْ بِمُجَامَلَةِ أَهْلِ الْبَاطِلِ تَحَمَّلُوا الضَّيْمَ مِنْهُمْ وَ إِيَّاكُمْ وَ مُمَاظَّتَهُمْ‌، دِينُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ‌ وَ بَيْنَهُمْ إِذَا أَنْتُمْ جَالَسْتُمُوهُمْ وَ خَالَطْتُمُوهُمْ وَ نَازَعْتُمُوهُمُ الْكَلَامَ، فَإِنَّهُ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنْ مُجَالَسَتِهِمْ وَ مُخَالَطَتِهِمْ وَ مُنَازَعَتِهِمُ الْكَلَامَ بِالتَّقِيَّةِ الَّتِي أَمَرَكُمُ اللَّهُ أَنْ تَأْخُذُوا بِهَا فِيمَا بَيْنَكُمْ ...».[25]

امام صادق (علیه‌السلام) نامه‌ای به اصحابش نوشت و امر فرمود که این نامه را میان خود مرور کنید، آن را ببینید تا فراموش نکنید، متعهد به آن شوید و به آن عمل کنید. آن را در اتاق‌هایی که در آن نماز می‌خوانید قرار دهید و وقتی نمازتان تمام شد آن را ببینید. نامه این بود: بر شما باد که با اهل باطل مدارات کنید، ستم آن‌ها را تحمل کنید. بپرهیزید که با آن‌ها درگیر شوید. عبادتتان را تقیه‌ای قرار دهید وقتی بین آن‌ها هستید،‌ با آن‌ها می‌نشینید، با آن‌ها زندگی می‌کنید و با آن‌ها بحث می‌کنید. ناچارید در همنشینی‌ها، معاشرت‌ها و بحث‌های کلامی به تقیه‌ای که خداوند شما را به دستور داده عمل کنید.

سند روایت ضعیف است اما چون روایات زیاد است، ضعف سند مشکلی ندارد و دلالت بر وجوب فی‌الجمله تقیه در زمان طاغوت و حکومت جور دارد؛ زیرا تقیه مورد امر خداوند است.

دلیل سوم: اجماع[26]

اجماع دلیل لبّی است؛ بنابراین قدر متیقّن آن برای ما حجت است و در بحث تقیه قدر متیقن وجوب جایی است که ضرر و اضطرار وجود داشته باشد.

دلیل چهارم: عقل[27]

در برخی از موارد عقلا حکم می‌کنند که باید تقیه کرد و جان، مال و آبرو را حفظ نمود. هرکس چه دین داشته باشد یا نداشته باشد، جان، مال و آبرویش برایش ارزش دارد لذا در جایی که این‌ها در خطر باشد، حکم به وجوب حفظ آن‌ها می‌کند. در مورد وابستگان نیز همین حکم را می‌کند. عقل حکم می‌کند که در مواقع ضرر باید کاری نکرد که ضرر متوجه انسان شود.

اگر گفتیم که عقل، حکم قطعی به این مسئله می‌کند، آیات و روایات ارشاد به این حکم عقل هستند. مثل اینکه عقل حکم به حسن عدل می‌کند و شارع هم این حکم را تأیید می‌کند ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾.[28]

اصل وجوب یا جواز تقیه را عقل حکم می‌کند اما درباره إجزاء عبادات و شرایط آن مثل مجزی بودن نماز پشت سر مخالف، عقل حکمی ندارد و امری تعبدی است؛ بنابراین ارشاد به حکم عقل، فی‌الجمله است.

دلیل پنجم: عمومات تقیه

مرحوم شیخ انصاری (رحمه‌الله) می‌فرماید: «مضافاً إلى عمومات التقيّة؛ مثل قوله في الخبر: «... إِنَّ التَّقِيَّةَ وَاسِعَةٌ وَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ مِنَ التَّقِيَّةِ إِلَّا وَ صَاحِبُهَا مَأْجُورٌ عَلَيْهَا ...»[29] .[30] تقیه وسعت دارد، تقیه‌ای نیست مگر اینکه صاحبش مأجور است.

سند روایت صحیح است[31] بر اساس این روایت، تقیه رجحان دارد اما دلالت بر وجوب ندارد. ممکن است کسی بگوید که من حاضرم سختی بکشم اما تقیه نکنم ولی این روایت می‌گوید که اگر تقیه کنی اجر بیشتری داری. نمی‌خواهد زجر جانی، مالی و آبرویی بکشی بلکه تقیه کن و ثواب بیشتری ببر. انسان ارزشمند است و نباید حیثیت خود را به باد دهد.

دلیل ششم: از ضروریات است[32]

تقیه از ضروریات دین است و همه قبول دارند که باید تقیه کرد. کسی در وجوب آن مناقشه ندارد هرچند در مثال‌ها ممکن است مناقشه شود.

دلیل هفتم: قاعده لاضرر

دلیل «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ فِي‌ الْإِسْلَامِ»[33] به ما می‌گوید در جایی که احتمال ضرر عقلایی بر جان، مال، آبرو یا دین وجود دارد لازم است که تقیه کرد.

نکته: آیا لاضرر به‌صورت مطلق، حاکم بر ادله اولیه است؟ مثلا فرض کنید کسی به شما می‌گوید اگر این شراب را نخوری، ده هزار تومان ضرر به شما می‌زنم. خوردن شراب حرام است و ضرر مالی هم متوجه شما است، آیا خوردن شراب جایز می‌شود؟ برای حل این مشکل بزرگان فرموده‌اند که لاضرر باید به حد حرج برسد؛ یعنی هر ضرری نمی‌تواند احکام اولیه را بردارد.

اشکال: به نظر ما قاعده لاضرر با قاعده لاحرج دو چیز است. دلیل یکی «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ فِي‌ الْإِسْلَامِ»[34] است و دلیل دیگری «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» است. تنها راه‌حل مشکل، استفاده از قانون اهم و مهم است که در همه جا جاری است و قاعده‌ای عقلی است.


[1] إماميّ ثقة.
[2] مختلف فیه و هو إماميّ علی قول، لم تثبت وثاقته.
[3] المکتّب: مختلف فیه و هو إماميّ لم تثبت وثاقته.
[4] مختلف فیه و هو إماميّ لم تثبت وثاقته.
[5] مهمل.
[6] الرازي: إماميّ لم تثبت وثاقته.
[7] مهمل.
[8] إماميّ لم تثبت وثاقته، ضعیف.
[9] تمیم بن عبد الله بن بهلول الرازي: مهمل.
[10] محمّد بن حازم أبو معاویه الضریر: مهمل.
[11] سلیمان بن مهران الأعمش: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[13] إماميّ ثقة.
[14] عليّ بن إبراهیم هاشم القمّي: إماميّ ثقة.
[15] إبراهیم بن هاشم القمّي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[16] الحسن بن علي بن فضّال التیميّ: فطحيّ رجع عنها عند موته ثقة، من أصحاب الإجماع علی قول.
[17] مهمل.
[18] إماميّ ثقة.
[19] الزاهري: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[20] الکوفي: إماميّ ثقة.
[21] الحسین بن محمّد بن عامر: إماميّ ثقة.
[22] الفزاري: مختلف فیه و رأي فیه التوقّف.
[23] إماميّ لم تثبت وثاقته.
[24] مهمل.
[26] حاشية على رسالة في التقيّة، المامقاني:، ص241.
[27] حاشية على رسالة في التقيّة، المامقاني:، ص241.
[31] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى [العطّار: إماميّ ثقة] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ [أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعري: إماميّ ثقة] عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى [الکلابي: کان غیر إمامي، ثمّ صار إمامیّاً و الظاهر أخذ المشایخ عنه عند صحّة مذهبه، من أصحاب الإجماع علی قول] عَنْ سَمَاعَةَ [بن مهران: إماميّ ثقة].
[32] حاشية على رسالة في التقيّة (المامقاني): 241.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo